تلاوت تصویری
ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانهای حوزه علمیه اصفهان"
تفسیر مختصر آیات صفحه ۳۶۴ قرآن کریم
(آیه ۴۴)- بالاخره سومین پاسخى که قرآن به این گروه گمراه مى دهد این است که مى گوید: «آیا تو گمان مى کنى که بیشتر آنها مى شنوند یا مى فهمند»؟! (أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ).
«آنها تنها مانند چهار پایانند، بلکه آنان گمراهترند»! (إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا).
یعنى سخریه ها و سخنان زننده و غیر منطقى آنها هرگز تو را ناراحت نکند چون آدمى یا باید خود داراى عقل باشد و آن را به کار گیرد و مصداق «یَعْقِلُونَ» گردد و یا اگر از علم و دانش بر خوردار نیست از دانایان سخن بشنود و مصداق «یَسْمَعُونَ» باشد اما این گروه نه آنند و نه این، و به همین دلیل با چهار پایان تفاوتى ندارند، و روشن است که از چهار پا نمىتوان توقعى داشت، جز نعره کشیدن و لگد زدن، و کارهاى غیر منطقى انجام دادن.
بلکه اینها از چهار پایان نیز بد بختتر و بینواترند که آنها امکان تعقل و اندیشه ندارند، و اینها دارند و به چنان روزى افتادهاند!
(آیه ۴۵)- حرکت سایه ها!
در اینجا سخن از قسمتهاى مهمى از نعمتهاى الهى به عنوان بیان اسرار توحید و خدا شناسى است. سخن از نعمت «سایه ها» و سپس اثرات و برکات «شب» و «خواب و استراحت» و «روشنایى» روز و «وزش بادها» و «نزول باران» و «زنده شدن زمینهاى مرده» و «سیراب شدن» چهار پایان و انسانهاست.
نخست مىگوید: «آیا ندیدى چگونه پروردگارت سایه را گسترده ساخت»؟! (أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ).
«و اگر مىخواست آن را ساکن قرار مى داد» سایه اى همیشگى و جاودانى (وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساکِناً).
این سایه کشیده و گسترده همان سایه اى است که بعد از طلوع فجر و قبل از طلوع آفتاب بر زمین حکمفرماست و لذتبخشترین سایه ها و ساعات همان است.
زیرا به دنبال آن مىفرماید: «سپس خورشید را بر وجود این سایه گسترده دلیل قرار دادیم» (ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلِیلًا).
اشاره به این که اگر آفتاب نبود مفهوم سایه روشن نمىشد، اصولا سایه از پرتو آفتاب به وجود مى آید.
(آیه ۴۶)- در این آیه مىفرماید: «سپس آن را آهسته جمع مىکنیم» و نظام سایه و آفتاب را حاکم مىسازیم (ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَیْنا قَبْضاً یَسِیراً).
مىدانیم هنگامى که خورشید طلوع مىکند تدریجا سایهها بر چیده مىشود تا به هنگام ظهر که در بعضى از مناطق سایه بکلى معدوم مىشود، و در دیگر مناطق به حد اقل خود مىرسد و به این ترتیب سایهها نه یک دفعه ظاهر مىگردند، و نه یک دفعه بر چیده مىشوند، و این خود یکى از حکمتهاى پروردگار است، چرا که اگر انتقال از نور به ظلمت و بالعکس، ناگهانى صورت مىگرفت براى همه موجودات زیانآور بود.
(آیه ۴۷)- بعد از ذکر نعمت سایه ها، به شرح دو نعمت دیگر که کاملا متناسب با آن است پرداخته و گوشه دیگرى از اسرار نظام هستى را که بیانگر وجود خداست روشن مىسازد، مىفرماید: «او کسى است که شب را براى شما لباس قرار داد» (وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِباساً).
این پرده ظلمانى نه تنها انسانها که تمام موجودات روى زمین را در خود مستور مىسازد و آنها را همچون لباس، محفوظ مىدارد و همچون پوششى که انسان به هنگام خواب براى ایجاد تاریکى و استراحت از آن استفاده مىکند، او را در بر مىگیرد.
بعد اشاره به نعمت خواب کرده، مىفرماید: «و خواب را استراحت» قرار داد (وَ النَّوْمَ سُباتاً). خواب به موقع و به اندازه، تجدید کننده تمام نیروهاى بدن است و نشاط آفرین و مایه قدرت، و بهترین وسیله براى آرامش اعصاب است.
در پایان آیه به نعمت «روز» اشاره کرده، مىفرماید: «و روز را وسیله حرکت و حیات» قرار داد (وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً).
