تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"


«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات صفحه ۳۳۶ قرآن کریم

(آیه ۳۱)- از آنجا که در آیه قبل تأکید روى مسأله توحید و اجتناب از هر گونه بت و بت پرستى شده بود، در اینجا نیز همین مسأله مهم را دنبال کرده، مى‏گوید:
مراسم حج و گفتن لبیک را در حالى انجام دهید که: «قصد و برنامه شما خالص براى خدا باشد، و هیچ گونه شرکى در آن راه نیابد» (حُنَفاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ).
آیه فوق مسأله اخلاص و قصد قربت را به عنوان محرک اصلى در حجّ و عبادات بطور کلى یاد آور مى‏ شود، چرا که روح عبادت همان اخلاص است و اخلاص در صورتى است که هیچ گونه انگیزه غیر خدایى و شرک در آن نباشد.
سپس ترسیم بسیار گویا و زنده‏اى از وضع حال مشرکان و سقوط و بد بختى و نابودى آنها مى‏ کند و چنین مى‏گوید: «و کسى که شریک براى خدا قرار دهد، گویى از آسمان سقوط کرده، و پرندگان در وسط هوا او را مى‏ربایند (و هر قطعه از گوشت او در منقار پرنده مرده خوارى مى‏افتد) و یا (اگر از چنگال آنها به سلامت بگذرد) تند باد او را به جاى دور دستى پرتاب مى‏کند» (وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکانٍ سَحِیقٍ).
در حقیقت آسمان کنایه از «توحید» است و شرک سبب سقوط از این آسمان مى‏ گردد، مسلما کسى که از آسمان سقوط مى‏کند، قدرت تصمیم گیرى را از دست مى‏دهد، با سرعت و شتابى که هر لحظه فزونى مى‏گیرد به سوى نیستى پیش مى‏رود و سر انجام در چنگال شیطان و هوى و هوسهاى سر کش محو و نابود مى‏گردد.

(آیه ۳۲)- این آیه بار دیگر یک جمع بندى روى مسائل حج و تعظیم شعائر الهى کرده، مى‏گوید: «مطلب چنین است» که گفته شد (ذلِکَ).
«و هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد و (به نشانه‏ هاى آئین خدا و پرچمهاى اطاعت او) احترام بگذارد این از تقواى دلهاست» (وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ).
«شعائر اللّه» به معنى «نشانه‏هاى پروردگار» است که شامل سر فصلهاى آئین الهى و برنامه‏ هاى کلى و آنچه در نخستین برخورد با این آیین چشمگیر است و از جمله مناسک حجّ مى ‏باشد که انسان را به یاد خدا مى ‏اندازد.
کوتاه سخن این که تمام آنچه در برنامه‏هاى دینى وارد شده و انسان را به یاد خدا و عظمت آئین او مى‏اندازد شعائر الهى است و بزرگداشت آن نشانه تقواى دلهاست.

(آیه ۳۳)- از بعضى از روایات چنین استفاده مى‏ شود که گروهى از مسلمانان عقیده داشتند هنگامى که شترى یا یکى دیگر از چهار پایان به عنوان قربانى تعیین مى‏ شد و از راههاى دور و نزدیک آن را با خود به سوى احرامگاه، و از آنجا به سوى سر زمین مکّه مى‏آوردند، نباید بر آن مرکب سوار شد، و نباید شیر آن را بدوشند و از آن استفاده کنند، و بکلى آن را از خود جدا مى‏پنداشتند، قرآن این تفکر خرافى را نفى کرده، مى‏گوید: «در آن (حیوانات قربانى) منافعى براى شماست تا زمان معینى [روز ذبح آنها] فرا رسد» (لَکُمْ فِیها مَنافِعُ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى).
در پایان آیه در مورد سر انجام کار قربانى چنین مى‏گوید: «سپس محل آن خانه قدیمى و گرامى (کعبه) است» (ثُمَّ مَحِلُّها إِلَى الْبَیْتِ الْعَتِیقِ).
و به این ترتیب مادام که حیوانات مخصوص قربانى به محل قربانگاه نرسیده‏اند مى‏توان از آنها بهره گرفت و پس از وصول به قربانگاه باید وظیفه قربانى کردن را در باره آنها انجام داد.

(آیه ۳۴)- مخبتان را بشارت ده!

