تلاوت تصویری
ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانهای حوزه علمیه اصفهان"
تفسیر مختصر آیات صفحه ۴۴۵ قرآن کریم
(آیه ۷۱)- منافع سرشار چهار پایان براى شما
بار دیگر قرآن مجید به مسأله توحید و شرک باز مىگردد، و ضمن برشمردن قسمتى از نشانه هاى عظمت خدا در زندگى انسانها، و رفع نیازمندی هاى آنها از سوى خدا، به ضعف و ناتوانى و بینوایى بتها اشاره کرده، در یک مقایسه روشن، حقانیت خط توحید، و بطلان خط شرک را آشکار مىسازد.
نخست مىگوید: «آیا آنها ندیدند که از آنچه با قدرت خود به عمل آوردهایم چهار پایانى براى آنها آفریدیم که آنان مالک آن هستند» (أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِکُونَ).
(آیه ۷۲)- و براى این که به خوبى بتوانند از این چهار پایان بهره گیرند «آنها را رام ایشان ساختیم» (وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ).
این حیوانات زورمند پر قدرت که گاه بطور نادر، به فرمان خدا سر به عصیان و طغیان بر مىدارند، چنان خطرناک مىشوند که دهها نفر در مقابل آنان عاجز مىشود، ولى در حالت عادى گاهى یک قطار شتر را به ریسمانى بسته و به دست کودکى چند ساله مىسپارند.
«پس هم از آنها مرکب راهوار براى خود فراهم مىسازند، و هم از آنها تغذیه مىکنند» (فَمِنْها رَکُوبُهُمْ وَ مِنْها یَأْکُلُونَ).
(آیه ۷۳)- منافع آنها به همین جا ختم نمى شود، بلکه «براى آنان منافع دیگر در این حیوانات و نوشیدنیهاى گوارایى است» (وَ لَهُمْ فِیها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ).
تعبیر به «مشارب» اشاره به شیرهایى است که از چهار پایان مختلف گرفته مىشود، و قسمت مهمى از مواد غذایى انسان از آن و فراوردههاى آن تأمین مىگردد.
«آیا با این حال شکر این نعمتها را به جا نمىآورند»؟! شکرى که وسیله معرفت اللّه و شناخت ولى نعمت است (أَ فَلا یَشْکُرُونَ).
(آیه ۷۴)- لذا در این آیه به تشریح حال مشرکان پرداخته چنین مىگوید:
«آنها غیر از خدا معبودانى براى خویش برگزیدند به این امید که از سوى آنها یارى شوند» و مورد حمایت بتان قرار گیرند (وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ یُنْصَرُونَ).
چه خیال خام و فکر باطلى؟ که این موجودات ضعیف را که هیچ قدرتى بر دفاع از خویشتن ندارند تا چه رسد به دیگران، در کنار خالق زمین و آسمان و بخشنده آن همه مواهب قرار دهند، و در حوادث مشکل زندگى از آنان یارى طلبند؟
(آیه ۷۵)- لذا در این آیه مى افزاید: «آنها قادر به نصرت و یارى عبادت کنندگان خویش نیستند، و این عابدان در قیامت لشکر آنها خواهند بود و همگى در آتش دوزخ حضور مىیابند» (لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ).
چه دردناک است که این پیروان در آن روز به صورت لشکریانى پشت سر بتها قرار گیرند، و همگى در دادگاه عدل خدا حضور یابند- حاضر ساختن افراد بىآنکه خودشان تمایل داشته باشند نشانه حقارت آنها است- و بعد از آن همگى به دوزخ فرستاده شوند، بىآنکه بتوانند گرهى را از کار لشکر خود بگشایند.
(آیه ۷۶)- سر انجام در این آیه به عنوان دلدارى پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و تقویت روحیه او در برابر این همه کار شکنیها و فتنه انگیزیها و افکار و اعمال خرافى، مىفرماید:
«اکنون که چنین است سخنان آنها تو را غمگین نکند (که گاهى تو را شاعر مىخوانند و گاهى ساحر و گاه تهمتهاى دیگرى مىبندند) چرا که آنچه را آنها در دل مخفى مىدارند و یا با زبان آشکار مىسازند همه را ما مىدانیم» (فَلا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ).
نه نیات آنها بر ما پوشیده است، و نه توطئههاى مخفیانه آنها، و نه تکذیبها و شیطنتهاى آشکارشان، همه را مىدانیم و حساب آنها را براى روز حساب نگه مىداریم و تو را از شر آنها در این جهان نیز در امان خواهیم داشت.
