وقال علیه السلام:لاَ تَظُنَّنَّ بِکَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءاً، وَأَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِی الْخَیْرِ مُحْتَمَلاً.
امام علیه السلام فرمود : هر سخنى که از دهان کسى خارج مى شود، تا احتمال خیر و نیکى در آن مى یابى حمل بر فساد مکن.
وعَزَّى قَوْماً عَنْ مَیِّتٍ ماتَ لَهُمْ إِنَّ هذا الاَْمْرَ لَیْسَ لَکُمْ بَدَأَ، وَلاَ إِلَیْکُمُ انْتَهَى، وَقَدْ کَانَ صَاحِبُکُمْ هذَا یُسَافِرُ فَعُدُّوهُ فِی بَعْضِ أَسْفَارِهِ، فَإِنْ قَدِمَ عَلَیْکُمْ وَإِلاَّ قَدِمْتُمْ عَلَیْهِ.
امام علیه السلام به گروهى از بازماندگان کسى که از دنیا رفته بود اینگونه تسلیت گفت : این امر (مرگ) نه آغازش از شما بوده و نه به شما پایان خواهد یافت. این دوست شما سابقآ هم گاهى مسافرت مىرفت اکنون نیز تصور کنید به سفرى رفته است. اگر او از سفر بازگردد چه بهتر و اگر بازنگردد شما به سوى او خواهید رفت (ویکدیگر را ملاقات خواهید نمود)!
وَهَنَّأ بِحَضْرَتِهِ رَجُلٌ رَجُلاً بِغُلامٍ وُلِدَ لَهُ فَقالَ لَهُ: لِیُهْنِئْکَ الْفَارِسُ؛ لاَتَقُلْ ذلِکَ، وَلکِنْ قُلْ: شَکَرْتَ الْوَاهِبَ، وَبُورِکَ لَکَ فِی الْمَوْهُوبِ،وَبَلَغَ أَشُدَّهُ، وَرُزِقْتَ بِرَّهُ.
در حضور امام علیه السلام کسى به دیگرى با این عبارت، نوزادش را تبریک گفت: «قدم این نوزاد یکه سوار مبارک باد». امام علیه السلام فرمود : این سخن را مگو، لکن بگو: شکرگزار بخشنده باش و مبارک باد بر تو این بخشوده الهى (إنشاءالله) بزرگ شود و از نیکى هایش بهرهمند گردى.
وقال علیه السلام لِبَعْضَ أصحابِهِ : لاَ تَجْعَلَنَّ أَکْثَرَ شُغْلِکَ بِأَهْلِکَ وَوَلَدِکَ: فَإِنْ یَکُنْ أَهْلُکَ وَوَلَدُکَ أَوْلِیَاءَ اللّهِ، فَإِنَّ اللّهَ لاَیُضِیعُ أَوْلِیَاءَهُ،وَإِنْ یَکُونُوا أَعْدَاءَ اللّهِ، فَمَا هَمُّکَ وَشُغْلُکَ بِأَعْدَاءِ اللّهِ!؟
امام علیه السلام فرمود : بیشترین دلمشغولى خود را به خانواده و فرزندان (و تأمین زندگى آنها) اختصاص مده، زیرا اگر آنها از دوستان خدا باشند خدا دوستان خود را تنها نمى گذارد و اگر از دشمنان خدا هستند چرا همّ خود را صرف دشمنان خدا مى کنى؟!
وقال علیه السلام : لِلظَّالِمِ مِنَ الرِّجَالِ ثَلاَثُ عَلاَمَاتٍ: یَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیَةِ، وَمَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَیُظَاهِرُ الْقَوْمَ الظَّلَمَةَ.
امام علیه السلام فرمود : مردان ستمگر سه نشانه دارند: به مافوق خود از طریق نافرمانى ستم مى کنند وبا قهر و غلبه، به زیردستان خویش ستم روا مى دارند و پشتیبان گروه ظالمانند.
