تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"


«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات صفحه ۳۷۱ قرآن کریم

(آیه ۸۴)- بعد از این دو تقاضا، درخواست مهم دیگرى با این عبارت مى‏کند: «خداوندا! براى من در میان امتهاى آینده لسان صدق و ذکر خیر قرار ده» (وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ).
آن چنان کن که یاد من در خاطره‏ها بماند و خط و برنامه من در میان آیندگان ادامه یابد، «اسوه» و الگویى باشم که به من اقتدا کنند، و پایه گذار مکتبى باشم که به وسیله آن راه تو را بیاموزند، و در خط تو حرکت کنند.

(آیه ۸۵)- سپس افق دید خود را از این دنیا بر گرفته و متوجه سراى جاودانه آخرت مى‏کند و به دعاى چهارمى پرداخته، مى‏گوید: «خداوندا! مرا از وارثان بهشت پر نعمت قرار ده» (وَ اجْعَلْنِی مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِیمِ).
بهشتى که نعمتهاى معنوى و مادى در آن موج مى‏زند، نعمتهایى که نه زوالى دارد، و نه ملالى، نعمتهایى که براى ما حتى قابل درک نیست!

(آیه ۸۶)- در پنجمین دعا نظرش را متوجه عموى گمراهش کرده و طبق وعده‏اى که قبلا به او داده بود که من براى تو استغفار مى‏کنم چنین مى‏گوید:
خداوند! «پدرم [- عمویم‏] را بیامرز که او از گمراهان بود» (وَ اغْفِرْ لِأَبِی إِنَّهُ کانَ مِنَ الضَّالِّینَ).

(آیه ۸۷)- سر انجام ششمین و آخرین دعاى خود را که آن هم پیرامون روز باز پسین است این چنین به پیشگاه خدا عرضه مى‏دارد: خداوندا! «مرا در روزى که (مردم) بر انگیخته مى‏شوند رسوا مکن» (وَ لا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ).
این تعبیر از ناحیه ابراهیم (ع)، علاوه بر این که درس و سر مشقى است براى دیگران، نشانه نهایت احساس مسؤولیت و اعتماد بر لطف پروردگار است.

(آیه ۸۸)- در آیه قبل اشاره کوتاهى به روز قیامت و مسأله معاد بود در اینجا ترسیم جامعى از چگونگى روز رستاخیز ضمن چندین آیه بیان شده، و مهمترین متاعى که در آن بازار خریدار دارد و همچنین سر نوشت مؤمنان و کافران و گمراهان و لشکر شیطان باز گو شده است.
نخست مى‏گوید: روز رستاخیز «روزى است که هیچ مال و فرزندانى سودى نمى‏دهد» (یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ).
در حقیقت این دو سرمایه مهم زندگى دنیا، اموال و نیروهاى انسانى در آنجا کمترین نتیجه‏اى براى صاحبانش نخواهد داشت.
بدیهى است منظور مال و فرزندانى نیست که در طریق جلب رضاى خدا به کار گرفته شده باشند.

(آیه ۸۹)- سپس به عنوان استثناء بر این سخن مى‏افزاید: «مگر کسى که به حضور خدا بیاید در حالى که قلب سلیم (سالم از هر گونه شرک و کفر و آلودگى به گناه) داشته باشد» (إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ).
چه تعبیر جامع و جالبى؟ تعبیرى که هم ایمان خالص و نیت پاک در آن وجود دارد، و هم هر گونه عمل صالح، چرا که چنین قلب پاکى، ثمره‏اى جز عمل پاک نخواهد داشت.

(آیه ۹۰)- سپس به شرح بهشت و دوزخ پرداخته چنین مى‏گوید: در آن هنگام «بهشت به پرهیز کاران نزدیک مى‏گردد» (وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ).

(آیه ۹۱)- «و دوزخ براى گمراهان آشکار مى‏شود» (وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِلْغاوِینَ).
این در حقیقت قبل از ورود آنها به بهشت و دوزخ است که هر یک از این دو گروه منظره جایگاه خود را از نزدیک مى‏بینند: مؤمنان مسرور و گمراهان وحشت زده مى‏شوند، و این نخستین برنامه‏هاى پاداش و کیفر آنهاست.

(آیه ۹۲)- سپس به گفتگوهاى سرزنش بار و عتاب‏آمیزى که در این هنگام با این گروه گمراه مى‏شود پرداخته چنین مى‏گوید: «و به آنها گفته مى‏شود: کجا هستند معبودهایى را که پیوسته عبادت مى‏کردید»؟ (وَ قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ).

(آیه ۹۳)- «معبودهایى غیر از خدا» (مِنْ دُونِ اللَّهِ).
«آیا آنها (در برابر این شداید و سختیها که اکنون با آن رو برو هستید) شما را یارى مى‏کنند»؟! (هَلْ یَنْصُرُونَکُمْ).
یا مى‏توانند کسى را به یارى شما دعوت کنند، و «یا کسى به یارى خود آنها مى‏آید»؟ (أَوْ یَنْتَصِرُونَ).
ولى آنها جوابى در برابر این سؤال ندارند و کسى هم چنین انتظارى از آنها ندارد.

(آیه ۹۴)- «در آن هنگام همه آن معبودان با عابدان گمراه به دوزخ افکنده مى‏شوند» (فَکُبْکِبُوا فِیها هُمْ وَ الْغاوُونَ).

(آیه ۹۵)- «و همچنین لشکریان ابلیس عموما» (وَ جُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ).
در حقیقت این سه گروه، بتها، و پرستش کنندگان بتها، و لشکریان شیطان که دلالان این گناه و انحراف بودند، همگى در دوزخ جمع مى‏شوند، اما با این صورت که آنها را یکى پس از دیگرى آن مى‏افکنند.

(آیه ۹۶)- ولى سخن به اینجا پایان نمى‏گیرد بلکه به دنبال آن صحنه‏اى از نزاع و جدال این سه گروه دوزخى را مجسم مى‏سازد:
«آنها در جهنم به مخاصمه و جدال پرداخته، مى‏گویند» (قالُوا وَ هُمْ فِیها یَخْتَصِمُونَ).

(آیه ۹۷)- آرى! عابدان گمراه مى‏گویند: «به خدا سوگند ما در گمراهى آشکارى بودیم» (تَاللَّهِ إِنْ کُنَّا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ).

(آیه ۹۸)- «زیرا شما معبودان دروغین را با پروردگار عالمیان برابر مى‏پنداشتیم»! (إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعالَمِینَ).

(آیه ۹۹)- «اما هیچ کس ما را گمراه نکرد مگر مجرمان» (وَ ما أَضَلَّنا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ).
همان مجرمانى که رؤساى جامعه ما بودند و براى حفظ منافع خویش ما را به این راه کشاندند و بد بخت کردند.

(آیه ۱۰۰)- ولى افسوس که امروز «شفاعت کنندگانى براى ما وجود ندارد» (فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ).

(آیه ۱۰۱)- «و نه دوست گرم و پر محبتى» که بتواند ما را یارى کند (وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ).
خلاصه نه معبودان به شفاعت ما مى‏پردازند، آن چنانکه ما در دنیا مى‏پنداشتیم، و نه دوستان قدرت یارى ما را دارند.

(آیه ۱۰۲)- اما به زودى متوجه این واقعیت مى‏شوند که نه تأسف در آنجا سودى دارد و نه آنجا دار عمل و جبران است، از این رو، آرزوى بازگشت به دنیا مى‏کنند و مى‏گویند: «اى کاش بار دیگر (به دنیا) باز گردیم و از مؤمنان باشیم» (فَلَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ).