و به راستى روشنایى روز از نظر روح و جسم انسان، حرکت آفرین است همان گونه که تاریکى، خوابآور و آرامبخش است.
(آیه ۴۸)- بعد از بیان این مواهب عظیم که از اساسىترین پایههاى زندگى انسانها است به موهبت بسیار مهم دیگرى پرداخته، مىفرماید: «او کسى است که بادها را بشارتگرانى پیش از رحمتش فرستاد، و از آسمان آبى پاک کننده نازل کردیم» (وَ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً).
نقش بادها به عنوان پیش قراولان نزول رحمت الهى بر کسى پوشیده نیست چرا که اگر آنها نبودند هرگز قطره بارانى بر سر زمین خشکى نمىبارید زیرا اگر بادها ابرهاى پر بار را از بالاى اقیانوسها به سوى زمینهاى خشک نرانند، بار دیگر ابرها تبدیل به باران مىگردد و در همان دریا فرو مىریزد.
همیشه قسمتى از این بادها که در پیشاپیش تودههاى ابر در حرکتند و آمیخته با رطوبت ملایمى هستند، نسیم دلانگیزى ایجاد مىکنند که از درون آن بوى باران به مشام مىرسد، اینان همچون بشارت دهندهاى هستند که از قدوم مسافر عزیزى خبر مىدهند.
آب علاوه بر خاصیت حیات بخشى، خاصیت فوقالعاده مهم پاک کننده را دارد، اگر نبود در یک روز سر تا سر جسم و جان و زندگى ما کثیف و آلوده مىشد.
به علاوه مىدانیم پاکیزه کردن روح از آلودگیها به وسیله غسل و وضو نیز با آب انجام مىگیرد پس این مایع حیاتبخش هم پاک کننده روح است و هم جسم.
(آیه ۴۹)- اما این خاصیت پاک کننده بودن با تمام اهمیتى که دارد در درجه دوم قرار داده شده، لذا در این آیه اضافه مىکند: «تا به وسیله آن، سر زمین مردهاى را زنده کنیم» (لِنُحْیِیَ بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً).
«و آن (آب حیاتبخش) را به مخلوقاتى که آفریدهایم- چهار پایان و انسانهاى بسیار- مىنوشانیم» (وَ نُسْقِیَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِیَّ کَثِیراً).
(آیه ۵۰)- در این آیه اشاره به «قرآن» کرده، مىگوید: «ما این آیات را به صورتهاى گوناگون و مؤثر در میان آنها قرار دادیم تا متذکر شوند (و از آن به قدرت پروردگار پى برند) اما بسیارى از مردم جز انکار و کفر کارى در برابر آن نشان ندادند» (وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَیْنَهُمْ لِیَذَّکَّرُوا فَأَبى أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّا کُفُوراً).
(آیه ۵۱)- این آیه اشاره به عظمت مقام پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است، مىفرماید: «و اگر مىخواستیم در هر شهر و دیارى، بیم دهندهاى بر مىانگیختیم» ولى این کار لزومى نداشت (وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ نَذِیراً).
زیرا تمرکز نبوّت در وجود یک فرد باعث وحدت و انسجام انسانها و جلو گیرى از هر گونه تفرقه و پراکندگى مىشود.
این آیه هم دلیلى است بر عظمت مقام پیامبر، و هم لزوم وحدت رهبرى و هم سنگین بودن بار مسؤولیت او.
(آیه ۵۲)- به همین دلیل در این آیه دو دستور مهم را که دو برنامه اساسى پیامبران را تشکیل مىدهد بیان مىکند، نخست روى سخن را به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله کرده، مىفرماید: «بنا بر این از کافران اطاعت مکن» (فَلا تُطِعِ الْکافِرِینَ).
در هیچ قدم راه سازش با انحرافات آنها را پیش مگیر که سازشکارى با منحرفان، آفت دعوت به سوى خداست.
و اما دستور دوم این که: «به وسیله قرآن با آنها جهاد بزرگى کن» (وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبِیراً). جهادى بزرگ به عظمت رسالتت، و به عظمت جهاد تمام پیامبران پیشین، جهادى که تمام ابعاد روح و فکر مردم را در برگیرد و جنبههاى مادى و معنوى را شامل شود.
این تعبیر عظمت مقام قرآن را نیز باز گو مىکند، چرا که سلاحى است برنده، که قدرت بیان و استدلال و تأثیر عمیق و جاذبیتش ما فوق تصور و قدرت انسانهاست.
(آیه ۵۳)- دو دریاى آب شیرین و شور در کنار هم!
