تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"


«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات صفحه ۳۸۷ قرآن کریم

(آیه ۱۴)- موسى در طریق حمایت از مظلومان: در اینجا با سومین بخش از سر گذشت پر ماجراى موسى (ع) رو به رو مى‏شویم که در آن مسائلى مربوط به دوران بلوغ او و پیش از آن که از «مصر» به «مدین» برود، و انگیزه هجرت او مطرح شده است.
نخست مى‏گوید: «و هنگامى که (موسى) نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم و این گونه نیکو کاران را جزا مى‏دهیم» (وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى‏ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ).
منظور از این علم و حکمت، وحى و نبوت نیست، بلکه همان آگاهى و روشن بینى و قدرت بر قضاوت صحیح، و مانند آن است که خدا به عنوان پاکدامنى و درستى و نیکو کارى به موسى داد.

(آیه ۱۵)- به هر حال موسى «در موقعى که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد» (وَ دَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلى‏ حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها).
این شهر به احتمال قوى پایتخت مصر بوده است.
به هر حال موسى وارد شهر شد و در آنجا با صحنه‏اى رو برو گردید «دو نفر مرد را دید که سخت با هم گلاویز شده‏اند و مشغول زد و خورد هستند که یکى از آنها از شیعیان و پیروان موسى بود و دیگرى از دشمنانش» (فَوَجَدَ فِیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ).
هنگامى که مرد بنى اسرائیلى چشمش به موسى افتاد «از موسى (که جوانى نیرومند و قوى پنجه بود) علیه دشمنش تقاضاى کمک کرد» (فَاسْتَغاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ).
موسى (ع) به یارى او شتافت تا او را از چنگال این دشمن ظالم ستمگر که بعضى گفته‏اند یکى از طباخان فرعون بود و مى‏خواست مرد بنى اسرائیلى را براى حمل هیزم به بیگارى کشد نجات دهد «در اینجا موسى مشتى محکم بر سینه مرد فرعونى زد اما همین یک مشت کار او را ساخت و بر زمین افتاد و مرد» (فَوَکَزَهُ مُوسى‏ فَقَضى‏ عَلَیْهِ).
بدون شک موسى قصد کشتن مرد فرعونى را نداشت لذا بلا فاصله موسى «گفت: این از عمل شیطان بود، چرا که او دشمن گمراه کننده آشکارى است» (قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ).
او مى‏خواست دست مرد فرعونى را از گریبان بنى اسرائیلى جدا کند، هر چند گروه فرعونیان مستحق بیش از این بودند، اما در آن شرایط اقدام به چنین کارى مصلحت نبود.

(آیه ۱۶)- سپس قرآن از قول موسى چنین مى‏گوید: «او گفت: پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم، مرا ببخش، پس خداوند او را بخشید، که او غفور رحیم است» (قالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ).
مسلما موسى در اینجا گناهى مرتکب نشد، بلکه در واقع ترک اولائى از او سر زد که نمى‏بایست چنین بى‏احتیاطى کند.

(آیه ۱۷)- موسى «عرض کرد: پروردگارا! به شکرانه نعمتى که به من دادى (و مرا در چنگال دشمنان گرفتار نساختى) هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود» (قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِلْمُجْرِمِینَ).
منظورش از این جمله این بود که من هرگز با فرعونیان مجرم و گنهکار همکارى نخواهم کرد بلکه در کنار ستمدیدگان بنى اسرائیل خواهم بود.

(آیه ۱۸)- موسى مخفیانه به سوى مدین حرکت مى‏کند! در اینجا با چهارمین صحنه این سر گذشت پر ماجرا رو برو مى‏شویم.
مسأله کشتن یکى از فرعونیان بسرعت در مصر منعکس شد و شاید نام موسى هم در این میان بر سر زبانها بود.
در این آیه مى‏خوانیم: «به دنبال این ماجرا، موسى در شهر، ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه‏اى، و در جستجوى اخبار» (فَأَصْبَحَ فِی الْمَدِینَةِ خائِفاً یَتَرَقَّبُ).
«ناگهان (با صحنه تازه‏اى رو برو شد و دید) همان بنى اسرائیلى که دیروز از او یارى طلبیده بود فریاد مى‏کشد و از او کمک مى‏خواهد» و با قبطى دیگرى گلاویز شده است (فَإِذَا الَّذِی اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُهُ).
اما «موسى به او گفت: تو به وضوح، انسان جاهل و گمراهى هستى»! (قالَ لَهُ مُوسى‏ إِنَّکَ لَغَوِیٌّ مُبِینٌ). هر روز با کسى گلاویز مى‏شوى و درد سر مى‏آفرینى؟

(آیه ۱۹)- ولى به هر حال مظلومى بود که در چنگال ستمگرى گرفتار شده بود- خواه در مقدمات تقصیر کرده باشد یا نه- مى‏بایست موسى به یارى او بشتابد و تنهایش نگذارد «اما هنگامى که خواست با کسى که دشمن هر دوى آنها بود درگیر شود و با قدرت مانع او گردد (فریادش بلند شد) گفت: اى موسى! مى‏خواهى مرا بکشى همان گونه که دیروز انسانى را کشتى»؟! (فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ یَبْطِشَ بِالَّذِی هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ یا مُوسى‏ أَ تُرِیدُ أَنْ تَقْتُلَنِی کَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ).
از قرار معلوم «تو فقط مى‏خواهى جبارى در روى زمین باشى، و نمى‏خواهى از مصلحان باشى»! (إِنْ تُرِیدُ إِلَّا أَنْ تَکُونَ جَبَّاراً فِی الْأَرْضِ وَ ما تُرِیدُ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْمُصْلِحِینَ).
این جمله نشان مى‏دهد که موسى قبلا نیت اصلاح طلبى خود را چه در کاخ فرعون و چه در بیرون آن، اظهار کرده بود.

(آیه ۲۰)- ماجرا به فرعون و اطرافیان او رسید و تکرار این عمل را تهدیدى بر وضع خود گرفتند، جلسه مشورتى تشکیل دادند و حکم قتل موسى صادر شد.
در این هنگام یک حادثه غیر منتظره موسى را از مرگ حتمى رهایى بخشید و آن این که: «مردى از نقطه دور دست شهر (از مرکز فرعونیان و کاخ فرعون) بسرعت خود را به موسى رساند و گفت: اى موسى! این جمعیت براى کشتن تو به مشورت نشسته‏اند، فورا از شهر خارج شو که من از خیر خواهان توام» (وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ یَسْعى‏ قالَ یا مُوسى‏ إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ).
این مرد ظاهرا همان کسى بود که بعدا به عنوان «مؤمن آل فرعون» معروف شد، مى‏گویند: نامش «حزقیل» و از خویشاوندان نزدیک فرعون بود.

(آیه ۲۱)- موسى این خبر را کاملا جدى گرفت، به خیر خواهى این مرد با ایمان ارج نهاد، و به توصیه او «از شهر خارج شد در حالى که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه‏اى»! (فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ).
تمام قلب خود را متوجه پروردگار کرد و براى حل این مشکل بزرگ دست به دامن لطف او زد و «گفت: پروردگار من! مرا از این قوم ظالم رهایى بخش» (قالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ).

منبع: برگزیده تفسیر نمونه