تلاوت تصویری
ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانهای حوزه علمیه اصفهان"
تفسیر مختصر آیات صفحه ۳۶۲ قرآن کریم
(آیه ۲۱)- ادعاهاى بزرگ
در اینجا دو قسمت دیگر از بهانه هاى مشرکان را مطرح کرده، چنین پاسخ مى دهد.
نخست مى فرماید: «آنها که امیدى به لقاى ما ندارند (و رستاخیز را انکار مى کنند)، مى گویند: چرا فرشتگان بر ما نازل نمى شوند، و یا پروردگارمان را با چشم خود نمى بینیم» (وَ قالَ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْمَلائِکَةُ أَوْ نَرى رَبَّنا).
این قابل قبول نیست که پیک وحى تنها بر او نازل شود و ما او را نبینیم! بهترین دلیل براى این که این سخنان را به خاطر تحقیق پیرامون نبوت پیامبر نمى گفتند این است که تقاضاى مشاهده پروردگار کردند و او را تا سر حد یک جسم قابل رؤیت تنزل دادند، همان تقاضاى بى اساسى که مجرمان بنى اسرائیل نیز داشتند، و پاسخ قاطع آن را شنیدند که شرح آن در سوره اعراف آیه ۱۴۳ آمده است.
لذا قرآن در پاسخ این تقاضاها مى گوید: «آنها در مورد خود تکبر ورزیدند و گرفتار غرور و کبر و خود بینى شدند» (لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ).
«و طغیان کردند، چه طغیان بزرگى»؟ (وَ عَتَوْا عُتُوًّا کَبِیراً).
(آیه ۲۲)- سپس به عنوان تهدید مى گوید: اینها که تقاضا دارند فرشتگان را ببینند، به آرزوى خود مى رسند اما «روزى که فرشتگان را مى بینند روز بشارت براى مجرمان نخواهد بود» چرا که روز مجازات و کیفرهاى دردناک اعمال آنهاست (یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَةَ لا بُشْرى یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ).
آرى! در آن روز از دیدن فرشتگان خوشحال نخواهند شد، بلکه چون نشانههاى عذاب را همراه مشاهده آنان مىبینند به قدرى در وحشت فرو مىروند که همان جمله اى را که در دنیا به هنگام احساس خطر در برابر دیگران مىگفتند بر زبان جارى مىکنند «و مىگویند: ما را امان دهید، ما را معاف دارید» (وَ یَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً).
ولى بدون شک نه این جمله و نه غیر آن اثرى در سر نوشت محتوم آنها ندارد.
(آیه ۲۳)- این آیه وضع اعمال این مجرمان را در آخرت مجسّم ساخته، مىگوید: «و ما به سراغ تمام اعمالى که آنها انجام دادند مىرویم و همه را همچون ذرات غبار پراکنده در هوا مىکنیم»! (وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً). یعنى، اعمال آنها به قدرى بىارزش و بىاثر خواهد شد که اصلا گویى عملى وجود ندارد.
زیرا چنین که به عمل انسان شکل و محتوا مىدهد، نیّت و هدف عمل است، افراد با ایمان، با انگیزه الهى و هدفهاى مقدس و پاک به سراغ انجام کارها مىروند در حالى که مردم بىایمان غالبا گرفتار تظاهر، ریا کارى و تقلب و غرور و خود بینى هستند، و همین سبب بىارزش شدن اعمال آنها مىشود.
(آیه ۲۴)- و از آنجا که قرآن معمولا نیک و بد را در برابر هم قرار مى دهد تا با مقایسه، وضع هر دو روشن شود، این آیه از بهشتیان سخن مىگوید و مى فرماید:
«بهشتیان در آن روز قرارگاهشان بهتر و استراحتگاهشان نیکوتر است» (أَصْحابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا).
(آیه ۲۵)- آسمان با ابرها شکافته مى شود!
باز در اینجا بحث در باره قیامت و سر نوشت مجرمان در آن روز ادامه مى یابد نخست مى گوید: روز گرفتارى و اندوه مجرمان «روزى است که آسمان با ابرها از هم مى شکافد و فرشتگان پى در پى نازل مى شوند»! (وَ یَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِکَةُ تَنْزِیلًا).