در این آیه باز به استدلال بر عظمت خداوند از طریق بیان نعمتهاى او در نظام آفرینش مىپردازد، و به تناسب بیان نزول قطرات حیاتبخش باران که در آیات قبل گذشت اشاره به مخلوط نشدن آبهاى شیرین و شور کرده، مىفرماید: «او کسى است که دو دریا را در کنار هم قرار داد، یکى گوارا و شیرین و دیگر شور و تلخ، و در میان آنها برزخى قرار داد (گویى هر یک به دیگرى مىگوید:) دور باش و نزدیک نیا» (وَ هُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً).
این آیه یکى دیگر از مظاهر شگفتانگیز قدرت پروردگار را در جهان آفرینش ترسیم مىکند که چگونه یک حجاب نامرئى، و حائل ناپیدا در میان دریاى شور و شیرین قرار مىگیرد و اجازه نمىدهد آنها با هم آمیخته شوند.
البته امروز ما این را مىدانیم که این حجاب نامرئى همان «تفاوت درجه غلظت آب شور و شیرین» و به اصطلاح تفاوت «وزن مخصوص» آنها است که سبب مىشود تا مدت مدیدى به هم نیامیزند.
ضمنا قرار گرفتن این آیه در میان آیات مربوط به «کفر» و «ایمان» ممکن است اشاره و تشبیهى در این امر نیز باشد که گاهى در یک جامعه، در یک شهر، و گاه حتى در یک خانه افرادى با ایمان که همچون آب عذب و فراتند در کنار افراد بىایمان که همچون آب ملح و اجاجند، با دو طرز تفکر، دو نوع عقیده، و دو نوع عمل پاک و ناپاک، قرار مىگیرند، بىآنکه به هم آمیخته شوند.
(آیه ۵۴)- در این آیه به مناسبت بحث نزول باران و همچنین دریاهاى آب شور و شیرین که در کنار هم قرار مىگیرند سخن از آفرینش انسان از آب به میان آورده، مىگوید: «او کسى است که از آب انسانى را آفرید» (وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً).
احتمال دارد که چند معنى در مفهوم آیه جمع باشد یعنى هم بشر نخستین از آب آفریده شده، و هم پیدایش تمام افراد انسان از آب «نطفه» است، و هم آب مهمترین ماده ساختمان بدن انسان را تشکیل مىدهد، آبى که از سادهترین موجودات این جهان محسوب مىشود چگونه مبدء پیدایش چنین خلقت شگرفى شده است؟! این دلیل روشن قدرت اوست.
به دنبال آفرینش انسان، سخن از گسترش نسلها به میان آورده، مىگوید:
«سپس او را نسب و سبب قرار داد» و نسل او را از این دو طریق گسترش داد (فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً).
منظور از «نسب» پیوندى است که در میان انسانها از طریق زاد و ولد به وجود مىآید، مانند ارتباط پدر و فرزند یا برادران به یکدیگر، اما منظور از «صهر» که در اصل به معنى «داماد» است، پیوندهایى است که از این طریق میان دو طایفه بر قرار مىشود، مانند پیوند انسان با نزدیکان همسرش.
در پایان آیه به عنوان تأکید بر مسائل گذشته، مىفرماید: «و پروردگار تو همواره توانا بوده و هست» (وَ کانَ رَبُّکَ قَدِیراً).
(آیه ۵۵)- سر انجام در این آیه انحراف مشرکان را از اصل توحید، از طریق مقایسه قدرت بتها با قدرت پروردگار که نمونههاى آن در آیات قبل گذشت روشن مىسازد، مىگوید: «و آنها معبودهایى جز خدا مىپرستند که نه سودى به آنها مىرساند و نه زیانى» (وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُهُمْ وَ لا یَضُرُّهُمْ).
مسلم است تنها وجود سود و زیان نمىتواند معیار پرستش باشد، ولى قرآن با این تعبیر بیانگر این نکته است که آنها هیچ بهانهاى براى این پرستش ندارند چرا که بتها موجوداتى هستند کاملا بىخاصیت و فاقد هر گونه ارزش و تأثیر مثبت یا منفى.
در پایان آیه اضافه مىکند: «و کافران همیشه در برابر پروردگارشان (در طریق کفر) پشتیبان یکدیگرند» (وَ کانَ الْکافِرُ عَلى رَبِّهِ ظَهِیراً).
و نیروهایى را که مى بایست در مسیر «اللّه» بسیج کنند، بر ضد آیین خدا و پیامبرش و مؤمنان راستین بسیج مى نمایند.
منبع: برگزیده تفسیر نمونه