تلاوت تصویری
ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانهای حوزه علمیه اصفهان"
تفسیر مختصر آیات صفحه ۳۴۸ قرآن کریم
(آیه ۹۰)- سر انجام به عنوان یک جمع بندى و نتیجه گیرى فشرده و کوتاه مىفرماید: نه سحر است و نه جادو و نه چیز دیگر، «بله ما حق را براى آنها آوردیم و روشن ساختیم و آنها دروغ مىگویند» (بَلْ أَتَیْناهُمْ بِالْحَقِّ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ).
(آیه ۹۱)- شرک جهان را به تباهى مىکشد: در آیات گذشته بحثهایى در زمینه معاد و مالکیت و ربوبیت پروردگار بیان شد، در اینجا به مسأله نفى شرک پرداخته، قسمتى از انحرافات مشرکان را مطرح کرده، و به آن پاسخ مىگوید.
نخست مىفرماید: «خداوند هرگز فرزندى براى خود انتخاب نکرده و معبود دیگرى با او نیست» (مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ).
مسیحیان عیسى را فرزند حقیقى! او مىخوانند و مشرکان نیز فرشتگان را دختران خدا مىپنداشتند.
سپس به بیان دلیل بر نفى شرک پرداخته، چنین مىگوید: «اگر چنین مىشد، هر یک از خدایان مخلوقات خود را تدبیر و اداره مىکردند» (إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ).
و طبعا هر بخشى از عالم با نظام خاصى اداره مىشد و این با وحدت نظامى که بر آن حاکم مىبینیم سازگار نیست.
به علاوه هر یک از این خدایان براى گسترش قلمرو و حکومت خود سعى داشتند «بعضى بر بعضى دیگر برترى جویند» و این خود سبب دیگرى براى از هم گسیختگى نظام جهان مىشد (وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ).
و در پایان آیه به عنوان یک نتیجه گیرى کلى مىفرماید: «منزه است خدا از آنچه آنان توصیف مىکنند» (سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ).
(آیه ۹۲)- این آیه پاسخ دیگرى به این مشرکان بیهوده گو است مىگوید:
«خداوند از غیب و شهود (پنهان و آشکار) آگاه است» (عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ).
او هرگز چیزى را به نام خدایانى که شما ادعا مىکنید سراغ ندارد.
مگر ممکن است در عالم خداى دیگرى باشد و شما از آن آگاه باشید اما خداوندى که خالق شماست و غیب و شهود جهان را مىداند از آن بىخبر باشد؟
و سر انجام با این جمله خط بطلان بر پندارهاى خرافى آنها مىکشد: «پس خداوند برتر است از آنچه آنها (مىگویند و) براى او شریک قائل مىشوند» (فَتَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ).
این جمله ضمنا تهدیدى براى مشرکان است که خداوند از اسرار درون و برون آنها آگاه است و تمام این سخنان را مىداند و به موقع آنان را در دادگاه عدل خویش محاکمه و مجازات خواهد کرد.
(آیه ۹۳)- این آیه هدف آیات گذشته را که تهدید کفار و مشرکان لجوج به عذابهاى الهى است، تعقیب مىکند، مىگوید: اى پیامبر! «بگو: پروردگار من! اگر عذابهایى را که به آنان وعده داده مىشود به من نشان دهى» و در زندگیم آن را ببینم (قُلْ رَبِّ إِمَّا تُرِیَنِّی ما یُوعَدُونَ).
(آیه ۹۴)- «پروردگارا! مرا در این عذابها با گروه ستمگر قرار مده» (رَبِّ فَلا تَجْعَلْنِی فِی الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ).
منظور از این عذاب مجازاتهاى دنیوى است که خداوند دامنگیر مشرکان ساخت.
(آیه ۹۵)- و باز براى تأکید بیشتر روى این موضوع و نفى هر گونه شک و تردید از دشمنان و دلدارى و تسلى خاطر به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان در این آیه اضافه مىکند: «و ما قادریم که آنچه را (از عذاب) به آنها وعده مىدهیم به تو نشان دهیم» (وَ إِنَّا عَلى أَنْ نُرِیَکَ ما نَعِدُهُمْ لَقادِرُونَ).
و چنانکه مىدانیم این قدرت پروردگار در صحنههاى مختلف بعد از آن تاریخ- از جمله در صحنه جنگ بدر- به مرحله فعلیت در آمد.
(آیه ۹۶)- سپس به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مىدهد که با این گروه مدارا کن و «بدى را به بهترین راه و روش دفع کن» و پاسخ بدى را به نیکى ده! (ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ).
در این راه عجله و شتابى نداشته باشد و بدان «ما به آنچه (آنها مىگویند و) توصیف مىکنند آگاهتریم» (نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَصِفُونَ).
مىدانیم حرکات ناشایست و گفتار خشن و انواع اذیت و آزار آنها تو را ناراحت مىکند، اما تو بدى را با نیکى پاسخ ده که این خود یکى از مؤثرترین روشها براى بیدار کردن غافلان و فریب خوردگان است ولى ناگفته پیداست که این دستور مخصوص مواردى است که دشمن از آن سوء استفاده نکند.
(آیه ۹۷)- ولى در عین حال باز هم خودت را به خدا بسپار «و بگو:
پروردگارا! من از وسوسههاى شیاطین به تو پناه مىبرم» (وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ).
(آیه ۹۸)- نه تنها از وسوسههاى اغفال کننده آنها، بلکه بگو: «به تو پناه مىبرم از این که آنها نزد من حاضر شوند» (وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ).
و در جلسات من حضور یابند که حضورشان نیز اغوا کننده و زیانبار است.
به این ترتیب همه رهروان راه حق باید بطور مداوم از القائات شیطانى بر حذر باشند و همیشه خود را از این نظر در پناه پروردگار قرار دهند.
(آیه ۹۹)- تقاضاى ناممکن! در تعقیب بحثهایى که در آیات قبل پیرامون سر سختى مشرکان و گنهکاران در مسیر باطلشان گذشت، در اینجا وضع دردناکشان را به هنگامى که در آستانه مرگ قرار مىگیرند چنین توصیف مىکند: آنها به این راه غلط خود همچنان ادامه مىدهند «تا هنگامى که مرگ یکى از آنها فرا رسد» (حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ).
در این هنگام که خود را در حال بریدن از این جهان و قرار گرفتن در جهان دیگر مىبیند، پردههاى غرور و غفلت از مقابل دیدگانش کنار میرود گویى سر نوشت دردناک خویش را با چشم مىبیند، عمر و سرمایههاى از دست رفته و کوتاهىهایى را که در گذشته کرده و گناهانى را که مرتکب شده، عواقب شوم آن را مشاهده مىکند.
اینجاست که فریاد او بلند مىشود و «مىگوید: اى پروردگار من! مرا باز گردانید»! (قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ).
(آیه ۱۰۰)- مرا باز گردانید «شاید (گذشته خود را جبران کنم و) عمل صالحى در برابر آنچه ترک گفتم به جا آورم» (لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ).
اما از آنجا که قانون آفرینش چنین اجازه باز گشتى را به هیچ کس، نه نیکو کار و نه بد کار، نمىدهد، به او چنین پاسخ داده مىشود: «نه! هرگز» راه باز گشتى وجود ندارد (کَلَّا).
«این سخنى است که او به زبان مىگوید» (إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها).
سخنى که هرگز از اعماق دلش با اراده و آزادى بر نخواسته است و هر وقت امواج بلا فرو بنشیند باز همان برنامه سابق خود را ادامه مىدهد.
و در پایان آیه، اشاره بسیار کوتاه و پر معنى به جهان اسرار آمیز برزخ کرده، مىگوید: «و در پشت سر آنها تا روزى که بر انگیخته مىشوند برزخى وجود دارد» (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ) «واژه ی برزخ در اصل به معنى چیزى است که در میان دو شىء حائل مىشود و روى همین جهت به عالمى که میان دنیا و عالم آخرت قرار گرفته برزخ گفته مىشود.».
(آیه ۱۰۱)- گوشهاى از مجازات بد کاران: در آیات گذشته چنانکه دیدیم سخن از جهان برزخ در میان بود، و در اینجا سخن از قیامت و قسمتى از حالات مجرمان در آن جهان است.
نخست چنین مىگوید: «پس هنگامى که در صور [شیپور] دمیده شود هیچ یک از پیوندهاى خویشاوندى میان آنها در آن روز نخواهد بود و از یکدیگر تقاضاى کمک نمىکنند» چون کارى از کسى ساخته نیست (فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ).
طبق آیات قرآن دو بار «نفخ صور» مىشود: یک بار به هنگام پایان گرفتن این جهان، و پس از آن تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند مىمیرند و مرگ سراسر عالم را فرا خواهد گرفت و پس از نفخ دوم، رستاخیز مردگان آغاز مىگردد و انسانها به حیات نوین باز مىگردند، و آماده حساب و جزا مىشوند.
به هر حال در آیه فوق به دو قسمت از پدیدههاى قیامت اشاره شده: یکى از کار افتادن نسبهاست، زیرا رابطه خویشاوندى و قبیلهاى که حاکم بر نظام زندگى مردم این جهان است سبب مىشود که افراد مجرم از بسیارى از مجازاتها فرار کنند، و یا در حل مشکلاتشان از خویشاوندان کمک گیرند، اما در قیامت انسان است و اعمالش، و هیچ کس نمىتواند حتى از برادر و فرزند و پدرش دفاع کند و یا مجازات او را به جان بخرد.
دیگر این که: آنها چنان در وحشت فرو مىروند که از شدت ترس حساب و کیفر الهى از حال یکدیگر به هیچ وجه سؤال نمىکنند، آن روز روزى است که مادر از کودک شیر خوارش غافل مىشود، و برادر، برادر خود را فراموش مىکند مردم همچون مستان بنظر مىرسند ولى مست نیستند، عذاب خدا شدید است!
(آیه ۱۰۲)- بعد از قیام قیامت، نخستین مسأله، مسأله سنجش اعمال است با میزان مخصوصى که در آن روز براى این کار تعیین شده، گروهى اعمال پر وزنى دارند که ترازوى اعمال را سنگین مىکند، در باره این گروه مىفرماید: «کسانى که وزنه اعمالشان سنگین است همان رستگارانند» (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).
بطورى که از روایات مختلف بر مىآید میزان سنجش اعمال انسانها و حتى خود انسانها در آن روز پیشوایان بزرگ و انسانهاى نمونهاند.
بنا بر این انسانها و اعمالشان را با پیامبران بزرگ و اوصیاى آنها مقایسه مىکنند، و در این مقایسه روشن مىشود که تا چه اندازه به آنها شباهت دارند.
(آیه ۱۰۳)- «و اما آنها که (بر اثر نداشتن ایمان و عمل صالح) وزنه اعمالشان سبک (یا بىوزن) باشد کسانى هستند که سرمایه وجود خود را از دست داده (و زیاد کردند) در جهنم جاودانه خواهند ماند» (وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ).
آنها بزرگترین سرمایه یعنى هستى خویش را در این بازار تجارت دنیا از دست دادند بىآنکه در برابر آن چیز ارزشمندى به دست آورند.
(آیه ۱۰۴)- این آیه بخشى از عذابهاى دردناک آنها را چنین شرح مىدهد:
«شعلههاى گرم و سوزان آتش، همچون شمشیر به صورتهاى آنها نواخته مىشود» (تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ).
«و آنها (از شدت ناراحتى و عذاب) در دوزخ چهرهاى عبوس (و در هم کشیده) دارند» (وَ هُمْ فِیها کالِحُونَ). بطورى که لبهایشان از هم باز مى ماند.
منبع: برگزیده تفسیر نمونه