در ارتباط با آیات گذشته و از جمله دستور قربانى ممکن است این سؤال پیش آید که این چگونه عبادتى است که در اسلام تشریع شده که براى خدا و براى جلب رضاى او حیوانات را قربانى کنند مگر خداوند نیاز به قربانى دارد؟ و آیا این کار در ادیان دیگر نیز بوده است یا مخصوص مشرکان بوده؟
قرآن براى روشن ساختن این مطلب چنین مى‏گوید: این منحصر به شما نیست که مراسم ذبح و قربانى براى خدا دارید «براى هر امتى قربانگاهى قرار دادیم تا نام خدا را (به هنگام قربانى) بر چهار پایانى که به آنها روزى داده‏ایم ببرند» (وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى‏ ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الْأَنْعامِ).
و لذا در پایان آیه مى‏فرماید: «و خداى شما معبود واحدى است» و برنامه او هم برنامه واحدى است (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ).
اکنون که چنین است: «در برابر (فرمان) او تسلیم شوید» (فَلَهُ أَسْلِمُوا).
«و بشارت ده متواضعان و تسلیم شوندگان (در برابر فرمانهاى پروردگار) را» (وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ).

(آیه ۳۵)- در این آیه صفات «مخبتین» (تواضع کنندگان) را در چهار قسمت- که دو قسم جنبه معنوى و روانى دارد و دو قسمت جنبه جسمانى- توضیح مى‏دهد:
نخست مى‏گوید: «همانها که چون نام خدا برده مى‏شود دلهایشان پر از خوف (پروردگار) مى‏گردد» (الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ).
نه این که از غضب او بى‏جهت بترسند، و یا در رحمت او شک و تردید داشته باشند، بلکه این ترس به خاطر مسؤولیتهایى است که بر دوش دارند و شاید در انجام آن کوتاهى کرده‏اند، این ترس به خاطر درک مقام با عظمت خداست.
دیگر این که: «آنها در برابر حوادث دردناکى که در زندگیشان رخ مى‏دهد صبر و شکیبایى پیش مى‏گیرند» (وَ الصَّابِرِینَ عَلى‏ ما أَصابَهُمْ).
عظمت حادثه هر قدر زیاد و ناراحتى آن هر قدر سنگین باشد در برابر آن زانو نمى‏زنند لب به کفران نمى‏گشایند و خلاصه ایستادگى مى‏کنند و پیش مى‏روند و پیروز مى‏شوند.
سوم و چهارم این که: «آنها نماز را بر پا مى‏دارند و از آنچه به آنها روزى داده‏ایم انفاق مى‏کنند» (وَ الْمُقِیمِی الصَّلاةِ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ).
از یک سو ارتباطشان با خالق جهان محکم است و از سوى دیگر پیوندشان با خلق خدا مستحکم.

(آیه ۳۶)- قربانى براى چیست؟

باز در اینجا سخن از مراسم حج و شعائر الهى و مسأله قربانى است، نخست مى‏گوید: «شترهاى چاق و فربه را (در مراسم حج) براى شما از شعائر الهى قرار دادیم» (وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ).
آنها از یک سو به شما تعلق دارند، و از سوى دیگر از شعائر و نشانه‏هاى خداوند در این عبادت بزرگ هستند، چرا که قربانى حجّ یکى از مظاهر روشن این عبادت است.
سپس اضافه مى‏کند: «در آنها براى شما خیر و برکت است» (لَکُمْ فِیها خَیْرٌ).
از یک سو از گوشت آنها استفاده مى‏کنید و دیگران را اطعام مى‏نمائید و از سوى دیگر به خاطر این ایثار و گذشت و عبادت پروردگار از نتائج معنوى آن بهره‏مند خواهید شد و به پیشگاه او تقرب مى‏جوئید.
سپس کیفیت قربانى کردن را در یک جمله کوتاه چنین بیان مى‏کند: «نام خدا را (هنگام قربانى کردن) در حالى که به صف ایستاده‏اند بر آنها ببرید» (فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْها صَوافَّ).
بدون شک ذکر نام خدا به هنگام ذبح حیوانات یا نحر کردن شتر کیفیت خاصى ندارد و هر گونه نام خدا را ببرند کافى است.
منظور از واژه «صَوافَّ» این است که دو دست شتر قربانى را از مچ تا زانو در حالى که ایستاده باشد با هم ببندند تا به هنگام نحر، زیاد تکان به خود ندهد و فرار نکند.
طبیعى است هنگامى که مقدارى خون از تن او مى‏رود دستهایش سست مى‏شود و به روى زمین مى‏خوابد، و لذا در ذیل آیه مى‏فرماید: «هنگامى که پهلویشان آرام گرفت (و جان دادند) از گوشت آنها بخورید و مستمندان قانع و فقیران را نیز از آن اطعام کنید» (فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ).
جمله «فَکُلُوا مِنْها» (از آن بخورید) ظاهر در این است که واجب است «حجاج» چیزى از قربانى خود را نیز بخورند، و شاید این براى رعایت مساوات میان آنها و مستمندان باشد.
سر انجام آیه را چنین پایان مى‏دهد: «این گونه ما آنها را مسخّرتان ساختیم تا شکر خدا را به جا آورید» (کَذلِکَ سَخَّرْناها لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).
و راستى این عجیب است حیوانى با آن بزرگى و قدرت و زور آن چنان تسلیم است که اجازه مى‏دهد انسانى پاهاى او را محکم ببندد، و او را نحر کند.

