تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"


«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات صفحه ۴۳۳ قرآن کریم

(آیه ۴۰)- و از آنجا که این گروه از ثروتمندان ظالم و طاغى در زمره مشرکان بودند و ادعا مى‏کردند که ما فرشتگان را مى‏پرستیم و آنها شفیعان ما در قیامت هستند، قرآن به پاسخ این ادعاى بى‏اساس نیز پرداخته چنین مى‏گوید: «و به خاطر بیاور روزى را که خداوند همه آنها (چه عبادت کنندگان و چه عبادت شوندگان) را محشور مى‏کند، سپس فرشتگان را مخاطب ساخته مى‏گوید: آیا اینها شما را عبادت مى‏کردند»؟! (وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلائِکَةِ أَ هؤُلاءِ إِیَّاکُمْ کانُوا یَعْبُدُونَ).
هدف از سؤال فوق این است که از بیان فرشتگان حقایق گفته شود، تا این گروه عبادت کننده سر افکنده و شرمنده شوند، و بدانند آنها از عمل اینها کاملا بیزارند.

(آیه ۴۱)- اکنون ببینیم «فرشتگان» در پاسخ سؤال پروردگار چه مى‏گویند؟
آنها جامعترین و مؤدبانه‏ترین پاسخ را انتخاب کرده چنین «عرض مى‏کنند: منزهى تو اى پروردگار!» از این نسبتهاى ناروا که به ساحت مقدست داده‏اند (قالُوا سُبْحانَکَ).
ما به هیچ وجه با این گروه ارتباط نداشته‏ایم «تنها تو ولىّ ما هستى نه آنها» (أَنْتَ وَلِیُّنا مِنْ دُونِهِمْ).
آنها ما را پرستش نمى‏کردند «بلکه جن را مى‏پرستیدند و اکثرشان به جنیان ایمان داشتند» (بَلْ کانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ).
منظور از «جن» شیطان و سایر موجودات خبیثى است که بت‏پرستان را به این عمل تشویق مى‏کردند، بنابر این مراد از عبادت جن همان اطاعت و پیروى از فرمان و پذیرش وسوسه‏هاى آنهاست.

(آیه ۴۲)- به این ترتیب امید مشرکان در آن روز به نومیدى کامل تبدیل مى‏شود و به وضوح این حقیقت براى آنها روشن مى‏گردد که معبودان آنها کوچکترین گرهى از کارشان نخواهند گشود، بلکه از آنان متنفر و بیزارند.
لذا در این آیه به عنوان یک نتیجه‏گیرى پر معنى مى‏گوید: «پس امروز هیچ یک از شما نسبت به دیگرى مالک سود و زیانى نیست» (فَالْیَوْمَ لا یَمْلِکُ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا).
بنابر این نه فرشتگان که ظاهرا معبود آنها بودند مى‏توانند شفاعتى کنند، و نه آنها نسبت به یکدیگر مى‏توانند کمکى انجام دهند.
اینجاست که «به این ظالمان مى‏گوییم: بچشید عذاب آتشى را که آن را تکذیب مى‏کردید» (وَ نَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّتِی کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ).

(آیه ۴۳)- با کدام منطق آیات ما را انکار مى‏ کنند؟
آیات گذشته از وضع مشرکان و افراد بى‏ایمان در قیامت سخن مى‏گفت، در اینجا بار دیگر به وضع آنها در این دنیا پرداخته عکس العمل آنان را در برابر شنیدن قرآن بازگو مى‏کند، تا روشن شود آن سرنوشت شوم در قیامت معلول این موضعگیرى غلط در مقابل آیات الهى در دنیاست.
نخست مى‏گوید: «هنگامى که آیات روشنگر ما بر آنها خوانده مى‏شود مى‏گویند: این مرد فقط مى‏خواهد شما را از آنچه نیاکانتان پرستش مى‏کردند باز دارد» (وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلَّا رَجُلٌ یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ عَمَّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُکُمْ).
این نخستین عکس العمل آنها در برابر این «آیات بینات» است که به منظور تحریک حس عصبیت در این قوم متعصب مطرح مى‏کردند.
سپس دومین گفتارى را که براى ابطال دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مطرح مى‏ساختند بیان مى‏کند، مى‏فرماید: «و آنها مى‏گویند: این (قرآن) جز دروغ بزرگى که به خدا بسته شده چیز دیگرى نیست»! (قالُوا ما هذا إِلَّا إِفْکٌ مُفْتَرىً).
و بالأخره سومین اتهامى را که به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله بستند تهمت «سحر» بود، چنانکه در پایان آیه مى‏خوانیم: «کسانى که کافر شدند هنگامى که حق به سراغشان آمد گفتند: این چیزى جز سحر آشکار نیست»! (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ).

(آیه ۴۴)- قرآن در این آیه بر تمام ادعاهاى آنها خط بطلان مى‏ کشد، هر چند ناگفته بطلانش روشن است، تمام ادعاهاى واهى آنها را با یک جمله پاسخ مى‏دهد، مى‏گوید: «ما قبلا چیزى از کتابهاى آسمانى را به آنها نداده‏ایم که آن را بخوانند (و بر اساس آن به انکار دعوت تو بپردازند) و قبل از تو هیچ پیامبرى براى آنها نیز نفرستادیم» (وَ ما آتَیْناهُمْ مِنْ کُتُبٍ یَدْرُسُونَها وَ ما أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِنْ نَذِیرٍ).
اشاره به این که این ادعاها از کسى قابل طرح است که قبلا پیامبرى به سراغ او آمده و کتاب آسمانى براى او آورده و محتواى دعوت تازه را با آن مخالف مى‏بیند و به تکذیب بر مى‏خیزد.
اما کسى که تنها به اتکا فکر خود- بدون هیچ گونه وحى آسمانى- و با نداشتن بهره‏اى از علم، خرافاتى به هم بافته حق ندارد چنین قضاوت کند.