(آیه ۷۷)- شأن نزول:
مردى از مشرکان به نام «ابىّ بن خلف» یا «امیة بن خلف» و یا «عاص بن وائل» قطعه استخوان پوسیدهاى را پیدا کرد و گفت: با این دلیل محکم به مخاصمه با محمد بر مىخیزم، و سخن او را در باره معاد ابطال مىکنم آن را برداشت و نزد پیامبر اسلام آمد (و شاید مقدارى از آن را در حضور پیامبر نرم کرد و به روى زمین ریخت) و گفت چه کسى مىتواند این استخوانهاى پوسیده را از نو زنده کند (و کدام عقل آن را باور مىکند).
این آیه و شش آیه بعد از آن که مجموعا هفت آیه را تشکیل مىدهد نازل شد، و پاسخ منطقى و دندان شکنى به او و هم فکران او داد.
تفسیر: آفرینش نخستین دلیل قاطعى است بر معاد
این سوره از قرآن مجید با مسأله نبوت آغاز شد، و با هفت آیه منسجم که قویترین بیانات را در باره معاد در بردارد پایان مىیابد.
نخست دست انسان را مىگیرد و به آغاز حیات خودش در آن روز که نطفه بىارزشى بیش نبود مىبرد، و او را به اندیشه وا مىدارد، مىگوید: «آیا انسان ندید که ما او را از نطفه آفریدیم و او (آن چنان قوى و نیرومند و صاحب قدرت و شعور و نطق شد که حتى به مجادله در برابر پروردگارش برخاست و) مخاصمه کننده آشکارى شد»؟! (أَ وَ لَمْ یَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ).
آرى! این موجود ضعیف و ناتوان آن چنان قوى و نیرومند شد که به خود اجازه داد به پرخاشگرى در برابر دعوت «اللّه» برخیزد، و گذشته و آینده خویش را به دست فراموشى بسپارد، و مصداق روشن «خصیم مبین» شود.
(آیه ۷۸)- براى بى خبرى او همین بس که «او مثلى براى ما زد (و به پندار خودش دلیل دندان شکنى پیدا کرد) و در حالى که آفرینش نخستین خود را به دست فراموشى سپرده گفت: چه کسى مىتواند این استخوانها را زنده کند در حالى که پوسیده است»؟! (وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ).
منظور از ضرب المثل در اینجا بیان استدلال و ذکر مصداق به منظور اثبات یک مطلب کلى است.
جالب این که قرآن مجید با جمله کوتاه «و نسى خلقه» تمام پاسخ او را داده است هر چند پشت سر آن توضیح بیشتر و دلائل افزونتر نیز ذکر کرده.
مىگوید: اگر آفرینش خویش را فراموش نکرده بودى هرگز به چنین استدلال واهى و سستى دست نمىزدى، اى انسان فراموشکار! به عقب بازگرد، و آفرینش خود را بنگر، چگونه نطفه ناچیزى بودى، و هر روز لباس تازهاى از حیات بر تن تو پوشانید، تو دائما در حال مرگ و معاد هستى، از جمادى مردى نامى شدى، و از جهان نباتات نیز مردى، از حیوان سرزدى، از عالم حیوان نیز مردى، انسان شدى. اما توى فراموشکار همه اینها را به طاق نسیان زدى حال مىپرسى چه کسى این استخوان پوسیده را زنده مىکند؟! این استخوان هر گاه کاملا بپوسد تازه خاک مىشود، مگر روز اول خاک نبودى؟
(آیه ۷۹)- لذا بلافاصله به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله دستور مىدهد که به این خیرهسر مغرور و فراموشکار «بگو: کسى او را زنده مىکند که در روز نخست او را ایجاد کرد» (قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ).
و اگر فکر مىکنید این استخوان پوسیده وقتى که خاک شد و در همه جا پراکنده گشت چه کسى مىتواند آن اجزا را بشناسد و از نقاط مختلف گردآورى کند؟ پاسخ آن نیز روشن است «او از هر مخلوقى آگاه است» و تمام ویژگیهاى آنها را مىداند (وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ).
کسى که داراى چنین «علم» و چنان «قدرتى» است مسأله معاد و احیاى مردگان مشکلى برایش ایجاد نخواهد کرد.
(آیه ۸۰)- رستاخیز انرژی ها!
در ادامه بحث پیرامون مسأله امکان معاد مىفرماید: «همان کسى که براى شما از درخت سبز آتش آفرید و شما به وسیله آن آتش مىافروزید» قادر است که بر این استخوانهاى پوسیده بار دیگر لباس حیات بپوشاند (الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ).
در این جا تفسیر دقیقى وجود دارد که به کمک دانشهاى امروز بر آن دست یافتهایم که ما نام آن را رستاخیز انرژیها گذاردهایم.- البته تفسیرهاى دیگر را نیز ردّ نمىکنیم.
