أَصْدِقَاؤُکَ ثَلاَثَةٌ، وَأَعْدَاؤُکَ ثَلاثَةٌ؛ فَأَصْدِقَاؤُکَ: صَدِیقُکَ، وَصَدِیقُ صَدِیقِکَ، وَعَدُوُّ عَدُوِّکَ. وَأَعْدَاؤُکَ: عَدُوُّکَ، وَعَدُوُّ صَدِیقِکَ، وَصَدِیقُ عَدُوِّکَ.
امام علیه السلام فرمود : دوستانت سه گروهند و دشمنانت نیز سه گروه؛ اما دوستانت: دوست تو و دوست دوستت و دشمن دشمنت و اما دشمنانت: دشمن تو و دشمن دوستت و دوست دشمنت هستند.
شرح و تفسیر
دوستان و دشمنان امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به نکته مهمى درباره شناخت دوستان ودشمنان اشاره کرده مىفرماید: «دوستان تو سه گروهند و دشمنانت نیز سه گروه مى باشند»؛ (أَصْدِقَاؤُکَ ثَلاَثَةٌ، وَأَعْدَاؤُکَ ثَلاثَةٌ). آنگاه امام علیه السلام به شرح هر یک از این دو مى پردازد و درباره دوستان مى فرماید: «(اما) دوستانت: دوست تو و دوست دوستت و دشمن دشمنت هستند»؛ (فَأَصْدِقَاؤُکَ: صَدِیقُکَ، وَصَدِیقُ صَدِیقِکَ، وَعَدُوُّ عَدُوِّکَ). درست است که همیشه دوستِ دوست انسان ممکن است دوست انسان نباشد؛ با کسى دوستى کند و با دوستش دشمنى؛ ولى غالبآ چنین نیست. دوستى ها و دشمنى ها معمولاً براثر اهداف مشترک است، هنگامى که اهداف مشترک بود، هم دوست انسان هم دوستِ دوست او از در دوستى درمى آیند، بنابراین وجود بعضى استثناها هرگز مانع از یک حکم کلى نیست. در مقابل مى فرماید: «دشمنان تو: دشمنت هستند و دشمن دوستت و دوست دشمنت»؛ (وَأَعْدَاؤُکَ: عَدُوُّکَ، وَعَدُوُّ صَدِیقِکَ، وَصَدِیقُ عَدُوِّکَ). در این مورد نیز همان مطلبى که درباره دوست گفته شد صادق است؛ دشمنى ها با شخص یا چیزى نیز براثر اهداف مشترک است؛ کسى که با کسى دشمن مى شود، با دوست او هم که اهداف مشابهى دارد دشمنى خواهد کرد وبه عکس با دشمنانش دوستى خواهد نمود. این کلام حکیمانه امام علیه السلام در بسیارى از مسائل اجتماعى زندگى و درباره ملتها راهگشاست؛ هرگاه ببینیم کسى با دشمن مسلمانان دوستى مى کند باید بدانیم او هم دشمن مسلمانان است، هر چند به ظاهر ادعاى دوستى مى کند. همچنین اگر با دوستان ما دشمنى مى کند بدانیم او دشمن ما نیز هست، هرچند ظاهرآ خود را در لباس دوستان ما درآورده است. و به این ترتیب بسیارى از روابط سیاسى و اجتماعى را مى توان حل کرد و پیش بینى هاى لازم را درباره موضع گیرى در مقابل اشخاص و گروهها و کشورها داشت. قریب به این حدیث شریف، حدیث دیگرى است که مرحوم صدوق در کتاب صفات الشیعة از امیرمؤمنان على علیه السلام نقل کرده که مى فرماید: «مَنِ اشْتَبَهَ عَلَیْکُمْ أَمْرُهُ وَلَمْ تَعْرِفُوا دِینَهُ فَانْظُرُوا إِلَى خُلَطَائِهِ فَإِنْ کَانُوا أَهْلَ دِینِ اللَّهِ فَهُوَ عَلَى دِینِ اللَّهِ وَإِنْ کَانُوا عَلَى غَیْرِ دِینِ اللَّهِ فَلا حَظَّ لَهُ مِنْ دِینِ اللَّهِ؛ هرگاه وضع باطنى کسى بر شما مشتبه شود و دین او را نتوانید بشناسید، نگاه به همنشینانش کنید. اگر آنها اهل دین خدا هستند او نیز بر دین خداست و اگر آنها بر غیر دین خدا هستند او نیز بهره اى از دین خدا ندارد». باز تکرار مى کنیم، وجود استثناها هرگز منافاتى با کلى بودن این قواعد اجتماعى و روانى ندارد. این مطلب در قواعد ریاضى هم منعکس است که مى گویند مساوىِ مساوى، مساوى است؛ یعنى اگر با مساوىِ چیزى مساوى باشد با خود آن چیز هم مساوى خواهد بود. جالب اینکه «ابن عبد ربه» در عقد الفرید نقل مى کند که «دحیه کلبى» روزى خدمت امیرمؤمنان على علیه السلام رسید و در حضور حضرت پیوسته از معاویه یاد مى کرد و او را مدح مى نمود. امام علیه السلام این دو شعر را براى او خواند : صَدیقُ عَدُوّی داخِلٌ فی عَداوَتی وَإنّى لِمَنْ وَدَّ الصَّدیقَ وَدُودٌ فَلا تَقْرَبَنْ مِنّی وَأنْتَ صَدیقُهُ فَإنَّ الَّذی بَیْنَ الْقُلُوبِ بَعیدٌ دوستِ دشمن من، داخل دشمنان من است ـ و من نسبت به کسى که دوستم را دوست دارد، دوستى مى کنم. بنابراین به من نزدیک نشو با اینکه تو دوست آن دشمنى ـ زیرا دل هاى ما بسیار از هم دور است. دحیه با شنیدن این دو شعر پرمعنا بسیار شرمنده شد. از تواریخ استفاده مى شود که «دحیه»، برادر رضاعى پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله و بسیار زیبا و صاحب جمال بود و معروف است جبرئیل امین هرگاه مى خواست به صورت انسانى در برابر پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله ظاهر شود به شکل «دحیه» ظاهر مى شد. در جنگ احد و بعضى دیگر از غزوات اسلامى در رکاب پیغمبر صلی الله علیه وآله شرکت کرد؛ ولى بعد از رسول الله صلی الله علیه وآله به شام رفت و در آنجا ساکن شد و تا زمان معاویه آنجا بود. بعید نیست معاویه روى سیاست حیله کارانه اش «دحیه» را بسیار اکرام واحترام و محبت مى نمود و به همین دلیل «دحیه» تحت تأثیر او واقع شد و چنان سخنانى را در برابر امیرمؤمنان على علیه السلام بیان کرد. بعید نیست که وى پس از تذکر مولا از خواب غفلت بیدار شده باشد. این سخن را با آیه اى از قرآن مجید که اشاره دقیقى به همین نکته دارد پایان مى دهیم، مىفرماید: «(لاَ تَجِدُ قَوْمآ یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الاْخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُوْلَئِکَ کَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الاِْیمَانَ)؛ هیچ قومى را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمى یابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستى کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند؛ آنان کسانى هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته است».
منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی