اللَّجَاجَةُ تَسُلُّ الرَّأْى.

امام(علیه السلام) فرمود: لجاجت، فکر و رأى انسان را از میان مى برد.


شرح و تفسیر نتیجه لجاجت امام(علیه السلام) در این گفتار به یکى از مهم ترین آثار سوء لجاجت اشاره کرده، مى فرماید: «لجاجت، فکر و رأى انسان را از میان مى برد»; (اللَّجَاجَةُ تَسُلُّ الرَّأْى). «تسل» از ریشه «سلّ» بر وزن «حلّ» در اصل به معناى بیرون کشیدن شمشیر از غلاف با نرمش و یا خارج کردن هر چیزى به مدارا و نرمى است. به فرزند هم به همین مناسبت سلیل مى گویند، چون از وجود دیگرى خارج شده است. گاهى این واژه را به نابود کردن تفسیر کرده اند، زیرا چیزى را که از محلى بیرون بکشند آن محل خالى مى ماند و به اشخاصى که مخفیانه و به اصطلاح به طور قاچاقى از جایى مى گریزند و یا به جایى وارد مى شوند «متسلّلون» گفته مى شود. به هرحال منظور امام(علیه السلام) از این کلام نورانى بازداشتن لجوجان از لجاجت است، زیرا لجاجت به انسان اجازه درست اندیشیدن و فکر صحیح را نمى دهد و غالباً لجوجان به راه خطا مى روند و منافع و موقعیت هاى خود را از دست مى دهند، چرا که تصمیم گیرى هاى آنها نابجا و ناصواب است. بعضى از شارحان در تفسیر این کلام حکیمانه احتمال دیگرى نیز داده اند و گفته اند منظور آن است که هرگاه رئیس و مدیر و بزرگ تر ببیند افراد زیردست لجاجت به خرج مى دهند از اصلاح آنها صرف نظر مى کند و حمایت خود را از آنها بر مى گیرد و آنان را به حال خود وا مى گذارد که سبب خسارتى عظیم براى آنان مى شود. ولى تفسیر اول صحیح تر به نظر مى رسد، زیرا منظور این است در همانجا که لجاجت است این اثر منفى وجود دارد، به علاوه افراد لجوج کمتر حاضرند به مشورت تن بدهند. آنها روى افکار خود پافشارى مى کنند و محروم بودنشان از مشورت ضربه دیگرى نیز بر آنان وارد مى سازد، هر چند جمع میان دو تفسیر در یک عبارت مانعى ندارد و استعمال لفظ در بیش از یک معنا به اعتقاد ما جایز است. مفاسد لجاجت به قدرى زیاد است که گاهى سرچشمه بروز جنگ هاى خونین مى شود همان گونه که در حدیثى از امام امیرمؤمنان آمده است: «إیّاکَ وَمَذْمُومَ اللَّجاجِ فَإنَّهُ یُثِیرُ الْحُرُوبُ; از خصلت نکوهیده لجاج بپرهیز که آتش جنگ ها را شعلهور مى سازد». لجاجت گاه سبب از هم پاشیدن خانواده ها، به هم خوردن دوستى هاى پرسابقه، ایجاد اختلاف در میان شرکا و به هم خوردن وحدت صفوف مى شود و اگر لجاجت در مدیران جامعه پیدا شود آثار سوء آن بسیار گسترده تر است. به همین دلیل در احادیث فراوانى که از رسول خدا و ائمه هدى(علیهم السلام) به ما رسیده لجاجت سخت نکوهش شده است; از جمله در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: «الْخَیْرُ عادَةٌ وَالشَّرُّ لَجاجَةٌ; خوبى سبب مى شود که انسان به کار خیر عادت کند و انجام کارهاى بد ناشى از لجاجت است». در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان مى خوانیم: «اللَّجاجُ بَذْرُ الشَّرِّ; لجاجت بذر بدى هاست». در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «اللَّجاجُ أکْثَرُ الاْشْیاءَ مَضَرَّةً فى الْعاجِلِ وَالاْجِلِ; لجاجت زیان بارترین اشیا در دنیا و آخرت است». در حدیث دیگرى