۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حق» ثبت شده است

حکمت ۲۴۳ نهج البلاغه ؛ روش صحیح پاسخگویى(علمى)

حکمت ۲۴۳ نهج البلاغه ؛ روش صحیح پاسخگویى(علمى)

إِذَاازْدَحَمَ آلْجَوَابُ خَفِیَ الصَّوَابُ.

امام علیه السلام فرمود : هنگامى که جواب‌ها زیاد (و دَرهم) شود حق مخفى مى‌گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۳۵۷۹
حکمت ۱۸۸ نهج البلاغه ؛ ضرورت حق گرایى (اخلاقى، اعتقادى)

حکمت ۱۸۸ نهج البلاغه ؛ ضرورت حق گرایى (اخلاقى، اعتقادى)

مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَکَ.

امام(علیه السلام) فرمود: آن کس که در برابر حق قد علم کند (و به مبارزه برخیزد) هلاک خواهد شد.


شرح و تفسیر

سرانجام مبارزه با حق امام(علیه السلام) در این کلام نورانى از کسانى سخن مى گوید که به مقابله با حق بر مى خیزند. مى فرماید: «آن کس که در برابر حق قد علم کند (و به مبارزه برخیزد) هلاک خواهد شد»; (مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَکَ). این کلام حکمت آمیز با همین عبارت در لابه لاى خطبه شانزدهم نهج البلاغه آمده است که شرح آن را در جلد اول در ذیل همان خطبه (صفحه ۶۵۱) بیان کردیم و حاصل آن این است که هرگز به مخالفت و مقابله با حق برنخیزید، زیرا حق قدرتى دارد که انسان را بر زمین مى کوبد; اگر در کوتاه مدت انجام نشود در دراز مدت انجام خواهد شد و تاریخ، به ویژه تاریخ اسلام، نشان مى دهد آنها که به مقابله با حق برخاستند چگونه طومار زندگانى شان در هم پیچیده شد. نیز با توجّه به این که حق به معناى واقعیت هاى ثابت است و واقعیت ها آثارى دارد و هر چه با آثارش به مخالفت برخیزند از میان نمى رود، از این رو سرانجام بر انسان غلبه مى کند و او را در هم مى شکند. درست مانند این که انسان بداند فلان راه، مستقیم و راه دیگر بیراهه است، اگر به مخالفت با راه مستقیم برخیزد و به بیراهه رود هرقدر تلاش و کوشش کند به مقصد نمى رسد و سرانجامش هلاکت است. بعضى از شارحان نهج البلاغه تفسیر دیگرى براى این جمله برگزیده اند و آن این که هرگاه کسى در میان مردم نادان به دفاع از حق برخیزد جان خود را به خطر انداخته چرا که افراد جاهل و متعصب و لجوج با این گونه افراد مخالفند و مفهوم آن این مى شود که هر کس دفاع از حق کند باید هزینه هاى این دفاع را در برابر مردم نادان بپردازد. ولى این تفسیر به هیچ وجه مناسب چنین گفتار حکیمانه اى نیست، زیرا اولاً در بعضى از متون لغت صریحا آمده است که جمله «أبْدى صَفْحَتَهُ لَهُ» به معناى به مخالفت برخاستن است و مرحوم علامه شوشترى موارد فراوانى از کلمات عرب نقل کرده که جمله «مَنْ أبْدى صَفْحَتَهُ لَهُ» به معناى به مخالفت برخاستن است. ثانیاً در خطبه شانزدهم، پیش و پس از آن جمله هایى آمده است که به خوبى نشان مى دهد امام(علیه السلام) در این جمله از بدکاران سخن مى گوید که به مخالفت با حق برمى خیزند. در شرح نهج البلاغه محمد عبده احتمال دیگرى نیز در تفسیر این جمله ذکر شده و آن این که منظور از «أبْدى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ» به معناى روى گردانیدن از حق است که آن هم سبب هلاکت انسان مى شود; ولى با توجه به این که کلمه «أبْدى» به معناى آشکار کردن است این تفسیر نیز بعید به نظر مى رسد. به هر حال مفهوم این جمله این است که امام(علیه السلام)به همه کسانى که به مخالفت با حق برمى خیزند هشدار مى دهد که به عاقبت سوء کار خود بیندیشند و از این راه باز گردند. همان گونه که پیش از این اشاره شد این جمله در کتاب شریف کافى نیز به عنوان بخشى از یک روایت آمده و مرحوم ملا صالح مازندرانى در شرح آن مى گوید: مفهوم جمله این است کسى که آشکارا در برابر حق به خصومت برخیزد هلاک خواهد شد. مشابه همین معنا در گفتار حکیمانه ۴۰۸ نیز آمده است آنجا که مى فرماید: «مَنْ سارَعَ الْحَقَّ سَرَعَهُ; آن کس که با حق بجنگد حق او را بر زمین خواهد کوبید». قرآن مجید نیز درباره حق و باطل چنین مى گوید: «(بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ); بلکه ما حق را بر باطل مى کوبیم و آن را هلاک مى سازد و این گونه باطل محو و نابود مى شود». منظور از «حق» در کلام نورانى بالا اصل خداشناسى و آیین اسلام و فروع دین و حقوق الله و حقوق الناس به طور عام است، زیرا حق در اصل به معناى مطابقت و هماهنگى با واقع و نقطه مقابل آن «باطل» است. به همین دلیل به ذات پاک خداوند، به طور مطلق «حق» اطلاق مى شود چون واقعیتى است انکارناپذیر. در کتاب «وجوه القرآن» براى کلمه حق موارد استعمال دوازده گانه اى در قرآن مجید ذکر شده است: حق به معناى ذات پاک خداوند و به معناى قرآن، اسلام، توحید، عدل، صدق، طرز صحیح، علانیه، شایستگى، واجب شدن، وام و بهره و براى هر کدام از اینها آیه اى از آیات قرآن مجید را شاهد آورده است.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۶۶۶
حکمت ۱۸۴ نهج البلاغه ؛ ویژگى هاى اعتقادى امام [علیه السلام] (اخلاقى)

