تلاوت تصویری
ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانهای حوزه علمیه اصفهان"
تفسیر مختصر آیات صفحه ۴۴۲ قرآن کریم
(آیه ۲۸)- دیدیم که مردم شهر «انطاکیه» چگونه به مخالفت با پیامبران الهى قیام کردند اکنون ببینیم سر انجام کارشان چه شد؟
قرآن در این زمینه مىگوید: «ما بر قوم او بعد از (شهادت) وى هیچ لشکرى از آسمان نفرستادیم، و اصولا سنت ما چنین نیست که براى نابود ساختن این اقوام سرکش متوسل به این امور شویم» (وَ ما أَنْزَلْنا عَلى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما کُنَّا مُنْزِلِینَ).
ما نیاز به این امور نداریم، تنها یک اشاره کافى است که همه آنها را خاموش سازیم و به دیار عدم بفرستیم و تمام زندگى آنها را در هم بکوبیم.
(آیه ۲۹)- سپس مىافزاید: «تنها یک صیحه آسمانى تحقق یافت، صیحهاى تکان دهنده و مرگبار، ناگهان همگى خاموش شدند»! (إِنْ کانَتْ إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ).
یک صیحه، آن هم در یک لحظه زود گذر، بیش نبود، فریادى بود که همه فریادها را خاموش کرد، و تکانى بود که همه را بىحرکت ساخت!
بسوزند چوب درختان بىبر سزا خود همین است مر بىبرى را!
(آیه ۳۰)- در این آیه با لحنى بسیار گیرا و مؤثر برخورد تمام سرکشان تاریخ را با دعوت پیامبران خدا یک جا مورد بحث قرار داده، مىگوید: «وا حسرتا بر این بندگان که هیچ پیامبرى براى هدایت آنها نیامد مگر این که او را به باد استهزا گرفتند» (یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
بیچاره و محروم از سعادت آنها گروهى که نه تنها گوش هوش به نداى رهبران ندهند، بلکه به استهزا و سخریه آنها برخیزند.
(آیه ۳۱)- غفلت دائم: در این آیه با توجه به بحثى که در آیه قبل در باره غفلت مستمر گروه عظیمى از مردم جهان در طول اعصار و قرون پیشین گذشت، مىفرماید: «آیا آنها ندیدند که ما افراد زیادى از قرون و اقوام پیشین از آنها را (بر اثر طغیان و ظلمشان) به هلاکت رساندیم»؟! (أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ).
اینها نخستین گروه نیستند، اقوام سرکش دیگرى در این جهان زندگى مىکردند، و سرنوشت دردناک آنها که بر صفحات تاریخ ثبت است و آثار غم انگیزشان که در ویرانههاى شهرهاى آباد آنها بر جاى مانده در برابر چشم آنها قرار دارد، آیا این مقدار براى درس عبرت کافى نیست؟! در پایان آیه مىافزاید: «آنها هرگز به سوى ایشان بازگشت نمىکنند» (أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لا یَرْجِعُونَ). یعنى مصیبت بزرگ اینجاست که امکان بازگشت به دنیا و جبران گناهان و بدبختیهاى گذشته را ندارند، چنان پلها در پشت سر آنان ویران گشته که بازگشتشان هرگز ممکن نیست!
(آیه ۳۲)- در این آیه مىافزاید: «همه آنها بدون استثنا در روز قیامت نزد ما حاضر مىشوند» (وَ إِنْ کُلٌّ لَمَّا جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ).
یعنى اینطور نیست که اگر هلاک شدند و نتوانستند به این جهان بازگردند مسأله تمام است، نه مرگ در حقیقت آغاز کار است نه پایان، به زودى همگى در عرصه محشر براى حساب گردآورى مىشوند، و بعد از آن مجازات دردناک الهى، مجازاتى مستمر و پىگیر در انتظار آنهاست.
