تلاوت تصویری
ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانهای حوزه علمیه اصفهان"
تفسیر مختصر آیات صفحه ۴۱۶ قرآن کریم
(آیه ۱۲)- سپس وضع همین مجرمان کافر و منکران معاد را که در قیامت با مشاهده صحنههاى مختلف آن از گذشته خود سخت نادم و پشیمان مىشوند چنین مجسّم کرده، مىگوید: «و اگر ببینى مجرمان را هنگامى که در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افکنده مىگویند: پروردگارا! آنچه وعده کرده بودى دیدیم و شنیدیم (ما پشیمانیم) ما را بازگردان تا کار شایستهاى انجام دهیم، ما به (قیامت) یقین داریم» در تعجب فرو خواهى رفت (وَ لَوْ تَرى إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ).
به راستى تعجب مىکنى که آیا این افراد سر به زیر و نادم همان مغروران سرکش و چموش هستند که در دنیا در برابر هیچ حقیقتى سر فرود نمىآوردند.
منظور از «مجرمان» در اینجا، کافران و بخصوص منکران قیامتند.
(آیه ۱۳)- و از آنجا که این همه اصرار و تأکید براى پذیرش ایمان، ممکن است این توهّم را ایجاد کند که خداوند توانائى ندارد نور ایمان را در قلب آنها پرتو افکن کند، در این آیه مىافزاید: «و اگر مىخواستیم به هر انسانى هدایت لازمش را (از روى اجبار بدهیم) مىدادیم» (وَ لَوْ شِئْنا لَآتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها).
مسلما ما چنین قدرتى داریم، ولى ایمانى که از طریق اجبار و الزام ما تحقق یابد ارزش چندانى ندارد، اراده ما بر این تعلق گرفته که نوع انسان «مختار» باشد.
لذا در پایان آیه مىفرماید: «ولى (من آنها را آزاد گذاردهام و) سخن و وعدهام حق است که دوزخ را (از افراد بىایمان و گنهکار) از جن و انس همگى پر کنم»! (وَ لکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ).
آرى! آنها با سوء اختیار خود این راه را طى کردهاند و مستحق مجازاتند، و ما هم اراده قاطع داریم بر این که دوزخ را از آنان پر کنیم.
(آیه ۱۴)- لذا در این آیه مىگوید: ما به این دوزخیان خواهیم گفت: «بچشید (عذاب جهنم را) به خاطر این که دیدار امروزتان را فراموش کردید، ما نیز شما را فراموش کردیم»! (فَذُوقُوا بِما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا إِنَّا نَسِیناکُمْ).
«و بچشید عذاب جاودان را به خاطر اعمالى که انجام مىدادید» (وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
بار دیگر از این آیه استفاده مىشود که فراموش کردن دادگاه عدل قیامت سر چشمه اصلى بد بختیهاى آدمى است، و در این صورت است که خود را در برابر قانون شکنیها و مظالم آزاد مىبیند، و نیز از این آیه به خوبى روشن مىشود که مجازات ابدى در برابر اعمالى است که انسان انجام مىدهد و نه چیز دیگر.
(آیه ۱۵)- پاداشهاى عظیمى که هیچ کس از آن آگاه نیست! مىدانیم روش قرآن این است که بسیارى از حقایق را در مقایسه با یکدیگر بیان مىکند، تا کاملا مفهوم و دلنشین گردد.
در اینجا نیز بعد از شرحى که در باره مجرمان و کافران در آیات پیشین بیان شد به صفات بر جسته مؤمنان راستین مىپردازد، و اصول عقیدتى و برنامههاى عملى آنها را بطور فشرده ضمن دو آیه با ذکر هشت صفت، بیان مىدارد.
نخست مىفرماید: «تنها کسانى به آیات ما ایمان مىآورند که هر وقت این آیات به آنان یادآورى شود به سجده مىافتند، و تسبیح و حمد پروردگارشان را به جا مىآورند و تکبر نمىکنند» (إِنَّما یُؤْمِنُ بِآیاتِنَا الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ) «این آیه سجده واجب دارد.».
در این آیه چهار قسمت از صفات آنها بیان شده:
۱- به محض شنیدن آیات الهى به سجده مىافتند.
همین ویژگى در بعضى دیگر از آیات قرآن به عنوان یکى از برجستهترین صفات انبیا ذکر شده است، چنانکه خداوند در باره گروهى از پیامبران بزرگ مىگوید: «هنگامى که آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده مىشد به خاک مىافتادند و سجده مىکردند و گریه شوق سر مىدادند» (مریم/ ۵۸) ۲ و ۳- نشانه دوم و سوم آنها «تسبیح» و «حمد» پروردگار است، از یک سو خدا را از نقائص پاک و منزه مىشمرند، و از سوى دیگر او را به خاطر صفات کمال و جمالش، حمد و ستایش مىنمایند.