حکمت ۱۸۴ نهج البلاغه ؛ ویژگى هاى اعتقادى امام [علیه السلام] (اخلاقى)

مَا شَکَکْتُ فِی الْحَقِّ مُذْ أُرِیتُهُ.

امام(علیه السلام) فرمود: از آن زمان که حق به من نشان داده شده هرگز در آن شک و تردید نکردم.


شرح و تفسیر

هیچ گاه در شناخت حق شک نکردم! امام(علیه السلام) در این گفتار نورانى خود به حقیقت مهمى اشاره مى کند و مى فرماید: «از آن زمان که حق به من نشان داده شده هرگز در آن شک و تردید نکردم»; (مَا شَکَکْتُ فِی الْحَقِّ مُذْ أُرِیتُهُ). آگاهى بر چیزى درجات دارد که وابسته به طرق دریافت آن است; گاه انسان چیزى را با ادله نظرى درک مى کند و گاه با مقدمات ضرورى، زمانى با حس و تجربه و هنگامى با شهود باطنى. یا ادله بسیار محکمى همچون شهود است، شهودى که از همه اینها برتر است یا علم و اطلاعى که از ادله نظرى حاصل مى گردد. گاه نیز ممکن است در ادامه راه بر اثر دلیل معارضى با شک مواجه شود. از این گذشته افرادى که چیزى را درک مى کنند با هم متفاوتند; گاه افراد ضعیفى هستند که با کم ترین شبهه اى متزلزل مى شوند و گاه افراد قوى و نیرومندى که هیچ شبهه اى آنها را تکان نمى دهد. از سوى سوم معلمانى که چیزى به انسان مى آموزند نیز مختلف اند; گاه معلّم فرد عادى است و گاه امام معصوم یا پیغمبر خدا; در آموخته هایى از فردى عادى ممکن است شک و تردید نفوذ کند; ولى آنچه را انسان از استاد معصومى آموخته از شک و تردید مصون خواهد بود. تمام این جهات در حد اعلا در روح و جان على(علیه السلام) وجود داشت; هم مشاهده او نسبت به حق از طریق شهود بود و هم قدرت روح او اجازه شک و شبهه به وى نمى داد و هم استاد و معلم او شخصى همچون پیامبر اسلام بود که مستقیما مطالب را از منبع وحى دریافت مى کرد. به همین دلیل امام(علیه السلام) مى گوید: از آن روزى که حق به من نشان داده شد هرگز در آن تردید نکردم. افزون بر اینها بسیار مى شود که تزلزل ایمان انسان از هواپرستى نشأت مى گیرد; مثلاً در داستان معروف «عمر بن سعد» آمده است که وقتى در برابر شهید کردن سالار شهیدان، امام حسین وعده فرماندارى رى به او داده شده به قدرى براى او جالب بود که حتى در معاد شک کرد و گفت: مى گویند خداوند بهشت و دوزخى آفریده اگر راست گفته باشند این عمل را انجام مى دهم و توبه مى کنم و اگر دروغ گفته باشند به مقام بلندى در دنیا مى رسم و از آنجا که امام(علیه السلام)از این امور پاک و منزه بود هرگز شبهه اى در وجود مبارکش راه نیافت و چه بسیار افرادى در صدر اسلام و بعد از رحلت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) براى جاذبه هاى