وقال علیه السلام فی صفة المؤمن : المُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَحُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ، أَوْسَعُ شَیْءٍ صَدْراً، وَأَذَلُّ شَىْءٍ نَفْساً. یَکْرَهُ الرَّفْعَةَ، وَیَشْنَأُ السُّمْعَةَ. طَوِیلٌ غَمُّهُ،بَعِیدٌ هَمُّهُ، کَثِیرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ. شَکُورٌ صَبُورٌ، مَغْمُورٌ بِفِکْرَتِهِ، ضَنِینٌ بِخَلَّتِهِ، سَهْلُ آلْخَلِیقَةِ، لَیِّنُ آلْعَرِیکَةِ! نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ،وَهُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ.
امام علیه السلام درباره صفات مؤمن فرمود : انسان باایمان شادى اش در چهره و اندوهش در درون قلب اوست، سینه اش از هرچیز، گشاده تر و هوسهاى نفسانى اش از هرچیز خوارتر (و تسلیمتر) است، از برترى جویى بیزار و از ریاکارى متنفر است، اندوهش طولانى و همتش بلند، سکوتش بسیار و تمام وقتش مشغول است، شکرگزار و صبور، بسیار ژرف اندیش است و دست حاجت به سوى کسى دراز نمى کند، طبیعتش آسان (و سختگیرى در کار او نیست) و برخوردش با دیگران توأم با نرمش است، دلش از سنگ خارا (در برابر حوادث سخت و دشمنان خطرناک) محکمتر و سختتر و (در پیشگاه خدا) از بَرده تسلیم تر است.
وقال علیه السلام: إِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِی أَمْوَالِ الاَْغْنِیَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ: فَمَا جَاعَ فَقِیرٌ إِلاَّ بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِیٌّ، وَ اللّهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذلِکَ.
امام علیه السلام فرمود : خداوند سبحان قُوت (و نیازهاى) فقرا را در اموال اغنیا واجب و معین کرده است، ازاین رو هیچ فقیرى گرسنه نمى ماند مگر به سبب بهره مندى غنى (وممانعت او از پرداخت حق فقیر) و خداى متعال (روز قیامت) دراین باره از آنها سؤال وبازخواست مى کند.
وَرُوِیَ أَنَّهُ علیه السلام لَمَّا وَرَدَ الْکُوفَةَ قَادِماً مِنْ صِفِّینَ مَرَّ بِالشِّبَامِیِّینَ فَسَمِعَ بُکَاءَ النِّسَاءِ عَلَى قَتْلَى صِفِّینَ وَ خَرَجَ إِلَیْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِیلَ الشِّبَامِیِّ وَ کَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ،أَتَغْلِبُکُمْ نِسَاؤُکُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ؟ إِلاَّ تَنْهُونَهُنَّ عَنْ هذَا الرَّنِینِ، وَأَقْبَلَ حَرْبٌ یَمْشی مَعَهُ، وَهُوَ علیه السلام راکِبٌ، فَقالَ علیه السلام: اِرْجِعْ، فَإِنَّ مَشْیَ مِثْلِکَ مَعَ مِثْلِی فِتْنَةٌ لِلْوَالِی وَمَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ.
روایت شده است امام علیه السلام هنگامى که از «صفین» بازمى گشت به «کوفه» وارد شد و از محله قبیله «شبامیان» گذشت مشاهده فرمود که زنان آن قبیله بر کشتگانشان در صفین گریه مى کنند. (امام علیه السلام ناراحت شد) در این هنگام «حرب بن شرحبیل شبامى» که از شخصیت هاى آن قبیله بود خدمت آن حضرت رسید. امام علیه السلام به او فرمود : آیا زنان شما آنگونه که مى شنوم بر شما چیره شده اند؟ آیا آنها را از این ناله هاى بلند بازنمى دارید؟ در این هنگام «حرب بن شرحبیل» پیاده همراه امام علیه السلام حرکت مى کرد در حالى که امام علیه السلام سوار بر مرکب بود. امام علیه السلام به او فرمود : باز گرد، زیرا پیاده حرکت کردن شخصى مانند تو در رکاب مثل من، مایه فتنه وغرور بر والى و ذلت و خوارى براى مؤمن است.