(آیه ۴۵)- در این آیه این گروه سرکش را با بیانى مؤثر و گویا مورد تهدید قرار داده، چنین مى‏گوید: «کسانى که قبل از اینها بودند نیز آیات الهى را تکذیب کردند» (وَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
«در حالى که اینها (از نظر قوت و قدرت حتى) به یک دهم آنچه به اقوام پیشین دادیم نمى‏رسند» (وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَیْناهُمْ).
اما ببینید سرنوشت آنها به کجا رسید؟ آرى «آنها رسولان مرا تکذیب کردند، پس بنگرید مجازات من نسبت به آنها چگونه بود»؟! (فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ).
شهرهاى ویران شده آنها در زیر ضربات کوبنده مجازات الهى در نزدیکى شما و در مسیرتان به سوى شام قرار دارد، آنها را آیینه عبرت بگیرید، که نه سنّت الهى تغییر پذیر است و نه شما از آنها برترید!

(آیه ۴۶)- انقلاب فکرى ریشه هر انقلاب اصیل

در این آیه و آیات آینده که بحثهاى اواخر این سوره را تشکیل مى‏دهد بار دیگر به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله دستور مى‏دهد که آنها را با دلائل مختلف به سوى حق دعوت کند، و از گمراهى باز دارد.
نخست به خمیر مایه همه تحولات و دگرگونیهاى اجتماعى و اخلاقى و سیاسى و اقتصادى و فرهنگى اشاره کرده، و در جمله‏هایى بسیار کوتاه و پرمحتوا مى‏گوید: «به آنها بگو: من تنها شما را به یک چیز اندرز مى‏دهم، و آن این که براى خدا قیام کنید دو نفر، دو نفر، با یک نفر، یک نفر، سپس اندیشه کنید» (قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى‏ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا).
یعنى در همه چیز، در زندگى معنوى، در زندگى مادى، در مسائل مهم، در مسائل کوچک، و خلاصه در هر کار باید نخست اندیشه کرد، ولى از همه مهمتر، اندیشه براى پیدا کردن پاسخ این چهار سؤال است:
از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟ به کجا مى‏روم؟ و اکنون در کجا هستم؟
«این دوست و همنشین شما (محمّد) هیچ گونه انحراف فکرى و جنون ندارد» (ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ).
بلکه «او فقط بیم دهنده شماست در برابر عذاب شدید الهى» (إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدِیدٍ).
آیه فوق عصاره دین و خمیر مایه تکامل و پیشرفت انسان را همین اندیشه و تفکر مى‏داند.

(آیه ۴۷)- در آیه قبل سخن از دعوت به تفکر، و نفى هر گونه عدم تعادل روحى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بود. در این آیه سخن از عدم مطالبه اجر و مزد در برابر رسالت است.
مى‏گوید: «بگو: هر اجر و پاداشى از شما خواستم براى شماست» (قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ).
«اجر و پاداش من تنها بر خداوند است» (إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ).
من شما را دعوت به تفکر کردم، اکنون بیندیشید، چه چیز سبب شده که من شما را از عذاب شدید الهى انذار کنم؟ چه سود مادّى از این کار عائد من مى‏شود؟
من اصولا از شما اجر و پاداشى نخواسته‏ام، و اگر مى‏بینید من در بعضى از سخنانم که از سوى پروردگار آورده‏ام به شما گفته‏ام: «من از شما پاداشى نمى‏طلبم جز دوستى خویشاوندانم» (شورى/ ۲۳). این نیز سودش به خود شما بازگشت مى‏کند چرا که مودّت ذى القربى بازگشت به مسأله «امامت و ولایت» و «تداوم خط نبوّت» است که آن نیز براى ادامه هدایت شما ضرورى است.
و در پایان آیه مى‏فرماید: «و او بر هر چیز شاهد و گواه است» (وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهِیدٌ).
اگر من پاداشم را از او مى‏خواهم به خاطر آن است که او از همه اعمال و نیات من آگاه است.

(آیه ۴۸)- با توجه به آنچه پیرامون حقانیت دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله گفته شد، در این آیه مى‏گوید: قرآن واقعیتى است انکار ناپذیر که از ناحیه خدا بر قلب پیامبر القا شده است «بگو: پروردگار من حق را مى‏افکند که او علّام الغیوب است و از تمام اسرار نهان آگاه است» (قُلْ إِنَّ رَبِّی یَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُیُوبِ).
منظور افکندن «حق» یعنى کتب آسمانى و وحى الهى بر قلوب انبیا و فرستادگان پروردگار است. و این بى‏شباهت به حدیث معروف (العلم نور یقذفه اللّه فى قلب من یشاء) علم نورى است که خداوند به دلهاى کسانى که بخواهد و شایسته ببیند مى‏افکند» نیست.

منبع: برگزیده تفسیر نمونه