تلاوت تصویری
ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانهای حوزه علمیه اصفهان"
تفسیر مختصر آیات صفحه ۳۴۶ قرآن کریم
(آیه ۶۰)- بعد از این، مرحله ایمان به معاد و رستاخیز و توجه خاصى که مؤمنان راستین به این مسأله دارند فرا مى رسد، مىگوید: «و کسانى که نهایت تلاش و کوشش را در انجام طاعات به خرج مى دهند و با این حال دلهایشان هراسناک است از اینکه سر انجام به سوى پروردگارشان باز مى گردند» (وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ).
(آیه ۶۱)- بعد از شرح این صفات چهار گانه مى فرماید: «چنین کسانى در خیرات سرعت مىکنند و از دیگران پیشى مىگیرند» و مشمول عنایات ما هستند (أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ).
آیات فوق ترسیم جالب و تنظیم کاملا منطقى براى بیان صفات این گروه از مؤمنان پیشگام است، نخست از ترس آمیخته با احترام و تعظیم- که انگیزه ایمان به پروردگار و نفى هر گونه شرک است- شروع کرده و به ایمان به معاد و دادگاه عدل خدا که موجب احساس مسؤولیت و انگیزه هر کار نیک است منتهى مىگردد و مجموعا چهار ویژگى و یک نتیجه را بیان مىکند- دقت کنید.
(آیه ۶۲)- از آنجا که صفات برجسته و ویژه مؤمنان که سر چشمه انجام هر گونه کار نیک است و در آیات قبل به آن اشاره شد، این سؤال را بر مىانگیزد که اتصاف به این صفات و انجام این اعمال، کار همه کس نیست، و از عهده همه بر نمىآید.
در این آیه به پاسخ پرداخته، مىگوید: «ما هیچ کس را جز به مقدار توانائیش تکلیف نمىکنیم» و از هر کس به اندازه عقل و طاقتش مىخواهیم (وَ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها).
این تعبیر نشان مىدهد که وظائف و احکام الهى در حدود توانایى انسانها است، و در هر مورد بیش از میزان قدرت و توانایى باشد ساقط مىشود و به تعبیر علماى اصول، این قاعده بر تمام احکام اسلامى حکومت دارد و بر آنها مقدم است.
و باز از آنجا که ممکن است این سؤال پیش آید که چگونه این همه انسانها اعمالشان از کوچک و بزرگ، مورد حساب و بررسى قرار مىگیرد؟ اضافه مىکند: «و نزد ما کتابى است که به حق سخن مىگوید (و تمام اعمال بندگان را ثبت و باز گو مىکند) و به همین دلیل هیچ ظلم و ستمى بر آنها نمىشود» (وَ لَدَیْنا کِتابٌ یَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ).
این اشاره به نامه هاى اعمال و پروندههایى است که همه کارهاى آدمى در آن ثبت است و نزد خداوند محفوظ است.
(آیه ۶۳)- ولى از آنجا که بیان این واقعیات تنها در کسانى اثر مىکند که مختصر بیدارى و آگاهى دارند بلافاصله اضافه مىکند: «ولى دلهاى آنها از این نامه اعمال (و روز حساب و آیات قرآن) در بىخبرى فرو رفته و اعمال (زشت) دیگرى جز این دارند که پیوسته آن را انجام مىدهند» (بَلْ قُلُوبُهُمْ فِی غَمْرَةٍ مِنْ هذا وَ لَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذلِکَ هُمْ لَها عامِلُونَ).
(آیه ۶۴)- اما آنها در این غفلت و بىخبرى همچنان باقى مىمانند «تا روزى که مترفین را (آنان که غرق ناز و نعمتند) در چنگال عذاب گرفتار سازیم در این هنگام نعره استغاثهآمیز آنها همچون نعره وحوش بیابان بر مىخیزد» و از سنگینى عذاب و مجازات دردناک الهى ناله سر مىدهند (حَتَّى إِذا أَخَذْنا مُتْرَفِیهِمْ بِالْعَذابِ إِذا هُمْ یَجْأَرُونَ).
(آیه ۶۵)- ولى به آنها خطاب مىشود «فریاد نکنید و ناله نزنید که شما امروز از ناحیه ما یارى نخواهید شد»! (لا تَجْأَرُوا الْیَوْمَ إِنَّکُمْ مِنَّا لا تُنْصَرُونَ).
(آیه ۶۶)- این آیه در حقیقت بیان علت این سر نوشت شوم است، مىگوید:
آیا فراموش کردهاید که: «در گذشته آیات من بطور مداوم بر شما خوانده مىشد اما (به جاى این که از آن، درس بیاموزید و بیدار شوید) اعراض مىکردید و به عقب باز مىگشتید» (قَدْ کانَتْ آیاتِی تُتْلى عَلَیْکُمْ فَکُنْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ تَنْکِصُونَ).
(آیه ۶۷)- نه تنها در برابر شنیدن آیات الهى عقب گرد مىکردید، بلکه: «در برابر آن حالت استکبار به خود مىگرفتید» (مُسْتَکْبِرِینَ بِهِ).
و علاوه بر این «جلسات شب نشینى تشکیل مىدادید و (از پیامبر و قرآن و مؤمنان) بد گویى مىنمودید» (سامِراً تَهْجُرُونَ). یعنى شبها تا مدت طولانى بیدار مىمانید و همچون بیماران هذیان مىگویید و فحش و ناسزا مىدهید.
