تلاوت تصویری
ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانهای حوزه علمیه اصفهان"
تفسیر مختصر آیات صفحه ۳۴۲ قرآن کریم
آغاز جزء هجدهم قرآن مجید سوره مؤمنون
محتواى سوره:
مجموع مطالب این سوره را مىتوان به چند بخش تقسیم کرد:
بخش اول- از آیه «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» تا چندین آیه بعد- بیانگر صفاتى است که مایه فلاح و رستگارى مؤمنان است.
بخش دوم به نشانه هاى مختلف خدا شناسى، و آیات آفاقى و انفسى پروردگار در پهنه عالم هستى، اشاره کرده.
در بخش سوم به شرح سر گذشت عبرتانگیز جمعى از پیامبران بزرگ پرداخته است.
در بخش چهارم روى سخن را به مستکبران کرده، و با دلائل منطقى و گاه با تعبیرات تند و کوبنده به آنها هشدار مى دهد، تا دلهاى آماده به خود آید و راه بازگشت به سوى خدا را پیدا کند.
در بخش پنجم بحثهاى فشرده اى در باره معاد بیان کرده است.
و در بخش ششم از حاکمیت خداوند بر عالم هستى.
در بخش هفتم باز هم سخن از قیامت، حساب، جزا و پاداش نیکو کاران و کیفر بد کاران به میان مى آورد، و با بیان هدف آفرینش انسان سوره را پایان مى دهد.
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه ۱)- صفات برجسته مؤمنان!
در آغاز این سوره به سر نوشت لذت بخش و پر افتخار- مؤمنان پیش از بیان صفات آنها- اشاره شده تا شعلههاى شوق و عشق را در دلها براى رسیدن به این افتخار بزرگ زنده کند.
مىفرماید: «مؤمنان رستگار شدند» (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ). و به هدف نهایى خود در تمام ابعاد رسیدند.
«فلاح و رستگارى» معنى وسیعى دارد که هم پیروزیهاى مادى را شامل مىشود، و هم معنوى را، و در مورد مؤمنان هر دو بعد منظور است.
(آیه ۲)- سپس به بیان این صفات پرداخته و قبل از هر چیز انگشت روى نماز گذارده، مىگوید: «آنها که در نمازشان خشوع دارند» (الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ).
اشاره به این که نماز آنها الفاظ و حرکاتى بىروح و فاقد معنى نیست، بلکه به هنگام نماز آن چنان حالت توجه به پروردگار و حضور قلب در آنها پیدا مىشود که از غیر او جدا مىگردند و به او مىپیوندند.
در حدیثى مىخوانیم که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مردى را دید که در حال نماز با ریش خود بازى مىکند، فرمود: «اگر او در قلبش خشوع بود اعضاى بدنش نیز خاشع مىشد».
اشاره به این که خشوع یک حالت درونى است که در برون اثر مىگذارد.
(آیه ۳)- دومین صفتى را که بعد از صفت خشوع در نماز براى مؤمنان بیان مىکند این است که: «و آنها که از لغو و بیهودگى روى گردانند» (وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ).
در واقع تمام حرکات و خطوط زندگى آنان هدفى را دنبال مىکند، هدفى مفید و سازنده چرا که «لغو» به معنى کارها، سخنان و افکار بىهدف و بدون نتیجه مفید است.
(آیه ۴)- سپس به سومین صفت مؤمنان راستین که جنبه اجتماعى و مالى دارد اشاره کرده، مىگوید: «آنها که زکات را انجام مىدهند» (وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ).
(آیه ۵)- چهارمین ویژگى مؤمنان را مسأله پاکدامنى و عفت کامل، و پرهیز از هر گونه آلودگى جنسى قرار داده، چنین مىگوید: «و آنها که دامان خود را (از آلوده شدن به (بىعفتى) حفظ مىکنند» (وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ).
(آیه ۶)- «و تنها آمیزش جنسى به همسران و کنیزانشان دارند، که در بهره گیرى از آنان ملامت نمىشوند» (إِلَّا عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ).
(آیه ۷)- از آنجا که غریزه جنسى سرکشترین غرائز انسان است و خویشتن دارى در برابر آن نیاز به تقوا و پرهیزکارى فراوان و ایمان قوى و نیرومند دارد، در این آیه بار دیگر روى همین مسأله تأکید کرده، مىگوید: «و کسانى که غیر از این طریق را طلب کنند، تجاوزگرند» (فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ).