مال و ثروت و مقام ایمان خود را از دست دادند و گرفتار شبهات شدند. در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که از آن حضرت سؤال کردند چه چیزى ایمان را در انسان ثابت نگه مى دارد. امام(علیه السلام) فرمود: «الّذی یُثْبِتُهُ فیهِ الْوَرَعُ وَالَّذی یُخْرِجُهُ مِنْهُ الطَّمَعُ; آن چیزى که ایمان را در انسان ثابت مى دارد ورع و پرهیزگارى است و آن چیزى که ایمان را از او خارج مى کند طمع است». از اینجا نتیجه مى گیریم که اگر بخواهیم در عقاید خود راسخ باشیم باید علاوه بر این که آنها را از منبع مطمئنى دریافت داریم خودسازى را نیز فراموش نکنیم مبادا طوفان وسوسه هاى شیطان و هواى نفس کاخ ایمان ما را متزلزل و ویران سازد. مطالعه خطبه هاى نهج البلاغه نیز شاهد صادق این گفتار است، زیرا مى بینیم همه جا امام(علیه السلام) با قاطعیت تمام در مورد مسائل مختلف از اعتقادات گرفته تا اخلاق و اعمال و احکام سخن مى گوید و این قاطعیت نشانه اعتقاد قطعى و تزلزل ناپذیر امام(علیه السلام) در تمام این مسائل است. این سخن را با کلام دیگرى از امام امیرمؤمنان(علیه السلام)در خطبه ۱۸۹ نهج البلاغه که برگرفته از قرآن مجید است پایان مى دهیم. امام(علیه السلام) در آن خطبه مى فرماید: «بعضى از ایمان ها ثابت و مستقر در دل هاست و بعضى دیگر ناپایدار و عاریتى است که در میان قلب و سینه تا سرآمدى معلوم قرار دارد» گویى این سخن اشاره به آیه ۹۸ سوره انعام است که مى فرماید: «(وَهُوَ الَّذِى أَنشَأَکُمْ مِّنْ نَّفْس وَاحِدَة فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ); و کسى است که شما را از یک انسان آفرید (و شما از نظر ایمان یا آفرینش دو گروه مختلف هستید:) پایدار و ناپایدار» یکى از تفسیرهاى این آیه شریفه همان است که در کلام امام صادق(علیه السلام) آمده که مى فرماید: «فَالْمُسْتَقَرُّ الإیمانُ الثّابِتُ وَالْمُسْتَوْدَعُ الْمُعارُ; مستقر به معناى ایمان ثابت است و مستودع ایمان عاریتى است». ما در شرح آن خطبه عوامل پایدارى ایمان و تزلزل آن را مشروحاً آورده ایم.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۸۹۱
حکمت ۱۶۶ نهج البلاغه ؛ پرهیز از تجاوز به حقوق دیگران (اخلاقى، اجتماعى)

حکمت ۱۶۶ نهج البلاغه ؛ پرهیز از تجاوز به حقوق دیگران (اخلاقى، اجتماعى)

لاَ یُعَابُ الْمَرْءُ بِتَأْخِیرِ حَقِّهِ، إِنَّمَا یُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَیْسَ لَهُ.

امام(علیه السلام) فرمود: براى انسان عیب نیست که حقش به تأخیر افتد. عیب آن است که چیزى را که حقش نیست بگیرد.