(آیه ۶۸)- بهانههاى رنگارنگ منکران: در تعقیب آیات گذشته که سخن از اعراض و استکبار کفار در برابر پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله بود در اینجا از بهانههایى که ممکن است آنها براى خود در این زمینه بتراشند و پاسخ دندانشکن آن سخن مىگوید، ضمنا علل واقعى اعراض آنها را نیز شرح مىدهد که در پنج قسمت خلاصه مىشود:
نخست مىگوید: «پس آیا آنها در این گفتار (آیات الهى) تدبر و اندیشه نکردند»؟ (أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ).
آرى! نخستین عالم بدبختى آنها تعطیل اندیشه و تفکر در محتواى دعوت تو است، که اگر بود مشکلات آنها حل مىشد.
در دومین مرحله مىگوید: «یا این که مطالبى براى آنها آمده است که براى نیاکانشان نیامده»؟! (أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلِینَ).
یعنى اگر توحید و معاد و دعوت به نیکیها و پاکیها تنها از ناحیه تو بود، ممکن بود بهانه کنند که اینها سخنان نو ظهورى است.
(آیه ۶۹)- در سومین مرحله مىگوید: «یا این که آنها پیامبرشان را نشناختند (و از سوابق او آگاه نیستند) لذا او را انکار مىکنند» (أَمْ لَمْ یَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ).
یعنى اگر این دعوت از ناحیه شخص مرموز یا مشکوکى صورت گرفته بود ممکن بود بگویند نمىتوان به ظاهر سخنانش فریب خورد.
ولى اینها سابقه تو را به خوبى مىدانند، در گذشته تو را «محمّد امین» مىخواندند به عقل و دانش و امانت تو معترف بودند، پس جایى براى این گونه بهانهها نیز نیست.
(آیه ۷۰)- در چهارمین مرحله مىگوید: «یا این که مىگویند: او دیوانه است»؟! (أَمْ یَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ).
یعنى شخص او را به خوبى مىشناسیم، اما به عقل و فکر او ایمان نداریم، چه بسا این سخنان را از روى جنون مىگوید، چرا که با افکار عمومى محیط هماهنگ نیست.
قرآن بلافاصله براى نفى این بهانهجویى مىگوید: «بلکه پیامبر براى آنها حق آورده است» و سخنانش گواه بر این حقیقت است (بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ).
عیب کار اینجاست که «بیشتر آنها از حق کراهت دارند» و گریزانند! (وَ أَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ).
(آیه ۷۱)- در حالى که هیچ لزومى ندارد که حق تابع تمایلات مردم باشد «و اگر حق از هوسهاى آنها پیروى کند (و جهان هستى بر طبق تمایل آنها گردش داشت) آسمانها و زمین و همه کسانى که در آنها هستند تباه مىشوند»! (وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ). زیرا هوى و هوسهاى مردم معیار و ضابطهاى ندارد، بلکه در بسیارى از موارد به سوى زشتیها مىگراید.
سپس براى تأکید بیشتر روى این موضوع مىگوید: «ولى ما قرآنى به آنها دادیم که مایه یاد آورى (و عزّت و شرف) براى آنهاست، ولى آنها از (آنچه مایه) یاد آوریشان (است) روى گردانند» (بَلْ أَتَیْناهُمْ بِذِکْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِکْرِهِمْ مُعْرِضُونَ).
(آیه ۷۲)- در پنجمین و آخرین مرحله مىگوید: «یا این که تو از آنها اجر و مزد و هزینهاى (در برابر دعوتت) مىخواهى با این که مزد پروردگارت بهتر، و او بهترین روزى دهندگان است» (أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَراجُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ).
قرآن با بیان گویایى که در این پنج مرحله بیان داشته روشن مىسازد که این کور دلان تسلیم حق نیستند و عذرهایى که براى توجیه مخالفت خود ذکر مىکنند بهانههاى بىاساس بیش نیستند.
(آیه ۷۳)- در این آیه به عنوان یک نتیجه گیرى کلى از آنچه گذشت چنین مى گوید: «بطور قطع و یقین تو آنها را به صراط مستقیم دعوت مىکنى» (وَ إِنَّکَ لَتَدْعُوهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ).
گر چه در بعضى از روایات اسلامى «صراط مستقیم» به ولایت على علیه السّلام تفسیر شده ولى این گونه روایات بیان بعضى از مصداقهاى روشن است، و هیچ منافات با وجود مصادیق دیگر مانند قرآن و ایمان به مبدء و معاد و تقوى و جهاد ندارد.
(آیه ۷۴)- و نتیجه طبیعى این موضوع همان است که در این آیه باز گو مىکند: «و کسانى که به آخرت ایمان ندارند بطور مسلم از این صراط منحرفند» (وَ إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُونَ).
منظور از «صراط» در این آیه همان صراط مستقیم در آیه قبل است.
از آیات فوق ضمنا بخشى از صفات رهبران راه حق روشن مى گردد:
آنها همیشه مردمى بودند شناخته شده به نیکیها که در ترویج مکتب حق اصرار مىورزند هر چند ناخوشایند گروه کثیرى باشد.
دیگر این که آنها در برابر دعوت خویش پاداش مادى نمى طلبند.
منبع: برگزیده تفسیر نمونه
درود بر شما