تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"

«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات صفحه ۳۹۷ قرآن کریم

(آیه ۷)- این آیه توضیح و تکمیلى است براى آنچه بطور سر بسته در آیه قبل تحت عنوان «جهاد» آمده بود، در اینجا حقیقت جهاد را شکافته و چنین باز گو مى‏ کند: «کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند گناهان آنها را مى ‏پوشانیم» (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ).
بنا بر این نخستین فایده این جهاد بزرگ (ایمان و عمل صالح) تکفیر و پوشاندن گناهان است که عائد خود انسان مى‏شود، همان‏گونه که ثواب آن هم از آن خودشان مى‏باشد.
چنانکه قرآن در پایان آیه مى‏گوید: «و ما بطور قطع آنها را به بهترین اعمالى که انجام دادند پاداش مى‏دهیم» (وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ).

(آیه ۸)-شأن نزول: «بعضى از مردانى که در مکّه بودند ایمان و اسلام را پذیرفتند هنگامى که مادران آنها از این مسأله آگاه شدند تصمیم گرفتند که غذا نخورند، آب ننوشند، تا فرزندانشان از اسلام باز گردند! گر چه هیچ کدام از این مادران به گفته خود وفا نکردند و اعتصاب غذا را شکستند، ولى آیه نازل شد و خط مشى روشنى در برخورد با پدر و مادر در زمینه مسأله ایمان و کفر به دست همگان داد.
تفسیر: برترین توصیه نسبت به پدر و مادر

یکى از مهمترین آزمایشهاى الهى مسأله «تضاد» خط ایمان و تقوا، با پیوندهاى عاطفى و خویشاوندى است، قرآن در این زمینه تکلیف مسلمانان را به روشنى بیان کرده است.
نخست به عنوان یک قانون کلى- که از ریشه‏هاى عواطف و حق شناسى سر چشمه مى‏گیرد- مى‏فرماید: «و ما به انسان توصیه کردیم نسبت به پدر و مادرش نیکى کند» (وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً).
بنا بر این هر کس شایسته نام انسان است باید در برابر پدر و مادر حق شناس باشد، و احترام و تکریم و نیکى به آنها را در تمام عمر فراموش نکند، هر چند با این اعمال هرگز نمى‏تواند دین خود را به آنها ادا کند.
سپس براى این که کسى تصور نکند که پیوند عاطفى با پدر و مادر مى‏تواند بر پیوند انسان با خدا و مسأله ایمان حاکم گردد، با یک استثنا صریح مطلب را در این زمینه روشن کرده، مى‏فرماید: «و اگر آن دو (پدر و مادر) تلاش و کوشش کنند و به تو اصرار ورزند که براى من شریکى قائل شوى، که به آن علم ندارى، از آنها اطاعت مکن» (وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما).
و در پایان آیه مى‏افزاید: «باز گشت همه شما به سوى من است پس من شما را از اعمالى که انجام مى‏دادید آگاه مى‏سازم» (إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ). و پاداش و کیفر آن را بى‏کم‏وکاست در اختیارتان خواهم گذاشت.
این جمله در حقیقت تهدیدى است براى کسانى که راه شرک را مى‏پویند، و کسانى که دیگران را به این راه دعوت مى‏کنند.

(آیه ۹)- این آیه بار دیگر حقیقتى را که قبلا در مورد کسانى که ایمان و عمل صالح دارند بیان شد، تکرار و تأکید کرده، مى‏فرماید: «کسانى که ایمان آورده‏اند و عمل صالح انجام مى‏دهند آنها را در زمره صالحان داخل خواهیم کرد» (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ).
اصولا عمل انسان به انسان رنگ مى‏دهد، عمل صالح انسان را از نظر روحى به رنگ خود در مى‏آورد و در زمره «صالحان» وارد مى‏کند، و عمل سوء در زمره بدان و «ناصالحان».

(آیه ۱۰)- در پیروزیها شریکند اما در مشکلات نه! از آنجا که در آیات گذشته بحثهاى صریحى از «مؤمنان صالح» و «مشرکان» آمده بود در این آیه به گفتگو پیرامون گروه سوم یعنى «منافقان» مى‏پردازد، مى‏گوید: «و از مردم کسانى هستند که مى‏گویند: به خدا ایمان آورده‏ایم! اما هنگامى که در راه خدا شکنجه و آزار مى‏بینند، آزار مردم را همچون عذاب الهى مى‏شمارند» و از آن سخت وحشت مى‏کنند (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ کَعَذابِ اللَّهِ).
«ولى هنگامى که پیروزى از سوى پروردگارت (براى شما) بیاید، مى‏گویند:
ما هم با شما بودیم» و در این پیروزى شریکیم (وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمْ).
آیا اینها گمان مى‏کنند خدا از اعماق قلبشان با خبر نیست؟
«آیا خداوند به آنچه در سینه‏ هاى جهانیان است آگاهتر نیست»؟ (أَ وَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما فِی صُدُورِ الْعالَمِینَ).