شرح و تفسیر

عیب واقعى این است! همان گونه که قبلاً اشاره شد ـ و در بعضى از روایات آمده است ـ امام(علیه السلام)این سخن حکمت آمیز را در پاسخ کسى مى گوید که از آن حضرت پرسید چرا شما در گرفتن حق خود در امر امامت شتاب نکردید. امام(علیه السلام) در پاسخ مى فرماید: «براى انسان عیب نیست که حقش به تأخیر افتد. عیب آن است که چیزى را که حقش نیست بگیرد»; (لاَ یُعَابُ الْمَرْءُ بِتَأْخِیرِ حَقِّهِ، إِنَّمَا یُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَیْسَ لَهُ). البته شک نیست که تأخیر امام(علیه السلام) در مسئله امامت ـ که از یک سو نص رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) بر خلافت آن حضرت در داستان غدیر و غیر آن بود و از سوى دیگر افضلیت آن حضرت نسبت به تمام صحابه که جاى انکار براى هیچ فرد منصفى نیست ایجاب مى کرد که آن حضرت خلیفه بلا فصل پیامبر(صلى الله علیه وآله) باشد ـ بدین رو بود که آن حضرت حق خود را در مسئله امامت که در واقع حق مسلمانان است مطالبه کرد; اما مخالفان دست به دست هم دادند و او را از رسیدن به آن حق محروم نمودند، بنابراین ایراد کسانى که مى گویند: «امامت حق شخصى نبود که حضرت از آن چشم بپوشد، بلکه حق مردم بود و تأخیر در مطالبه چنین حقى روا نیست» پاسخش روشن است و آن این که تأخیر مزبور در واقع از ناحیه امام(علیه السلام)نبود، بلکه از ناحیه کسانى بود که سال ها براى رسیدن به آن نقشه ها کشیده بودند و حتى زمانى که رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خواست در آستانه وداع با دار دنیا نامه اى بنگارد و این حق را تثبیت کند آنها مانع شده و نسبت هاى بسیار ناروایى به ساحت قدس پیامبر(صلى الله علیه وآله)دادند که داستان اسف انگیزش در تمام کتاب هاى اهل سنت و شیعه آمده است. مقایسه این دو با یکدیگر (تأخیر حق و گرفتن ناحق) و ترجیح اول بر دومى کاملاً روشن است، زیرا گرفتن ناحق گناه قطعى است در حالى که تأخیر حق چه شخصى باشد و از ناحیه خود انسان تأخیر بیفتد و چه حق مردم باشد و از ناحیه دشمنان به تأخیر افتد، چیزى نیست که بر انسان عیب به شمار آید. در نامه ۲۸ از نامه هاى امام(علیه السلام) نیز جمله اى شبیه این جمله حکیمانه گذشت، حضرت در پاسخ معاویه که گفت: تو را همچون شترى که افسار زده بودند و مى کشیدند براى بیعت بردند، فرمود: «به خدا سوگند تو مى خواستى با این گفتارت مرا نکوهش کنى; اما ناخودآگاه مدح کردى و ثنا گفتى. مى خواستى رسوا کنى و خودت رسوا شدى «وَما عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضاضَة فی أنْ یَکُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ یَکُنْ شاکّاً فی دینِهِ، وَلا مُرْتاباً بِیَقِینِهِ; براى یک مسلمان عیب نیست که مظلوم واقع شود مادام که در دین خود تردید نداشته باشد و یقینش آمیخته با شک نگردد». سید بن طاووس(رحمه الله) در کتاب کشف المحجة از رسائل مرحوم کلینى نقل مى کند که امیرمؤمنان على(علیه السلام) به درخواست جمعى از مردم نامه اى درباره مسائل مربوط به خلافت پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مرقوم داشت; نامه اى بسیار طولانى و پرمعنا و روشن و شفاف و دستور داد براى رفع هرگونه ابهام در این مسئله، آن را در هر روز جمعه در برابر مردم بخوانند و ده نفر از یاران سرشناس و معروف و باشخصیت بر آن گواهى دهند، در ضمن آن نامه همین جمله مورد بحث آمده است. سزاوار است کسانى که مى خواهند به اعماق مسئله خلافت برسند و پى به کارهاى ناروایى ببرند که در این زمینه پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله)انجام شد و مظلومیت على(علیه السلام) را دریابند این نامه را به دقت بخوانند تا بدانند چگونه گروهى هماهنگ حق را از مسیرش منحرف ساختند و مسلمانان را به چه شکلى گرفتار کردند.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۷۵۲
حکمت ۲۲ نهج الباغه ؛ روش گرفتن حق (اخلاقى ، سیاسى)

حکمت ۲۲ نهج الباغه ؛ روش گرفتن حق (اخلاقى ، سیاسى)

لَنَا حَقٌّ، فَإِنْ أُعْطِینَاهُ، وَإِلاَّ رَکِبْنَا أَعْجَازَ الاِْبِلِ، وَإِنْ طَالَ السُّرَى.
امام(علیه السلام) فرمود: ما را حقى است که اگر به ما داده شود (آزادیم) و الاّ (همچون اسیران و بردگانى خواهیم بود که) در عقب شتر سوار خواهیم شد،
هرچند زمانى طولانى این سیر در تاریکى بگذرد.(۱)

سید رضى در ادامه این سخن مى گوید: «این کلام از سخنان لطیف و فصیح امام است و معناى آن این است که اگر حق ما به ما داده نشود همچون افراد خوار و بى مقدار خواهیم بود و این بدان سبب است که کسى که پشت سر دیگرى سوار بر مرکب مى شود در قسمت عقب مرکب خواهد بود، همچون برده و اسیر و مانند آنها»; (قالَ الرَّضىُ وَهذا مِنْ لَطیفِ الْکَلامِ وَفَصیحِهِ وَمَعْناهُ أنّا إنْ لَمْ نُعْطَ حَقَّنا کُنّا أذِلاّءُ وَذلِکَ أنَّ الرَّدیفَ یَرْکَبُ عَجُزَ الْبَعیرِ کَالْعَبْدِ وَالاْسیرِ وَمَنْ یَجْرى مَجْراهُما).