توضیح این که: یکى از کارهاى مهم گیاهان مسأله «کربن گیرى» از هوا، و ساختن «سلولز نباتى» است. این سلولز یاختههاى درختان و گیاهان- گاز کربن- را از هوا گرفته و آن را تجزیه مىکنند، اکسیژن آن را آزاد ساخته، و کربن را در وجود خود نگاه مىدارد، و سپس آن را با آب ترکیب کرده و چوب درختان را از آن مىسازد.
ولى مسأله مهم این است که طبق گواهى علوم طبیعى هر ترکیب شیمیایى که انجام مىیابد یا باید توأم با جذب انرژى اصلى باشد و یا آزاد کردن آن- دقت کنید.
بنابر این هنگامى که درختان به عمل کربنگیرى مشغولند، طبق این قانون احتیاج به وجود یک انرژى دارند، و در اینجا از گرما و نور آفتاب به عنوان یک انرژى فعال استفاده مىکنند.
به این ترتیب به هنگام تشکیل چوبهاى درختان مقدارى از انرژى آفتاب نیز در دل آنها ذخیره مىشود و به هنگامى که چوبها را به اصطلاح مىسوزانیم همان انرژى ذخیره شده آفتاب آزاد مىگردد، زیرا بار دیگر «کربن» با «اکسیژن» هوا ترکیب شده و گاز کربن را تشکیل مىدهد، و اکسیژن و ئیدروژن (مقدارى آب) آزاد مىگردد.
و این که مىگویند همه انرژیها در کره زمین به انرژى آفتاب باز مىگردد یکى از چهرههایش همین است.
اینجاست که به «رستاخیز انرژیها» مىرسیم، و مىبینیم نور و حرارتى که در این فضا پراکنده مىشود و برگ درختان و چوبهاى آنها را نوازش و پرورش مىدهد هرگز نابود نشده است، بلکه تغییر چهره داده، و دور از چشم ما انسانها در درون ذرات چوب و شاخه و برگ درختان پنهان شده است، و هنگامى که یک شعله آتش به چوب خشکیده مىرسد، رستاخیز آنها شروع مىشود، و تمام آنچه از انرژى آفتاب در درخت پنهان بود در آن لحظه «حشر و نشورش» ظاهر مىگردد، بىآنکه حتى به اندازه روشنایى یک شمع در یک زمان کوتاه از آن کم شده باشد!- باز هم دقت کنید.
(آیه ۸۱)- او مالک و حاکم بر همه چیز است!
بعد از ذکر دلائل معاد از طریق توجه دادن به آفرینش نخستین، و آفرینش آتش از درخت سبز این آیه مسأله را از طریق سومى تعقیب مىکند و آن از طریق قدرت بىپایان خداست.
مىفرماید: «آیا کسى که آسمانها و زمین را (با آن همه عظمت و عجایب و نظامات شگفتانگیز آفریده) توانایى ندارد که همانند این انسانهاى خاک شده را بیافریند؟ (و آنها را به حیات و زندگى جدیدى بازگرداند) آرى مىتواند، و او آفریننده آگاه و داناست» (أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ).
(آیه ۸۲)- این آیه تأکیدى است بر آنچه در آیات قبل گذشت، تأکیدى است بر این حقیقت که هر گونه ایجادى در برابر اراده و قدرت او سهل و آسان است، ایجاد آسمانهاى عظیم، و کره خاکى، با ایجاد یک حشره کوچک براى او یکسان است.
مىفرماید: «فرمان او این است که هر گاه چیزى را اراده کند به آن مىگوید:
موجود باش! آن هم موجود مىشود» همان گونه که خدا خواسته (إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ).
همه چیز به یک اشاره و فرمان او بسته است و کسى که داراى چنین قدرتى است آیا جاى این دارد که در احیاء مردگان به وسیله او تردید شود؟
آرى! تعلق اراده او به چیزى همان، و موجود شدن آن همان است! و تعبیر به «امر» و «قول» و جمله «کن» همه توضیحى است براى مسأله خلق و ایجاد، و بیانگر تحقق سریع اشیا بعد از تعلق اراده الهى.
(آیه ۸۳)- این آیه که آخرین آیه سوره «یس» است به صورت یک نتیجه گیرى کلى در مسأله مبدأ و معاد این بحث را به طرز زیبایى پایان مى دهد.
مىگوید: «پس منزه است خداوندى که ملکوت همه چیز در دست قدرت اوست و همه شما به سوى او باز مى گردید» (فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).
«پایان سوره یس»
منبع: برگزیده تفسیر نمونه