(آیه ۱۱)- در این آیه باز براى تأکید بیشتر مى ‏افزاید: «بطور قطع خداوند مؤمنان را مى‏شناسد، و نیز بطور یقین خداوند منافقان را نیز مى‏شناسد» (وَ لَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْمُنافِقِینَ).
اگر ساده لوحانى فکر مى‏کنند مى‏توانند با اخفاى حقایق از قلمرو علم خدا دور بمانند سخت در اشتباهند.
«منافقین» معنى وسیعى دارد و افراد ضعیف الایمانى را که با مختصر فشارى تغییر عقیده مى‏دهند نیز شامل مى‏شود.

(آیه ۱۲)- این آیه به یک نمونه از منطقه اى سست و پوچ مشرکان اشاره کرده، مى‏گوید: «کافران به مؤمنان گفتند: شما بیایید از راه و آیین ما پیروى کنید و (اگر گناهى داشته باشید) ما گناه شما را به دوش مى‏گیریم» (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ).
امروز نیز بسیارى از وسوسه ‏گران را مى‏ بینیم که هنگام دعوت به یک عمل خلاف مى‏گویند اگر گناهى دارد به گردن ما! در حالى که مى‏دانیم هیچ کس نمى‏تواند گناه دیگرى را به گردن بگیرد، چرا که خداوند عادل است و کسى را به جرم دیگرى مجازات نمى‏کند.
لذا در جمله بعد با صراحت مى‏گوید: «آنها هرگز چیزى از خطاها و گناهان اینها را بر دوش نخواهند گرفت، آنها دروغ مى‏گویند» (وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ).

(آیه ۱۳)- سپس براى این که تصور نشود این دعوت کنندگان به کفر و شرک و بت پرستى و ظلم، در برابر این عملشان مجازاتى ندارند در این آیه مى‏افزاید، «آنها بارهاى سنگین گناهانشان را بر دوش مى‏کشند، و بارهاى دیگرى را اضافه بر بارهاى سنگین خودشان»! (وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ).
این بار گناه اضافى همان بار گناه اضلال و اغوا کردن و تشویق دیگران به گناه است، همان بار سنت بد گذاردن.
و در پایان آیه مى‏ افزاید: «آنها بطور قطع در روز قیامت از افتراها و دروغهایى که مى‏بستند سؤال مى‏شوند» و باید خود جوابگوى آن باشند (وَ لَیُسْئَلُنَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَمَّا کانُوا یَفْتَرُونَ).

(آیه ۱۴)- اشاره ‏اى به سر گذشت نوح و ابراهیم

از آنجا که بحثهاى گذشته سخن از آزمایش عمومى انسانها بود از اینجا به بعد بخشهایى از آزمایشهاى سخت انبیا و اقوام پیشین را منعکس مى‏کند.
نخست از اولین پیامبر اولوا العزم یعنى نوح (ع) شروع مى‏کند و در عبارتى کوتاه آن بخش از زندگانیش را که بیشتر متناسب وضع مسلمانان آن روز بود بازگو مى‏کند.
مى‏گوید: «و ما نوح را به سوى قومش فرستادیم و او در میان آنها هزار سال- مگر پنجاه سال- درنگ کرد» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عاماً).
شب و روز مشغول تبلیغ و دعوت به سوى توحید بود، یعنى ۹۵۰ سال! به سوى خدا فرا خواند، و از این تلاش پى‏گیر خسته نشد اما با این همه جز گروه اندکى ایمان نیاوردند- حدود هشتاد نفر طبق نقل تواریخ یعنى بطور متوسط هر دوازده سال یک نفر!.
بنا بر این شما در راه دعوت به سوى حق و مبارزه با انحرافات خسته نشوید که برنامه شما در مقابل برنامه نوح (ع) سهل و آسان است.
ولى ببینید پایان این قوم ستمگر و لجوج به کجا رسید: «سر انجام طوفان عظیم آنها را فرو گرفت، در حالى که ظالم و ستمگر بودند» (فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ).

منبع: برگزیده تفسیر نمونه