شرح و تفسیر
اگر حق ما را بگیرند...
این جمله حکمت آمیز خواه مقارن ایام سقیفه گفته شده باشد یا در شوراى شش نفره عمر براى انتخاب خلیفه پس از او، اشاره به مسئله خلافت دارد که حق مسلّم اهل بیت و امیر مؤمنان على(علیه السلام) بود. مى فرماید: «ما را حقى است که اگر به ما داده شود (آزادیم) وگرنه (همچون اسیران و بردگانى خواهیم بود که) در عقب شتر سوار خواهیم شد، هرچند زمانى طولانى این سیر در تاریکى بگذرد»; (وَقَالَ(علیه السلام): لَنَا حَقٌّ، فَإِنْ أُعْطِینَاهُ، وَإِلاَّ رَکِبْنَا أَعْجَازَ الاِْبِلِ، وَإِنْ طَالَ السُّرَى).
با توجه به این که «اعجاز» جمع «عَجُز» به معناى پشت و «سُرى» به معناى سیر شبانه است مفسران در این که منظور از این تشبیه چیست، احتمالاتى داده اند: مرحوم سیّد رضى مى گوید: «این کلام از سخنان لطیف و فصیح امام است و معناى آن این است که اگر حق ما به ما داده نشود همچون افراد خوار و بى مقدار خواهیم بود و این بدان سبب است که کسى که پشت سر دیگرى سوار بر مرکب مى شود در قسمت عقب مرکب خواهد بود، همچون برده و اسیر و مانند آنها»; (قالَ الرَّضىُ وَهذا مِنْ لَطیفِ الْکَلامِ وَفَصیحِهِ وَمَعْناهُ أنّا إنْ لَمْ نُعْطَ حَقَّنا کُنّا أذِلاّءُ وَذلِکَ أنَّ الرَّدیفَ یَرْکَبُ عَجُزَ الْبَعیرِ کَالْعَبْدِ وَالاْسیرِ وَمَنْ یَجْرى مَجْراهُما).
تفسیر دیگر اینکه منظور این است اگر حق ما را به ما ندهند به زحمت و مشقت فراوان خواهیم افتاد همان گونه که شخص ردیف دوم به هنگام سوار شدن بر شتر چنین حالى را خواهد داشت.
تفسیر سوم این که اگر ما به حقمان نرسیم مخالفان ما براى مدتى طولانى ما را به عقب خواهند انداخت و ما هم طبق فرموده پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) صبر مى کنیم و براى گرفتن حق خویش دست به شمشیر نخواهیم برد.
این احتمال نیز بعید نیست که هر سه تفسیر در مفهوم کلام امام جمع باشد به این معنا که اگر ما را از حق خود محروم سازند هم ما را به خوارى مى کشانند و هم به زحمت و مشقت مى افکنند و هم مدت طولانى ما را از حقمان محروم مى دارند و به فرمان پیغمبر اکرم ناچاریم صبر کنیم.
هر یک از این تفسیرهاى سه گانه را انتخاب کنیم اشاره به این نکته است که مخالفان ما افراد بى رحمى هستند که تنها به غصب حق ما قناعت نمى کنند، بلکه اصرار دارند ما را به ذلت و زحمت بیفکنند و هرچه بیشتر رسیدن ما را به حقمان تأخیر بیندازند، همان گونه که تاریخ این واقعیت را نشان داد که دشمنان امام هفتاد سال بر فراز تمام منابر در سراسر جهان اسلام آن حضرت را لعن مى کردند و فرزندانش را در کربلا به خاک و خون کشیدند و خاندان او را به اسارت کشاندند و آنچه از دستشان بر مى آمد از ظلم و ستم بود روا داشتند ولى آنها صبر کردند، تا این شب تاریک و سیاه و ظلمانى برطرف شود و البته باور ما این است که پایان این شب سیاه و ظلمانى همان ظهور مهدى موعود خواهد بود که در آن زمان حق به صاحب حق مى رسد و جهان دگرگون مى شود و عالم دیگرى جاى این عالم ظلمانى را خواهد گرفت.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۷۸۶