این آیه در حقیقت پاسخى است به یکى دیگر از بهانه جوییهاى مشرکان، زیرا آنها انتظار داشتند خداوند و فرشتگان، طبق اساطیر و افسانه هایشان، در میان ابرها به سراغشان بیایند و آنها را به سوى حق دعوت کنند، در اسطوره هاى یهود نیز آمده که گاه خداوند در لا بلاى ابرها ظاهر مى شد! در مورد شکافته شدن آسمان با ابرها ممکن است بگوییم: از یک سو پردههاى جهان ماده از مقابل چشم انسان کنار برود و عالم ماوراء طبیعت را مشاهده کند، و از سوى دیگر کرات آسمانى متلاشى شوند و ابرهاى انفجارى آشکار گردند، و در لابلاى آنها شکافهایى نمایان باشد، آن روز، روز پایان این جهان و آغاز رستاخیز است، روز بسیار دردناکى است براى مجرمان بىایمان و ستمکاران لجوج.
(آیه ۲۶)- سپس به یکى از روشن ترین مشخصات آن روز پرداخته، مىگوید:
«حکومت حقیقى در آن روز از آن خداوند رحمان است» (الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ).
حتى آنها که در این جهان نوعى حکومت مجازى و محدود و فانى و زود گذر داشتند نیز از صحنه حکومت کنار مىروند، و حاکمیت از هر نظر و در تمام جهات مخصوص ذات پاک او مىشود.
و به همین دلیل «آن روز روز سختى براى کافران خواهد بود» (وَ کانَ یَوْماً عَلَى الْکافِرِینَ عَسِیراً). در حالى که براى مؤمنان بسیار سهل و آسان است.
(آیه ۲۷)- شأن نزول: در عصر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دو نفر دوست در میان مشرکان به نام «عقبه» و «ابى» بودند هر زمان عقبه از سفر مىآمد غذایى ترتیب مىداد و اشراف قومش را دعوت مىکرد و در عین حال دوست مىداشت به محضر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله برسد هر چند اسلام را نپذیرفته بود.
روزى از سفر آمد و طبق معمول ترتیب غذا داد و دوستان را دعوت کرد، در ضمن از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نیز دعوت نمود.
هنگامى که سفره را گستردند و غذا حاضر شد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: من از غذاى تو نمىخورم تا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت من دهى، «عقبه» شهادتین بر زبان جارى کرد.
این خبر به گوش دوستش «ابى» رسید، گفت: اى عقبه! از آئینت منحرف شدى؟
او گفت: نه به خدا سوگند من منحرف نشدم. من از این شرم داشتم که او از سفره من برخیزد بىآنکه غذا خورده باشد لذا شهادت دادم! ابى گفت: من هرگز از تو راضى نمىشوم مگر این که در برابر او بایستى و سخت توهین کنى! عقبه این کار را کرد و مرتد شد، و سر انجام در جنگ بدر در صف کفار به قتل رسید و رفیقش «ابى» نیز در جنگ احد کشته شد.
این آیه و دو آیه بعد از آن نازل گردید و سر نوشت مردى را که در این جهان گرفتار دوست گمراهش مىشود و او را به گمراهى مىکشاند شرح داد.
تفسیر: روز قیامت صحنههاى عجیبى دارد که بخشى از آن در آیات گذشته آمد و در اینجا بخش دیگرى را خاطرنشان مىکند، و آن مسأله حسرت فوقالعاده ظالمان از گذشته خویش است نخست مىفرماید: «و (به خاطر آور) روزى را که ظالم هر دو دست خویش را از شدت حسرت به دندان مىگزد، مىگوید: اى کاش با (رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله) راهى برگزیده بودم» (وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا).
این کار شاید به خاطر این باشد که این گونه اشخاص هنگامى که گذشته خویش را مىنگرند خود را مقصر مىدانند و تصمیم بر انتقام از خویشتن مىگیرند و این نوعى انتقام است تا بتوانند در سایه آن کمى آرامش یابند.
(آیه ۲۸)- در این آیه اضافه مى کند که این ظالم بیدادگر که در دنیایى از تأسف فرو رفته مىگوید: «اى واى بر من! کاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نکرده بودم» (یا وَیْلَتى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا).
(آیه ۲۹)- باز ادامه داده، مىگوید: «او مرا از یاد آورى (حق) گمراه ساخت بعد از آن که (یاد حق) به سراغ من آمده بود»! (لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی).
و در پایان آیه مىگوید: «و شیطان همیشه خوار کننده انسان بوده است» (وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا). چرا که انسان را به بیراههها و مناطق خطر مىکشاند و بعد او را سرگردان رها کرده و به دنبال کار خود مىرود.
حقیقت خذلان این است که کسى دل به یارى دیگرى ببندد ولى او درست در لحظات حساس دست از کمک و یاریش بر دارد.