وقال علیه السلام لِعَبْدِاللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَقَدْ أَشَارَ إِلَیْهِ فِی شَیْءٍ لَمْ یُوَافِقْ رَأْیَهُ : لَکَ أَنْ تُشیرَ عَلَیَّ وَأَرَى، فَإِنْ عَصَیْتُکَ فَأَطِعْنی.
هنگامى که ابن عباس نظر خود را به عنوان مشاور در محضر امام علیه السلام ارائه کرد امام علیه السلام با عقیده او موافقت ننمود و فرمود : توحق دارى نظرمشورتى خودرابه من بگویى ومن روى آن بیندیشم وتصمیم نهایى را بگیرم اما اگر با تو مخالفت کردم (و نظر تو را نپذیرفتم) باید از من اطاعت کنى.
مَوَدَّةُ الْآبَاءِ قَرَابَةٌ بَیْنَ الْأَبْنَاءِ ، وَالْقَرَابَةُ إِلَى الْمَوَدَّةِ أَحْوَجُ مِنَ الْمَوَدَّةِ إِلَى الْقَرَابَةِ.
امام علیه السلام فرمود: دوستى در میان پدران به منزله خویشاوندى در میان فرزندان است وخویشاوندى، به دوستى نیازمندتر است تا دوستى به خویشاوندى (خویشاوندان زمانى خویشاوند محسوب مى شوند که دوست باشند).
شرح و تفسیر
برترى دوستى بر خویشاوندى امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به دو نکته مهم که با یکدیگر ارتباط دارند اشاره فرموده، نخست مى گوید: «دوستى در میان پدران به منزله خویشاوندى در میان فرزندان است»؛ (مَوَدَّةُ الآاْبَاءِ قَرَابَةٌ بَیْنَ الاَْبْنَاءِ). اشاره به اینکه پدران، دوستى با دوستان خود را براى فرزندان به ارث مى گذارند و فرزندانشان به قدرى به هم نزدیک مى شوند که گویى با هم برادرند و بسیار دیده شده است که پدرانِ یکدیگر را عمو خطاب مى کنند. البته این سخن در جوامعى صادق است که عواطف در آن کمرنگ نشده است و فرزندان تنها اموال پدران را به ارث نمى برند، بلکه عواطف آنها را نیز به ارث مى برند. از بعضى روایات نیز استفاده مى شود که مودت و دوستى طولانى به منزله قرابت است. امام على بن موسى الرضا علیه السلام مى فرماید: «مَوَدَّةُ عِشْرِینَ سَنَةً قَرَابَةٌ؛ دوستى بیست سال، خویشاوندى است». در جمله دوم به این نکته اشاره مى فرماید که «خویشاوندى، به دوستى نیازمندتر است تا دوستى به خویشاوندى»؛ (وَالْقَرَابَةُ إِلَى الْمَوَدَّةِ أَحْوَجُ مِنَ الْمَوَدَّةِ إِلَى الْقَرَابَةِ). یعنى خویشاوندان هنگامى ارزش دارند که داراى محبت باشند و هرچه پیوند خویشاوندى نزدیکتر باشد، مودت و دوستى بیشترى لازم دارد. در حالى که دوستى و محبت نیازى به خویشاوندى ندارد؛ ممکن است افراد سالها با هم دوست باشند و هیچ رابطه خویشاوندى بین آنها نباشد. درنتیجه، برترى دوستى و محبت بر خویشاوندى ثابت مى شود. ضرب المثل معروفى است که به کسى گفتند: دوستت را بیشتر دوست دارى یا برادرت را؟ گفت: برادرى را دوست دارم که با من دوست باشد. بنابراین هر دو جمله رابطه دوستى و خویشاوندى را بیان مى کند؛ جمله اول به گونهاى و جمله دوم به گونهاى دیگر. مرحوم محقق کمره اى این کلام حکیمانه را به شعر فارسى درآورده مى گوید : مِهر پدران براى اولاد باشد چو نَسَب شعار و پیوند خویشى به مودت است محتاج بیش از خود دوستى به پیوند نکته وراثتِ دوستى مى دانیم اسلام آیین محبت و مودت است و قرآن پیوسته خدا را به رحمانیت و رحیمیت مى ستاید. واژه رحمت صدها بار در قرآن به کار رفته و در نمازهاى روزانه حداقل بیش از ۶۰ بار خدا را به رحمت و رحمانیت یاد مى کنیم، تا آنجا که محبت به عنوان میراث گرانبهایى از پدران به فرزندان مى رسد. در حدیثى از رسول خدا صلی الله علیه وآله مى خوانیم: «ثَلاثٌ یُطْفینَ نُورَ الْعَبْدِ: مَنْ قَطَعَ أوِدَّاءُ أَبیهِ، وَغَیَّرَ شَیْبَتَهُ، وَرَفَعَ بَصَرَهُ فِى الْحُجُراتِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُؤْذَنَ لَهُ؛ سه چیز است که نور (ایمان) بندگان را خاموش مى کند: کسى که با دوستان پدرش قطع رابطه کند و محاسن سفید خود را تغییر دهد (اشاره به اینکه به هنگام پیرى بعضى کارهاى سبک سرانه جوانى و کودکى را انجام دهد) و به داخل خانه هاى دیگران بدون اینکه اجازه اى به او دهند نگاه کند». بنابراین نه تنها انسان دوستان قدیم خود را نباید فراموش کند و در حیات وممات به یاد آنها باشد و به آنها خدمت کند، بلکه اگر پدرش نیز دوستى داشته بعد از پدر، جانشین پدر شود و با آنها همان محبتى را داشته باشد که پدرش داشته است. به خصوص به هنگام فراز و نشیب هاى زندگى که دوستان ازنظر موقعیت اجتماعى متفاوت مى شوند نباید این تفاوت سبب فراموشى دوستان قدیم شود بلکه نباید تفاوت مقام، ثروت، علم یا سایر امتیازهاى فردى و اجتماعى مانعى در این راه ایجاد کند و اگر تمام پیوندهاى سابق را نمى تواند نگه دارد لااقل بخشى از آن را داشته باشد. در حدیثى از امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «إذا کانَ لَکَ صَدیقٌ فَوُلِّىَ وِلایَةً فَأَصَبْتَهُ عَلَى الْعُشرِ مِمّا کانَ لَکَ عَلَیْهِ قَبْلَ وِلایَتِهِ، فَلَیْسَ بِصَدیقِ سُوءٍ؛ هرگاه دوستى داشته باشى و حکومت و ریاستى پیدا کند و حداقل یک دهم پیوند سابق را با تو حفظ کند دوست بدى نیست». توجه داشته باشید که نمى فرماید دوست خوبى است مى فرماید دوست بدى نیست، دوست خوب و کامل العیار آن است که صددرصد رابطه مودت گذشته را حفظ کند و مال و مقام، او را دگرگون نسازد. البته باید توجه داشت کسانى که به مقام والایى مى رسند اشتغالات و گرفتارى هاى آنها نسبت به سابق بیشتر مى شود و نمى توان انتظار داشت تمام آنچه را در سابق با دوستان خود داشته انجام دهد وشاید به همین دلیل امام علیه السلام آنها را معذور مى دارد که لااقل یک دهم پیوند محبت سابق را حفظ کنند.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
أَصْدِقَاؤُکَ ثَلاَثَةٌ، وَأَعْدَاؤُکَ ثَلاثَةٌ؛ فَأَصْدِقَاؤُکَ: صَدِیقُکَ، وَصَدِیقُ صَدِیقِکَ، وَعَدُوُّ عَدُوِّکَ. وَأَعْدَاؤُکَ: عَدُوُّکَ، وَعَدُوُّ صَدِیقِکَ، وَصَدِیقُ عَدُوِّکَ.
امام علیه السلام فرمود : دوستانت سه گروهند و دشمنانت نیز سه گروه؛ اما دوستانت: دوست تو و دوست دوستت و دشمن دشمنت و اما دشمنانت: دشمن تو و دشمن دوستت و دوست دشمنت هستند.