تعبیر «به محافظت فروج» گویا اشاره به این است که اگر مراقبت مستمر و پىگیر در این زمینه نباشد، بیم آلودگى فراوان است.
(آیه ۸)- در این آیه به پنجمین و ششمین صفت برجسته مؤمنان اشاره کرده، مىگوید: «و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت مىکنند» (وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ).
حفظ و اداى امانت و همچنین پایبند بودن به عهد و پیمان در برابر خالق و خلق از صفات بارز مؤمنان است.
در مفهوم وسیع «امانت» امانتهاى خدا و پیامبران الهى و همچنین امانتهاى مردم جمع است، نعمتهاى مختلف خدا هر یک امانتى از امانات او هستند، آیین حق، کتب آسمانى، دستور العملهاى پیشوایان راه حق و همچنین اموال و فرزندان و پستها و مقامها، همه امانتهاى اویند که مؤمنان در حفظ و اداى حق آنها مىکوشند.
همچنین حکومت از مهمترین ودیعههاى الهى است که باید آن را به اهلش سپرد.
(آیه ۹)- در این آیه آخرین ویژگى مؤمنان را که محافظت بر نمازهاست بیان کرده، مىگوید: «و آنها بر نمازشان مواظبت مىنمایند» (وَ الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ).
جالب این که: نخستین ویژگى مؤمنان را «خشوع در نماز» و آخرین صفت آنها را «محافظت بر نماز» شمرده است، از نماز شروع مىشود و به نماز ختم مىگردد چرا که نماز مهمترین رابطه خلق و خالق است که هر گاه با آدابش انجام گیرد زمینه مطمئنى براى همه خوبیها و نیکیها خواهد بود.
(آیه ۱۰)- بعد از ذکر این صفات ممتاز، نتیجه نهایى آن را به این صورت بیان مىکند: آرى! «آنها وارثانند» (أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ).
(آیه ۱۱)- همان وارثانى «که بهشت برین را به ارث مىبرند و جاودانه در آن خواهند ماند» (الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ).
«فردوس» به معنى بهشت برین و برترین باغهاى بهشت مىباشد، که طبق ظاهر آیات فوق مخصوص مؤمنانى است که داراى صفات بالا هستند به این ترتیب دیگر بهشتیان در مراحل پایینتر قرار دارند.
(آیه ۱۲)- مراحل تکامل جنین در رحم مادر
این آیه و قسمتى از آیات آینده، طرق اساسى تحصیل امیان و معرفت را نشان مىدهد، نخست دست انسان را گرفته و به کاوش در اسرار درون و «سیر در عالم انفس» وا مىدارد، و در آیاتى که بعد از آن خواهد آمد او را به جهان برون و موجودات شگرف عالم هستى توجه مىدهد و به «سیر آفاقى» مىپردازد.
نخست مىگوید: «ما انسان را از چکیده و خلاصهاى از گل آفریدیم» (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ).
(آیه ۱۳)- «سپس او را نطفهاى در قرارگاه مطمئن [رحم] (ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَکِینٍ).
در حقیقت آیه قبل به آغاز وجود همه انسانها اعم از آدم و فرزندان او اشاره مىکند که همه به خاک باز مىگردند و از گل برخاستهاند، اما در این آیه به تداوم نسل آدم از طریق ترکیب نطفه نر و ماده و قرار گرفتن در قرارگاه رحم توجه مىدهد.
تعبیر از رحم به «قَرارٍ مَکِینٍ» (قرارگاه امن و امان) اشاره به موقعیت خاص رحم در بدن انسان است، در واقع در محفوظترین نقطه بدن که از هر طرف کاملا تحت حفاظت است قرار گرفته، ستون فقرات و دندهها از یک سو، استخوان نیرومند لگن خاصره از سوى دیگر، پوششهاى متعدد شکم از سوى سوم حفاظتى که از ناحیه دستها به عمل مىآید از سوى چهارم، همگى شواهد این قرارگاه امن و امان است.