(آیه ۳۳)- این هم نشانههاى دیگر: از آنجا که بحث در آیات گذشته پیرامون مبارزه فرستادگان پروردگار با شرک و بت پرستى بود، همچنین در آیه قبل اشارهاى به مسأله معاد شده بود در اینجا نشانههایى از توحید و معاد را توأما بیان مىکند تا وسیلهاى باشد براى بیدارى منکران و ایمان به مبدأ و معاد.
نخست از احیاى زمینهاى مرده و برکاتى که از آن عائد انسانها مىشود بحث کرده، مىفرماید: «زمینهاى مرده براى آنها نشانه آشکارى است (از مبدأ و معاد) ما آن را زنده کردیم، و دانههایى از آن خارج ساختیم و آنها از آن تغذیه مىکنند» (وَ آیَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ).
مسأله حیات و زندگى از مهمترین دلائل توحید است و با تمام پیشرفتهاى علمى هنوز کسى به درستى نمىداند تحت تأثیر چه عواملى در روز نخست موجودات بىجان تبدیل به سلولهاى زنده شده است؟
(آیه ۳۴)- این آیه توضیح و تشریحى بر آیه قبل است و چگونگى حیات زمینهاى مرده را بیان مىکند، مىفرماید: «و ما در آن باغهایى از نخلها و انگورها قرار دادیم و چشمههایى از آن جارى ساختیم» (وَ جَعَلْنا فِیها جَنَّاتٍ مِنْ نَخِیلٍ وَ أَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فِیها مِنَ الْعُیُونِ).
در آیه قبل سخن از دانههاى غذایى در میان بود، اما در اینجا از میوههاى نیرو بخش و مغذى سخن مىگوید که دو نمونه بارز و کامل آنها «خرما» و «انگور» است که هر یک غذایى کامل محسوب مىشود.
(آیه ۳۵)- این آیه هدف آفرینش این درختان پر بار را چنین بیان مىکند:
«غرض این است که از میوه آن بخورند، در حالى که دست آنها در ساختمان آن کمترین دخالتى نداشته، آیا شکر خدا را به جا نمىآورند»! (لِیَأْکُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ أَ فَلا یَشْکُرُونَ).
آرى! میوههایى که به صورت غذاى کامل بر شاخسار درختان ظاهر مىشود بىآنکه کمترین نیازى به پختن و یا تغییرات دیگر داشته باشد به مجرد چیدن از درخت قابل استفاده است، و این نهایت لطف و عظمت پروردگار را در باره انسانها نشان مىدهد.
هدف آن است که حس حق شناسى و شکر گزارى انسانها را تحریک کند تا از طریق شکر گزارى قدم در مرحله معرفت پروردگار بگذارند، که شکر منعم نخستین گام معرفت کردگار است.
(آیه ۳۶)- این آیه سخن از تسبیح و تنزیه پروردگار مىگوید، خط بطلان بر شرک مشرکان که در آیات گذشته از آن سخن بود مىکشد، و راه توحید و یکتا پرستى را به همگان نشان مىدهد، مىفرماید: «منزه است کسى که تمام زوجها را آفرید، از آنچه زمین مىرویاند، و از خود آنان، و از آنچه نمىدانند»! (سُبْحانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا یَعْلَمُونَ).
بدیهى است خداوند نیاز به این ندارد که خویشتن را تسبیح و تنزیه کند، این تعلیمى است براى بندگان و دستور العملى است براى پیمودن خط تکامل.
این آیه یکى دیگر از آیاتى است که محدود بودن علم انسان را بیان مىکند و نشان مىدهد که در این جهان حقایق بسیارى است- از جمله «زوجیّت» در موجودات جهان- که از علم و دانش ما پوشیده است.
(آیه ۳۷)- هر یک از خورشید و ماه آیتى هستند: در اینجا بخش دیگرى از نشانههاى عظمت خدا را در جهان هستى بیان مىکند.
نخست مىفرماید: «شب براى آنها آیه و نشانهاى است» از عظمت خدا (وَ آیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ).