در حدیثى از امام جواد علیه السّلام مىخوانیم: «از همنشینى بدان بپرهیز که همچون شمشیر برهنهاند، ظاهرشان زیبا و آثارشان بسیار زشت است»!
(آیه ۳۰)- خدایا، مردم قرآن را ترک کردند! از آن جا که در آیات گذشته انواع بهانه جوییهاى مشرکان لجوج و افراد بىایمان مطرح شده بود، این آیه ناراحتى و شکایت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله را در پیشگاه خدا از کیفیت بر خورد این گروه با قرآن باز گو کرده، مىگوید: «پیامبر بر پیشگاه خدا عرضه داشت: پروردگارا! این قوم من قرآن را ترک گفتند و از آن دورى جستند» (وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً).
این سخن و این شکایت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله امروز نیز همچنان ادامه دارد، که از گروه عظیمى از مسلمانان به پیشگاه خدا شکایت مى برد که این قرآن را به دست فراموشى سپردند، قرآنى که مملوّ از برنامه هاى زندگى مىباشد، این قرآن را رها ساختند و حتى براى قوانین مدنى و جزائیشان دست گدایى به سوى دیگران دراز کردند!
قرآن در میان آنها به صورت یک کتاب تشریفاتى در آمده است، تنها الفاظش را با صداى جالب از دستگاههاى فرستنده پخش مىکنند، و جاى آن در کاشى کاریهاى مساجد به عنوان هنر معمارى است، براى افتتاح خانه نو، و یا حفظ مسافر، و شفاى بیماران، و حد اکثر براى تلاوت به عنوان ثواب از آن استفاده مىکنند.
آرى! امروز هم پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فریاد مىزند: «خدایا! قوم من قرآن را مهجور داشتند»!
(آیه ۳۱)- این آیه براى دلدارى پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله- که با این موضع گیرى خصمانه دشمنان مواجه بود- مىفرماید: «و این گونه براى هر پیامبرى دشمنى از مجرمان قرار دادیم» (وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ).
فقط تو نیستى که با عداوت سر سختانه این گروه رو برو شدهاى، همه پیامبران در چنین شرایطى قرار داشتند که گروهى از «مجرمان» به مخالفت آنها بر مىخاستند و کمر دشمنى آنان را مىبستند.
ولى بدان تو تنها و بدون یاور نیستى «همین بس که خدا هادى و راهنما، و یار و یاور توست» (وَ کَفى بِرَبِّکَ هادِیاً وَ نَصِیراً).
نه وسوسههاى آنها مىتواند تو را گمراه سازد چرا که هادى تو خداست، و نه توطئه هاى آنها مى تواند تو را در هم بشکند چرا که یاورت پروردگار است که علمش برترین علمها و قدرتش ما فوق همه قدرتهاست.
خلاصه تو باید بگویى:
هزار دشمنم ار مى کنند قصد هلاکتوام چو دوستى از دشمنان ندارم باک
(آیه ۳۲)- باز در این آیه به یکى دیگر از بهانه جوییهاى این مجرمان بهانه جو اشاره کرده، مىگوید: «و کافران گفتند: چرا قرآن یکجا بر او نازل نمىشود»؟! (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً).
اصولا بهتر بود خود پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نیز از تمام این قرآن یکجا با خبر باشد تا هر چه مردم از او مىخواهند و مىپرسند فورا پاسخ گوید.
در دنباله آیه به آنها چنین پاسخ مىگوید: «این به خاطر آن است که قلب تو را به وسیله آن محکم داریم و (از این رو) آن را به تدریج بر تو خواندیم» (کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِیلًا).
قرآن مجموعهاى است از اوامر و نواهى، احکام و قوانین، تاریخ و موعظه، و مجموعهاى از استراتژى و تاکتیکهاى مختلف در برخورد با حوادثى که در مسیر امت اسلامى به سوى جلو پیش مىآمده است.
چنین کتابى که همه برنامه حتى قوانین کلى را از طریق حضور در صحنههاى زندگى مردم تبیین و اجرا مىکند امکان ندارد قبلا یکجا تدوین و تنظیم شود، این بدان مىماند که رهبر بزرگى براى پیاده کردن انقلاب تمام اعلامیه ها و بیانیه ها و امر و نهى هایش را که به مناسبتهاى مختلف ایراد مى شود یکجا بنویسد و نشر دهد، آیا هیچ کس مى تواند چنین سخنى را عاقلانه بداند؟!
منبع: برگزیده تفسیر نمونه