(آیه ۱۴)- بعد به مراحل شگفت آور و بهت آور سیر نطفه در رحم مادر و چهره هاى گوناگون خلقت که یکى بعد از دیگرى در آن قرارگاه امن و دور از دست بشر ظاهر مى شود اشاره کرده، مىفرماید: «سپس نطفه را به صورت علقه [خون بسته]، و علقه را به صورت مضغه [چیزى شبیه گوشت جویده شده] و مضغه را به صورت استخوانهایى در آوردیم، و بر استخوانها گوشت پوشاندیم» (ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً).
جمله «فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً» یک معجزه علمى است که پرده از روى این مسأله که در آن روز براى هیچ کس روشن نبود بر مىدارد، زیرا قرآن نمىگوید: ما مضغه را تبدیل به استخوان و گوشت کردیم، بلکه مىگوید: ما مضغه را تبدیل به استخوان کردیم و بر استخوانها لباس گوشت پوشاندیم، اشاره به این که مضغه نخست تبدیل به استخوان مىشود و بعد از آن گوشت روى آن را مىپوشاند.
و در پایان آیه به آخرین مرحله که در واقع مهمترین مرحله آفرینش بشر است با یک تعبیر سر بسته و پر معنى اشاره کرده، مىفرماید: «سپس ما آن را آفرینش تازهاى دادیم» (ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ).
این همان مرحلهاى است که جنین وارد حیات انسانى مىشود، که در روایات اسلامى از آن تعبیر به مرحله «نفخ روح» (دمیدن روح در کالبد) شده، و اینجاست که انسان را از همه جهان ممتاز مىسازد، و به او شایستگى خلافت خدا در زمین را مىدهد.
«پس بزرگ و پر برکت است خدایى که بهترین آفرینندگان است» (فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ).
آفرین بر این قدرت نمایى بىنظیر که در ظلمتکده رحم این چنین تصویر بدیعى با این همه عجائب و شگفتیها، بر قطره آبى نقش مىزند.
آفرین بر آن علم و حکمتى که این همه استعداد و لیاقت و شایستگى را در چنین موجود ناچیزى ایجاد مىکند آفرین بر او و بر خلقت بىنظیرش.
(آیه ۱۵)- این آیه از مسأله توحید و شناخت مبدء به طرز زیبا و ظریفى به مسأله «معاد» منتقل مىشود، و مىگوید: این انسان با همه شگفتیهایش تا ابد زنده نمىماند، زمانى فرا مىرسد که این ساختمان عجیب از هم فرو مىریزد و «شما بعد از این زندگى همگى مىمیرید» (ثُمَّ إِنَّکُمْ بَعْدَ ذلِکَ لَمَیِّتُونَ).
(آیه ۱۶)- ولى براى این که این تصور پیش نیاید که با مردن انسان همه چیز پایان مىگیرد پس این آفرینش با این همه شکوه و عظمت براى این چند روز زندگى امرى بیهوده بوده است بلا فاصله مىافزاید: «سپس در روز قیامت (بار دیگر به زندگى باز مىگردید و) بر انگیخته مىشوید» البته در سطحى عالیتر و در جهانى وسیعتر و گستردهتر (ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ تُبْعَثُونَ).
(آیه ۱۷)- باز هم نشانه هاى توحید
پس از ذکر آیات انفسى اکنون به جهان برون و آیات آفاقى مىپردازد، و عظمت آفرینش را در آسمان و زمین منعکس مىکند مىفرماید: «ما بر بالاى سر شما هفت راه [طبقات هفتگانه آسمان] قرار دادیم» (وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرائِقَ).
ممکن است این راهها طرق رفت و آمد فرشتگان باشد، و ممکن است مدار گردش ستارگان آسمان- در باره آسمانهاى هفتگانه در جلد اول ذیل آیه ۲۹ سوره بقره سخن گفتهایم.
و از آنجا که تعدّد عوالم و طرق آنها ممکن است این توهم را به وجود آورد که آیا این وسعت و عظمت عالم موجب نخواهد شد که آفریدگار از آنها غافل گردد، در پایان آیه بلا فاصله مىفرماید: «و ما (هرگز) از آفرینش (خلق) خود غافل نبودهایم» (وَ ما کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلِینَ).
منبع: برگزیده تفسیر نمونه