۴- وصف دیگر آنها تواضع و فروتنى و ترک هر گونه استکبار است.
(آیه ۱۶)- سپس به وصف پنجم آنها اشاره کرده، مىگوید: «پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور مىشود» «این تعبیر کنایه از بر خاستن از خواب و پرداختن به نماز شب و عبادت پروردگار در دل شب است.» و به پا مىخیزند و رو به درگاه خدا مىآورند (تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ).
آرى! آنها به هنگامى که چشم غافلان در خواب است و آرامش و خاموشى همه جا را فراگرفته و خطر آلودگى عبادت و ریا کمتر وجود دارد و بهترین شرایط حضور قلب فراهم است، با تمام وجودشان رو به درگاه معبود مىآورند و آنچه در دل دارند با او در میان مىگذارند.
و در وصف ششم و هفتم مىافزاید: «آنها پروردگار خود را با بیم و امید مىخوانند» (یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً).
نه از غضب و عذاب او ایمن مىشوند، و نه از رحمتش مأیوس مىگردند، چرا که غلبه خوف بر امید، انسان را به یأس و سستى مىکشاند. و غلبه رجا و طمع انسان را به غرور و غفلت وا مىدارد، و این هر دو دشمن حرکت تکاملى انسان در سیر او به سوى خداست.
آخرین و هشتمین ویژگى آنها این است که: «و از آنچه به آنها روزى دادهایم انفاق مىکنند» (وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ).
نه تنها از اموال خویش به نیازمندان مىبخشند که از علم و دانش، نیرو و قدرت، رأى صائب و تجربه و اندوختههاى فکرى خود، از نیازمندان مضایقه ندارند.
(آیه ۱۷)- در این آیه به پاداش عظیم و مهم مؤمنان راستین که داراى نشانههاى مذکور در دو آیه قبل هستند پرداخته، با تعبیر جالبى که حکایت از اهمیت فوق العاده پاداش آنان مىکند، مىفرماید: «هیچ کس نمىداند چه پاداشهاى مهمى که مایه روشنى چشمهاست براى آنها نهفته شده»! (فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ).
«این پاداش کارهایى است که انجام مىدادند» (جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ).
در حدیثى مىخوانیم که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مىگوید: «خدا مىفرماید: من براى بندگان صالحم نعمتهائى فراهم کردهام که هیچ چشمى ندیده، و هیچ گوشى نشنیده، و بر فکر کسى نگذشته است»!
(آیه ۱۸)- این آیه مقایسهاى را که در آیات گذشته بود بطور صریحتر روشن مىسازد مىگوید: «آیا کسى که با ایمان باشد همانند کسى است که فاسق است؟! نه هرگز این دو برابر نیستند» (أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ).
در این آیه، «فاسق» در مقابل «مؤمن» قرار گرفته، و این دلیل بر آن است که فسق، مفهوم گستردهاى دارد که هم کفر را شامل مىشود، و هم گناهان دیگر را.
(آیه ۱۹)- این آیه، این عدم مساوات را به صورت گستردهترى بیان کرده، مىفرماید: «اما آنها که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند باغهاى بهشت جاویدان از آن آنها خواهد بود» (أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوى).
سپس مىافزاید «این (جنات مأوى) وسیله پذیرایى (خداوند) از آنهاست به پاداش آنچه انجام مىدادند» (نُزُلًا بِما کانُوا یَعْمَلُونَ).
(آیه ۲۰)- و در این آیه به نقطه مقابل آنها پرداخته، مىگوید: «اما کسانى که فاسق شدند (و از اطاعت خدا سر باز زدند) جایگاه همیشگى آنها آتش (دوزخ) است» (وَ أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ).
آنها براى همیشه در این جایگاه وحشتناک زندانى و محبوسند به گونهاى که:
«هر زمان بخواهند از آن خارج شوند به آن بازگردانده مىشوند» (کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها أُعِیدُوا فِیها).
«و به آنان گفته مىشود: بچشید عذاب آتشى را که پیوسته انکار مىکردید» (وَ قِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ).
بار دیگر در اینجا مىبینیم که عذاب الهى در برابر «کفر و تکذیب» قرار گرفته و ثواب و پاداش او در برابر «عمل».
اشاره به اینکه «ایمان» به تنهائى کافى نیست، بلکه باید انگیزه بر عمل باشد ولى «کفر» به تنهائى براى عذاب کافى است هر چند عملى همراه آن نباشد.
منبع: برگزیده تفسیر نمونه