(آیه ۳۷)- این آیه در واقع پاسخى است به این سؤال که خدا چه نیازى به قربانى دارد؟ و اصولا فلسفه قربانى کردن چیست؟ مگر این کار نفعى به حال خدا دارد مى‏فرماید: «نه گوشتها و نه خونهاى آنها هرگز به خدا نمى‏رسد» (لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها).
اصولا خدا نیازى به گوشت قربانى ندارد، او نه جسم است نه نیازمند، او وجودى است کامل و بى‏انتها از هر جهت.
«بلکه آنچه به او مى‏رسد تقوا و پرهیزکارى و پاکى اعمال شماست» (وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوى‏ مِنْکُمْ).
به تعبیر دیگر: هدف آن است که شما با پیمودن مدارج تقوا در مسیر یک انسان کامل قرار گیرید و روز به روز به خدا نزدیکتر شوید، قربانى درس ایثار و فدا کارى و گذشت و آمادگى براى شهادت در راه خدا به شما مى‏آموزد، و درس کمک به نیازمندان و مستمندان.
این تعبیر که «خون آنها نیز به خدا نمى‏رسد» ظاهرا اشاره به اعمال زشت اعراب جاهلى است که هر گاه حیوانى را قربانى مى‏کردند خون آن را بر سر بتها و گاه بر در و دیوار کعبه مى‏پاشیدند، و بعضى از مسلمانان ناآگاه بى‏میل نبودند که در این برنامه خرافى از آنها تبعیت کنند، آیه فوق نازل شد و آنها را نهى کرد.
سپس بار دیگر به نعمت تسخیر حیوانات اشاره کرده، مى‏گوید: «این گونه (خداوند) چار پایان را مسخر شما کرد تا خدا را به خاطر این که شما را هدایت کرده بزرگ بشمرید و تکبیر گویید» (کَذلِکَ سَخَّرَها لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداکُمْ).
هدف نهایى این است که به عظمت خدا آشنا شوید، و لذا در پایان آیه مى‏گوید: «و بشارت ده نیکوکاران را» (وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ).
آنها که از این نعمتهاى الهى در طریق اطاعت او بهره مى‏گیرند و وظائف خود را به نیکوترین وجه انجام مى‏دهند و مخصوصا از انفاق در راه خدا کوتاهى نمى‏کنند.

(آیه ۳۸)- و از آنجا که مقاومت در برابر خرافات مشرکان که در آیات قبل به آن اشاره شد ممکن است آتش خشم این گروه متعصب و لجوج را بر انگیزد و سبب درگیریهاى کوچک و بزرگ شود خداوند در این آیه مؤمنان را به کمک خود دلگرم ساخته، مى‏گوید: «خداوند از کسانى که ایمان آورده‏اند دفاع مى‏کند» (إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا).
بگذار طوائف و قبائل عرب و یهود و نصارا و مشرکان شبه جزیره دست به دست هم بدهند تا مؤمنان را تحت فشار قرار داده و به گمان خود نابود کنند، ولى خداوند وعده دفاع از آنها را داده است، وعده بقاى اسلام تا دامنه قیامت! این وعده الهى حکمى است جارى و سارى در تمام اعصار و قرون، مهم آن است که ما مصداق «الَّذِینَ آمَنُوا» باشیم که دفاع الهى به دنبال آن حتمى است.
و در پایان آیه موضع مشرکان و هم مسلکان آنها را در پیشگاه خدا با این عبارت روشن مى‏سازد «خداوند هیچ خیانکار کفران کننده ‏اى را دوست ندارد»! (إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ). همانها که براى خدا شریک قرار دادند، و حتى به هنگام گفتن «لبیک» تصریح به نام بت ها نمودند.

منبع: برگزیده تفسیر نمونه