(آیه ۱۰۳)- سر انجام در پایان این بخش از سر گذشت ابراهیم همان دو آیه تکان دهنده را که در پایان داستان موسى و فرعون آمده بود و در پایان داستان انبیاء دیگر نیز در همین سوره خواهد آمد، تکرار مى‏فرماید: «در این ماجرا نشانه بزرگى است (بر عظمت و قدرت خدا و سر انجام دردناک گمراهان و پیروزى مؤمنان) اما بیشترشان مؤمن نبودند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ).

(آیه ۱۰۴)- «و پروردگار تو پیروز و شکست‏ناپذیر و رحیم و مهربان است» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
تکرار این جمله‏ها دلدارى مؤثرى است براى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان اندک در آن روز، و همچنین اقلیتهاى مؤمن در هر عصر و زمان تا از اکثریت گمراه وحشت نکنند و به عزّت و رحمت الهى دلگرم باشند و هم تهدیدى است براى گمراهان و اشاره‏اى است به این که اگر مهلتى به آنها داده مى‏شود، نه از جهت ضعف است بلکه به خاطر رحمت است.

(آیه ۱۰۵)- قرآن بعد از پایان ماجراى ابراهیم سخن از قوم نوح به عنوان یک ماجراى آموزنده دیگر به میان مى‏آورد.
نخست مى‏گوید: «قوم نوح، رسولان را تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ).
چرا که همه پیامبران از نظر اصول یکى بودند و تکذیب نوح تکذیب همه رسولان محسوب مى‏شد.

(آیه ۱۰۶)- سپس به این فراز از زندگى او که شبیه فرازهایى است که در گذشته از ابراهیم و موسى نقل شد اشاره کرده، مى‏گوید: به خاطر بیاور «هنگامى را که برادرشان نوح به آنها گفت: آیا پرهیز کارى پیشه نمى‏کنید» (إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَ لا تَتَّقُونَ).
تعبیر به «برادر» تعبیرى است که نهایت پیوند محبت‏آمیز را بر اساس مساوات و برابرى مشخص مى‏کند و به همه رهبران راه حق الهام مى‏بخشد که باید در دعوت خود نهایت محبت و صمیمیت توأم با دورى از هر گونه تفوق طلبى را رعایت کنند، تا دلهاى رمیده جذب آیین حق گردد.

(آیه ۱۰۷)- پس از دعوت به تقوا که خمیر مایه هر گونه هدایت و نجات است اضافه مى‏کند: «من براى شما فرستاده امینى هستم» (إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ).

(آیه ۱۰۸)- «تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید» که اطاعت من اطاعت خداست (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ).

(آیه ۱۰۹)- دگر بار نوح به دلیل دیگرى بر حقانیت خود، تمسک مى‏جوید، دلیلى که زبان بهانه جویان را کوتاه مى‏سازد، مى‏گوید: «و من از شما در برابر این دعوتم مزدى نمى‏طلبم» (وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ).
«اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است» (إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلى‏ رَبِّ الْعالَمِینَ).

(آیه ۱۱۰)- باز به دنبال این جمله همان جمله‏اى را مى‏گوید که بعد از تأکید بر رسالت و امانت خویش بیان کرده بود، مى‏گوید: «پس تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید» (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ).

(آیه ۱۱۱)- اما مشرکان لجوج و مستکبران خیره سر هنگامى که راههاى بهانه‏جویى را به روى خود مسدود دیدند، به این مسأله چسبیدند و «گفتند: آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالى که افراد پست و بى‏ارزش از تو پیروى کرده ‏اند»؟! (قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَکَ وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ).
درست است آنها در این تشخیص صائب بودند که پیشوا را باید از طریق پیروان شناخت، ولى اشتباه بزرگشان این بود که آنها مفهوم و معیار شخصیت را گم کرده بودند، آنها معیار سنجش ارزشها را مال و ثروت، لباس و خانه و مرکب زیبا و گران قیمت قرار داده بودند، و از پاکى و تقوا و حق جویى و صفات عالى انسانیت که در طبقات کم در آمد بسیار بود و در اشراف بسیار کم، غافل بودند.

منبع: برگزیده تفسیر نمونه