لجاجت به مرکب چموشى تشبیه شده که انسان بر آن سوار مى شود; امام امیرمؤمنان مى فرماید: «لامَرْکَبَ أجْمَحْ مِنَ اللَّجاجِ; هیچ مرکبى سرکش تر و چموش تر از مرکب لجاجت نیست». این احادیث را با حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)پایان مى دهیم که فرمود: «إیّاکَ وَاللَّجاجَةِ فَإنَّ أوَّلَها جَهْلٌ وَآخِرَها نَدامَةٌ; از لجاجت بپرهیز که آغازش نادانى و سرانجامش پشیمانى است». نکته: لجاجت و ریشه ها و پیامدهاى آن لجاجت در اصل به معناى پافشارى، سرسختى و اصرار بر یک سخن یا یک کار است و معمولا در امور باطل به کار مى رود; ولى به طور نادر در امورى که جنبه مثبت دارد نیز این واژه به کار رفته است، مانند حدیث معروف یا برگرفته از حدیث معروف «من قَرَعَ وَلَجَّ وَلَج; کسى که درى را بکوبد و اصرار ورزد و ایستادگى کند سرانجام در باز مى شود و وارد خواهد شد». قرآن مجید نیز این واژه را در مورد طغیان به کار برده مى فرماید: «(لَلَجُّوا فِى طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ); آنها در طغیانشان لجاجت مىورزند و در این وادى سرگردان مى مانند». از جمله شواهدى که دلالت مى کند لجاجت معمولا بار منفى دارد حدیث امام صادق(علیه السلام) است که مى فرماید: «سِتَّةٌ لاتَکُونُ فِى الْمُؤْمِنِ الْعُسْرُ وَالنَّکَدُ وَاللَّجاجَةُ وَالْکَذِبُ وَالْحَسَدُ وَالْبَغْىُ; شش چیز است که در مؤمن وجود ندارد: ناتوانى و بخل و لجاجت و دروغ و حسد و ظلم و ستم بر دیگران». سرچشمه لجاجت امور زیادى مى تواند باشد; از جمله حب ذات افراطى که سبب پافشارى بر رأى و عقیده خود مى شود و خود بزرگ بینى که سبب مى شود نظر خود را از همه برتر ببیند و بخل و حسادت که او را از پذیرش نظر دیگران باز مى دارد و جهل و نادانى که به انسان اجازه نمى دهد تمام جوانب مطلب را ببیند و تعصب شدید که سبب پافشارى بر امور باطلى مى شود که مورد تعصب اوست و دفاع بى دلیل از قوم و قبیله و خانواده و بستگان که سبب مى شود بر اعتقادات آنها پافشارى کند و امورى از این قبیل. یکى دیگر از عوامل اصلى لجاجت عدم شجاعت در بازگشت از نظرات باطل و پذیرفتن نظرات صحیح است; شجاعتى که متأسفانه در بسیارى از افراد وجود ندارد و همین امر گاه سبب مى شود عمرى در مسیر باطل بمانند و به پرتگاه ها کشیده شوند. تاریخ صحنه هاى زیادى از بدبختى هایى که باعث آن افراد لجوج بودند به خاطر دارد. قرآن مجید در سوره «ملک» بعد از آنکه آیات روشنى را از خداوند ذکر مى کند به انحراف کافران اشاره کرده مى فرماید: «(بَلْ لَّجُّوا فِى عُتُوّ وَنُفُور); آنها در سرکشى و فرار از حقیقت لجاجت مىورزند». در سوره «نوح» درباره خودپرستان زمانش مى خوانیم: آنها به قدرى لجوج بودند که براى نشنیدن کلام نوح انگشت ها را در گوش مى گذاردند و جامه به خود مى پیچیدند تا سخنان بیدارگر نوح را نشنوند. (وَإِنِّى کُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِى آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِیَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَکْبَرُوا اسْتِکْبَاراً).


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی