تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"


«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات صفحه ۳۷۹ قرآن کریم

(آیه ۲۳)- هدهد در شرح ماجرا چنین گفت: «من (به سر زمین سبا رفته بودم) زنى را در آنجا یافتم که بر آنها حکومت مى‏کند، و همه چیز را در اختیار دارد مخصوصا تخت عظیمى داشت»! (إِنِّی وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِیمٌ).
«هدهد» با این سه جمله تقریبا تمام مشخصات کشور سبا و طرز حکومت آن را براى سلیمان باز گو کرد.

(آیه ۲۴)- سلیمان از شنیدن این سخن در فکر فرو رفت ولى هدهد به او مجال نداد و مطلب دیگرى بر آن افزود گفت: مسأله عجیب و ناراحت کننده‏اى که من در آنجا دیدم این بود که: «مشاهده کردم آن زن و قوم و ملتش در برابر خورشید- نه در برابر اللّه- سجده مى‏کنند»! (وَجَدْتُها وَ قَوْمَها یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ).
«و شیطان (بر آنها تسلط یافته و) اعمالشان را در نظرشان زینت داده» و افتخار مى ‏کنند که در برابر آفتاب سجده مى نمایند! (وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ).
و به این ترتیب «شیطان آنها را از راه حق باز داشته» (فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ).
آنها چنان در بت پرستى فرو رفته‏اند که من باور نمى‏کنم به آسانى از این راه بر گردند «آنها هدایت نخواهند شد» (فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ).

(آیه ۲۵)- سپس افزود: «آنها چرا براى خداوندى سجده نمى‏ کنند که آنچه در آسمانها و زمین پنهان است خارج مى‏ کند، و آنچه را مخفى مى‏دارید و آنچه را آشکار مى‏سازید مى‏داند» (أَلَّا یَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی یُخْرِجُ الْخَبْ‏ءَ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ).
یعنى چرا براى خداوندى سجده نمى ‏کنند که غیب آسمان و زمین و اسرار نهفته آن را مى ‏داند.

(آیه ۲۶)- و سر انجام سخن خود را چنین پایان مى‏دهد: «همان خداوندى که معبودى جز او نیست و پروردگار و صاحب عرش عظیم است» (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ).
و به این ترتیب روى «توحید عبادت» و «توحید ربوبیت» پروردگار، و نفى هر گونه شرک تأکید کرده و سخن خود را به پایان مى‏برد.

(آیه ۲۷)- سلیمان با دقت به سخنان هدهد گوش فرا داد، و در فکر فرو رفت، سپس چنین «گفت: ما تحقیق به عمل مى‏آوریم ببینیم تو راست گفتى یا از دروغگویان هستى»؟! (قالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْکاذِبِینَ).
سلیمان نه هدهد را متهم ساخت و محکوم کرد، و نه سخن او را بى‏دلیل تصدیق نمود، بلکه آن را پایه تحقیق قرار داد.

(آیه ۲۸)- به هر حال سلیمان نامه‏اى بسیار کوتاه و پر محتوا نوشت و به هدهد داد و گفت: «این نامه مرا ببر و بر آنان بیفکن، سپس بر گرد (و در گوشه‏اى توقف کن) ببین آنها چه عکس العملى نشان مى‏دهند»؟ (اذْهَبْ بِکِتابِی هذا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا یَرْجِعُونَ).

(آیه ۲۹)- ملکه سبا نامه را گشود و از مضمون آن آگاهى یافت و چون قبلا اسم و آوازه سلیمان را شنیده بود و محتواى نامه نشان مى‏داد که سلیمان تصمیم شدیدى در باره سرزمین سبا گرفته، سخت در فکر فرو رفت، و چون در مسائل مهم مملکتى با اطرافیانش به شور مى‏نشست از آنها دعوت کرد، رو به سوى آنها نموده «گفت: اى اشراف و بزرگان! نامه ارزشمندى به سوى من افکنده شده است»! (قالَتْ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَرِیمٌ).

(آیه ۳۰)- سپس ملکه سبا به ذکر مضمون نامه پرداخت و گفت: «این نامه از سوى سلیمان است و محتوایش چنین است: به نام خداوند بخشنده مهربان» (إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ).

(آیه ۳۱)- توصیه ‏ام به شما «این است برترى جویى در برابر من نکنید، و به سوى من آیید و تسلیم حق شوید» (أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ).
آنچه در دو آیه فوق آمده، الگویى است براى طرز نامه نگارى که با نام خداوند رحمان و رحیم شروع شود و با دو جمله حساب شده جان سخن بیان گردد.

(آیه ۳۲)- بعد از ذکر محتواى نامه سلیمان، براى سران ملت خود رو به سوى آنها کرده، چنین «گفت: اى اشراف و صاحب نظران! رأى خود را در این کار مهم براى من ابراز دارید که من هیچ کار مهمى را بى‏حضور شما و بدون نظر شما انجام نداده‏ام»! (قالَتْ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی أَمْرِی ما کُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّى تَشْهَدُونِ).

(آیه ۳۳)- «اشراف قوم» در پاسخ او چنین «گفتند: ما داراى نیروى کافى و قدرت جنگى فراوان هستیم، ولى تصمیم نهایى با توست، ببین چه دستور مى‏دهى» (قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِیدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانْظُرِی ما ذا تَأْمُرِینَ).
به این ترتیب هم تسلیم خود را در برابر دستورات او نشان دادند، و هم تمایل خود را به تکیه بر قدرت و حضور در میدان جنگ!

(آیه ۳۴)- ملکه هنگامى که تمایل آنها را به جنگ مشاهده کرد، در حالى که خود باطنا تمایل به این کار نداشت براى فرو نشاندن این عطش، و هم براى این که حساب شده با این جریان بر خورد، کند، چنین «گفت: پادشاهان هنگامى که وارد منطقه آبادى شوند آن را به فساد و ویرانى مى‏کشانند»! (قالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوها).
«و عزیزان اهل آن را به ذلت مى‏نشانند» (وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً).
سپس براى تأکید بیشتر گفت: «آرى این چنین مى‏کنند» (وَ کَذلِکَ یَفْعَلُونَ).
در حقیقت ملکه سبا که خود پادشاهى بود، شاهان را خوب شناخته بود که برنامه آنها در دو چیز خلاصه مى‏شود: «فساد و ویرانگرى» و «ذلیل ساختن عزیزان»، چرا که آنها به منافع خود مى‏اندیشند، نه به منافع ملتها و آبادى و سر بلندى آنها و همیشه این دو بر ضد یکدیگرند.
(آیه ۳۵)- سپس ملکه افزود: ما باید قبل از هر کار سلیمان و اطرافیان او را بیازماییم و ببینیم به راستى چه کاره‏اند؟ سلیمان پادشاه است یا پیامبر؟ ویرانگر است یا مصلح؟ ملتها را به ذلت مى‏کشانند یا عزت؟ و براى این کار باید از هدیه استفاده کرد، لذا «من هدیه قابل ملاحظه‏اى براى آنها مى‏فرستم تا ببینم فرستادگان من چه واکنشى را از ناحیه آنها براى ما مى‏آورند» (وَ إِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِمْ بِهَدِیَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ).
پادشاهان علاقه شدید به «هدایا» دارند، و نقطه ضعف و زبونى آنها نیز همین جاست، آنها را مى‏توان با هدایاى گرانبها تسلیم کرد، اگر دیدیم سلیمان با این هدایا تسلیم شد، معلوم مى‏شود «شاه» است! در برابر او مى‏ایستیم، و گر نه پیامبر خداست در این صورت باید عاقلانه بر خورد کرد.

منبع: برگزیده تفسیر نمونه