تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"

«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات صفحه ۳۲۲ قرآن کریم

آغاز جزء هفدهم قرآن مجید
محتواى سوره انبیاء:
۱- این سوره چنانکه از نامش پیداست، سوره پیامبران است، چرا که نام شانزده پیامبر، بعضى، با ذکر فرازهایى از حالاتشان و بعضى تنها به صورت اشاره در این سوره آمده است- موسى- هارون- ابراهیم- لوط- اسحاق- یعقوب- نوح- داود- سلیمان- ایوب- اسماعیل- ادریس- ذا الکفل- ذا النون (یونس)- زکریا و یحیى.
۲- ویژگى سوره‏ هاى «مکّى» که از عقاید دینى، مخصوصا از مبدأ و معاد سخن مى‏ گوید، کاملا در این سوره منعکس است.
۳- بخش دیگرى از این سوره، از پیروزى حق بر باطل، توحید بر شرک و لشکریان عدل و داد بر جنود ابلیس، سخن گفته شده است.
جالب این که این سوره با هشدارهاى شدید نسبت به مردم غافل و بى‏خبر از حساب و کتاب آغاز شده، و پایان آن نیز با هشدارهاى دیگرى در این زمینه تکمیل مى ‏گردد.

(آیه ۱)- این سوره با یک هشدار نیرومند به عموم مردم آغاز مى‏ شود، هشدارى تکان دهنده و بیدار کننده، مى‏ گوید: «حساب مردم به آنها نزدیک شده، در حالى که آنها در غفلتند و روى گردانند» (اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ).
عمل آنها نشان مى‏ دهد که این غفلت و بى‏خبرى سراسر وجودشان را گرفته و گر نه چگونه ممکن است انسان ایمان به نزدیکى حساب، آن هم از حسابگرى فوق العاده دقیق، داشته باشد و این چنین همه مسائل را سرسرى بگیرد و آلوده هر گونه گناه باشد؟
منظور از نزدیک شدن حساب و قیامت آن است که باقیمانده دنیا در برابر آنچه گذشته کم است، و به همین دلیل رستاخیز نزدیک خواهد بود (نزدیک نسبى) بخصوص این که از پیامبر اسلام (ص) نقل شده که فرمود: «بعثت من و روز قیامت مانند این دو است»! (به انگشت «سبابه» و «وسطى» که در کنار هم قرار دارند اشاره فرمود).

(آیه ۲)- این آیه یکى از نشانه ‏هاى اعراض و روى گردانى آنها را به این صورت بیان مى‏ کند، مى‏ فرماید: «هیچ یادآورى تازه ‏اى از طرف پروردگارشان براى آنها نمى ‏آید، مگر آنکه با بازى (و شوخى) به آن گوش مى دهند»! (ما یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ).
در حالى که اگر حتى یک بار به صورت جدّى با آن بر خورد کنند چه بسا مسیر زندگانى آنها در همان لحظه تغییر پیدا مى ‏کند.

(آیه ۳)- باز براى تأکید بیشتر مى ‏گوید: «آنها در حالى هستند که دلهایشان در لهو و بى‏ خبرى فرو رفته است» (لاهِیَةً قُلُوبُهُمْ).
زیرا آنها از نظر ظاهر همه مسائل جدى را لعب و بازى و شوخى مى‏ پندارند.
و طبیعى است چنین کسانى هرگز راه سعادت را نخواهند یافت.
بعد به گوشه ‏اى از نقشه‏ هاى شیطانى آنها اشاره کرده، مى‏ فرماید: «و این ظالمان گفتگوهاى در گوشى خود را (که براى توطئه انجام مى‏ دهند) پنهان مى دارند، و مى‏ گویند: آیا این جز یک بشر عادى همچون شماست»؟ (وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِینَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ).
حال که او یک بشر عادى بیش نیست لابد این کارهاى خارق العاده او و نفوذ سخنش چیزى جز سحر نمى ‏تواند باشد «پس آیا شما به سراغ سحر مى‏ روید با این که مى‏ بینید»؟ (أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ).
آنها در این گفتارشان روى دو چیز تکیه داشتند، یکى بشر بودن پیامبر (ص) و دیگرى بر چسب سحر، و در آیات بعد برچسبهاى دیگرى نیز خواهد آمد که قرآن به آنها پاسخ مى ‏دهد.

(آیه ۴)- قرآن به صورت کلى به آنها از زبان پیامبر (ص) چنین پاسخ مى‏گوید: (پیامبر) گفت: پروردگارم همه سخنان را، چه در آسمان باشد و چه در زمین مى‏داند و او شنوا و داناست» (قالَ رَبِّی یَعْلَمُ الْقَوْلَ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ).
چنین تصور نکنید که سخنان مخفیانه و توطئه ‏هاى پنهانى شما بر او مخفى باشد، «چرا که او هم شنوا و هم داناست» (وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ). او همه چیز را مى‏ داند و از همه کار با خبر است، نه تنها سخنان را مى‏ شنود، بلکه از اندیشه‏ هایى که از مغزها مى‏ گذرد، و تصمیم هایى که در سینه ‏ها پنهان است آگاه است.

(آیه ۵)- بعد از ذکر دو قسمت از بهانه جویی هاى مخالفان، به چهار قسمت دیگر از آن پرداخته چنین مى‏ گوید: «آنها گفتند: (آنچه محمد آورده وحى نیست) بلکه خوابهاى آشفته است» که آنها را حقیقت و واقعیت مى ‏پندارد! (بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ). و گاه این سخن خود را عوض مى‏ کنند و مى‏ گویند: او مرد دروغگویى است که این سخنان را «به خدا افترا بسته»! (بَلِ افْتَراهُ).
و گاه مى ‏گویند: «نه او یک شاعر است» و این آیات مجموعه ‏اى از تخیلات شاعرانه اوست (بَلْ هُوَ شاعِرٌ).
و در آخرین مرحله مى‏ گویند: از همه اینها که بگذریم اگر او راست مى‏ گوید که فرستاده خداست «پس باید معجزه‏اى براى ما بیاورد همان گونه که پیامبران پیشین با معجزات فرستاده شدند» (فَلْیَأْتِنا بِآیَةٍ کَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ).
بررسی هاى این نسبتهاى ضد و نقیض به پیامبر (ص) خود بهترین دلیل بر آن است که آنها حق طلب نبودند، بلکه هدفشان بهانه جویى و به اصطلاح بیرون کردن حریف از میدان به هر قیمت و به هر صورت بوده است.

(آیه ۶)- پیامبران همه از نوع بشر بودند

در آیات گذشته شش نمونه از ایرادهاى ضد و نقیض دشمنان اسلام به پیامبر (ص) بازگو شده است، در اینجا نیز به پاسخ آنها پرداخته، نخست به پیشنهاد معجزات دلخواه آنان به عنوان بهانه گیرى اشاره کرده، مى‏ گوید: «تمام شهرها و آبادی هایى که پیش از اینها هلاکشان کردیم (تقاضاى این گونه معجزات را کردند، ولى هنگامى که پیشنهادشان عملى شد) هرگز ایمان نیاوردند، آیا اینها ایمان مى ‏آورند»؟! (ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها أَ فَهُمْ یُؤْمِنُونَ).
در ضمن به آنها اخطار مى‏ کند که اگر به تقاضاى شما در زمینه معجزات اقتراحى پاسخ گفته شود و ایمان نیاورید، نابودى شما حتمى است!

(آیه ۷)- این آیه به پاسخ نخستین ایراد آنها در زمینه بشر بودن پیامبر (ص) پرداخته، مى ‏گوید: «ما پیش از تو، جز مردانى که به آنان وحى مى‏ کردیم، نفرستادیم» همه انسان بودند و از جنس بشر (وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ إِلَّا رِجالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ).
این یک واقعیت تاریخى است که همگان از آن آگاهند «اگر شما نمى ‏دانید از آگاهان بپرسید» (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).

(آیه ۸)- این آیه توضیح بیشترى در مورد بشر بودن پیامبران مى ‏دهد، مى‏ گوید: «و ما پیامبران را پیکرهایى که غذا نخورند قرار ندادیم و آنها هرگز عمر جاویدان نداشتند» (وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا یَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ ما کانُوا خالِدِینَ).
رهبر انسانها باید از جنس خودشان باشد، با همان غرایز، عواطف، احساسها، نیازها، و علاقه‏ها، تا دردهاى آنها را لمس کند، و بهترین طریق درمان را با الهام گرفتن از تعلیماتش انتخاب نماید، تا الگو و اسوه ‏اى براى همه انسانها باشد و حجت را بر همه تمام کند.

(آیه ۹)- سپس به عنوان تهدید و هشدارى به منکران سر سخت و لجوج چنین مى ‏گوید: ما به پیامبرانمان وعده داده بودیم که آنها را از چنگال دشمنان رهائى بخشیم و نقشه‏ هاى آنها را نقش بر آب کنیم، آرى «ما سر انجام به این وعده خود وفا کردیم و صدق آن را آشکار ساختیم، آنها و تمام کسانى را که مى‏ خواستیم نجات دادیم و مسرفان را هلاک نمودیم»! (ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَیْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ وَ أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ).
آرى! همان گونه که سنت ما انتخاب کردن رهبران بشر از میان افراد بشر بود، این هم سنت ما بود که در برابر توطئه‏ هاى مخالفان از آنها حمایت کنیم و اگر اندرزهاى پى در پى در آنها مؤثر نیفتاد، صفحه زمین را از لوث وجودشان پاک سازیم.

(آیه ۱۰)- این آیه در یک جمله کوتاه و پر معنى، به اکثر ایرادهاى مشرکان مجددا پاسخ داده، مى‏ گوید: «ما بر شما کتابى نازل کردیم که وسیله بیدارى شما در آن است آیا تعقل نمى‏ کنید»؟! (لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ کِتاباً فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ).
هر کس آیات این کتاب را که مایه تذکر و بیدارى دل و حرکت اندیشه و پاکى جامعه ‏هاست بررسى کند به خوبى مى‏ داند یک معجزه روشن و جاویدان است، با وجود این معجزه آشکار که از جهات مختلف آثار اعجاز در آن نمایان است- از جهت جاذبه فوق العاده، از جهت محتوا، احکام و قوانین، عقاید و معارف و ...- آیا باز در انتظار ظهور معجزه دیگرى هستید؟
البته بیدار کننده بودن قرآن جنبه اجبارى و الزامى ندارد، بلکه مشروط است به این که انسان خودش بخواهد و دریچه‏ هاى قلبش را به روى آن بگشاید.

منبع: برگزیده تفسیر نمونه