در حالى که نور آفتاب همه جا را فراگرفته و سپاه ظلمت به عقب رانده شده «ما نور آفتاب و روز را از آن بر مىداریم، ناگهان تاریکى همه آنها را فرا مىگیرد» (نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ).
دقت در این تعبیر این نکته را بازگو مىکند که طبیعت اصلى کره زمین تاریکى است، نور و روشنایى صفتى است عارضى که از منبع دیگرى به او داده مىشود، همچون لباس که بر تن کسى بپوشانند که هرگاه آن لباس را بیرون آورد رنگ طبیعى تن آشکار مىشود!
(آیه ۳۸)- سومین نشانهاى که بعد از آیت شب به آن اشاره شده آیت نور و روشنایى و آفتاب است، مىگوید: «و خورشید نیز (براى آنها آیتى است) که پیوسته به سوى قرارگاهش در حرکت است»! (وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها).
این آیه به وضوح حرکت خورشید را بطور مستمر بیان مىکند، اما در این که منظور از این حرکت چیست. جدیدترین تفسیر همان است که اخیرا دانشمندان کشف کردهاند و آن حرکت خورشید با مجموعه منظومه شمسى در وسط کهکشان ما به سوى یک سمت معین و ستاره دور دستى که آن را ستاره «وگا» نامیدهاند مىباشد.
به هر حال حرکت دادن خورشید این کره بسیار عظیمى که یک میلیون و دویست هزار مرتبه از کره زمین بزرگتر است آن هم با حرکت حساب شده در این فضاى بیکران از هیچ کس میسر نیست جز از خداوندى که قدرتش فوق همه قدرتها و علم و دانشش بىانتهاست.
و به همین جهت در پایان آیه مىفرماید: «این تقدیر خداوند قادر و داناست» (ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ).
در تعبیرات این آیه اشارهاى است پر معنى به نظام سال شمسى که از حرکت خورشید در برجها حاصل مىگردد و به زندگى بشر نظم و برنامه مىدهد.
(آیه ۳۹)- لذا در این آیه براى تکمیل این بحث از حرکت ماه و منازل آن که نظام بخش ایام ماه است، سخن مىگوید، و مىفرماید: «و ما براى ماه منزلهایى قرار دادیم، و به هنگامى که این منزلها را طى کرد سر انجام به صورت شاخه کهنه قوسى شکل و زرد رنگ خرما در مىآید»! (وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ).
منظور از «منازل» همان منزلگاههاى دویست و هشتگانهاى است که ماه قبل از «محاق» و تاریکى مطلق طى مىکند.
این نظام عجیب به زندگى انسانها نظم مىبخشد، و یک تقویم طبیعى آسمانى است که با سواد و بىسواد توانایى خواندن آن را دارد.
(آیه ۴۰)- در این آیه سخن از ثبات و دوام این نظم سال و ماه، و شب و روز، است، پروردگار آن چنان برنامهاى براى آنها تنظیم کرده که کمترین دگرگونى در وضع آنها پیدا نمىشود و تاریخ بشر به خاطر همین ثبات کاملا تنظیم مىگردد.
مىفرماید: «نه براى خورشید سزاوار است که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشى مىگیرد، و هر کدام از آنها در مسیر خود شناورند»! (لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ).
مىدانیم خورشید دوران خود را در برجهاى دوازده گانه در یک سال طى مىکند، در حالى که کره ماه منزلگاههاى خویش را در یک ماه طى مىکند.
بنابر این حرکت دورانى ماه در مسیرش دوازده بار از حرکت خورشید در مدارش سریعتر است، لذا مىفرماید: خورشید هرگز در حرکت خود به پاى ماه نمىرسد تا حرکت یک ساله خود را در یک ماه انجام دهد و نظام سالیانه بر هم خورد.
از آنچه گفتیم روشن مىشود که منظور از حرکت خورشید در این بحث حرکت آن بحسب حس ما است.
منبع: برگزیده تفسیر نمونه