تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"


«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات صفحه ۴۶۹ قرآن کریم

(آیه ۱۷)- ویژگى چهارم آن روز این است که روز پاداش و کیفر است، چنانکه در آیه شریفه مى‏فرماید: «امروز هرکسى در برابر کارى که انجام داده جزا داده مى‏شود» (الْیَوْمَ تُجْزى‏ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ).

آرى! آن ظهور و بروز و آن احاطه علمى خداوند و حاکمیت و مالکیت و قهاریت او همه دلیلى است روشن بر این حقیقت بزرگ و امید بخش و بیم آفرین.

ویژگى پنجم همان است که در جمله بعد مى‏افزاید: «امروز هیچ ظلم و ستمى (بر هیچ کس) نخواهد بود» (لا ظُلْمَ الْیَوْمَ).

چگونه ممکن است ظلم و ستمى تحقق یابد در حالى که ظلم یا به خاطر جهل است که او بر همه چیز احاطه علمى دارد. یا به خاطر عجز است که او قاهر و مالک و حاکم بر همه چیز است.

ششمین و آخرین ویژگى سرعت محاسبه اعمال بندگان است، چنانکه در پایان آیه مى‏فرماید: «خداوند سریع الحساب است» (إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ).

سرعت حسابش در آنجا به قدرى است که در حدیث آمده است: «خداوند حساب همه بندگان را در یک چشم بر هم زدن مى‏رسد»!

(آیه ۱۸)- روزى که جانها به لب مى‏ رسد!

این آیه همچنان ادامه توصیف قیامت است.

نخست مى‏گوید: «آنها را از روز نزدیک بترسان» (وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَةِ).

اگر درست بنگریم مجموعه عمر دنیا در برابر عمر قیامت لحظه زود گذرى بیش نیست، و چون هیچ تاریخى از سوى خداوند براى آن به کسى حتى به پیامبران اعلام نشده است باید همیشه آماده استقبال از آن بود.

دومین توصیف این که: «در آن روز (از شدت هول و ترس) دلها به گلوگاه مى‏رسد»! (إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ).

در توصیف سوم مى‏گوید: «تمامى وجود آنها مملو از اندوه مى‏گردد» اما توانایى اظهار آن را ندارند (کاظِمِینَ).

اگر انسان گرفتار اندوه و غم جانکاهى شود اما بتواند فریاد کند ممکن است کمى آرام گیرد، اما افسوس که در آنجا حتى جاى فریاد و نعره زدن نیست، آنجا پیشگاه داورى حق و محضر عدل پروردگار، و حضور جمیع خلایق است، فریاد چه سودى دارد؟! چهارمین توصیف این که: «براى ستمکاران دوستى وجود ندارد» (ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ).

آن گروه از دغل دوستان که همچون مگسان گرد شیرینى به هنگام قدرت اطراف آنها را گرفته بودند، همه گرفتار کار خویشند، و به دیگرى نمى‏پردازند، آرى در آن روز نه دوستى براى انسان وجود دارد و نه غمخوارى براى درد دل کردن.

در پنجمین توصیف مى‏فرماید: «و نه شفاعت کننده‏اى که شفاعتش پذیرفته شود» (وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ).

چرا که شفاعت شافعان راستین مانند انبیا و اولیاء نیز به اذن پروردگار است، و به این ترتیب قلم بطلان بر پندار بت‏پرستان مى‏کشد.

(آیه ۱۹)- در ششمین مرحله یکى از اوصاف خدا را بیان مى‏کند که در ضمن توصیفى براى چگونگى قیامت است، مى‏گوید: «خدا چشمهایى را که به خیانت گردش مى‏کند مى‏داند، و آنچه را در سینه‏ها پنهان مى‏دارند» مى‏داند (یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ).

آرى! خدائى که از حرکات مخفیانه چشمها و اسرار درون سینه‏ها آگاه است در آن روز در باره خلایق دادرسى و قضاوت مى‏کند.

(آیه ۲۰)- در هفتمین توصیف از قیامت که آن نیز به صورت توصیف خداوند مطرح شده، مى‏فرماید: «خداوند به حق داورى مى‏کند» (وَ اللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ).

«و معبودهایى را که غیر از او مى‏خوانند هیچ گونه داورى ندارند» (وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَقْضُونَ بِشَیْ‏ءٍ).

آرى! آن روز مقام داورى مخصوص به خداست، و او هم جز به حق داورى نمى‏کند.

سر انجام به عنوان تأکید بر آنچه در این آیات گذشت سخن را با این جمله پایان مى‏دهد: «خداوند شنوا و بیناست» (إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ).

بلکه بینائى و شنوائى به معنى واقعى کلمه، یعنى حضور همه مسموعات و مبصرات و تمام شنیدنیها و دیدنیها نزد او منحصر به ذات پاک خداست، و این تأکیدى است بر علم و آگاهى او بر همه چیز، و داورى او به حق چرا که تا کسى سمیع و بصیر مطلق نباشد داور حق نخواهد بود.

(آیه ۲۱)- عاقبت دردناک پیشینیان ستمگر را بنگرید!

از آنجا که روش قرآن در بسیارى از آیات این است که بعد از ذکر کلیات در مورد مسائل حساس و اصولى آن را با مسائل جزئى و محسوس مى‏آمیزد، در اینجا نیز بعد از گفتگوهاى گذشته پیرامون مبدأ و معاد مردم را به مطالعه حالات پیشینیان و از جمله وضع فرعون و فرعونیان دعوت مى‏کند.

نخست مى‏فرماید: «آیا آنها روى زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که پیش از آنان بودند چگونه بود»؟! (أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ کانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ).

این تاریخ مدون نیست که در اصالت و صحت آن تردید شود، این تاریخ زنده‏اى است که با زبان بى‏زبانى فریاد مى‏کشد، و تاریخ واقعى را بى‏کم و کاست شرح مى‏دهد.

سپس مى‏افزاید: «آنها کسانى بودند که در قوت و قدرت و به وجود آوردن آثار مهمى در زمین از اینها نیرومندتر بودند» (کانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ).

آن چنان حکومت قوى و لشکریان عظیم و تمدن مادى درخشان داشتند که زندگى مشرکان مکّه در برابر آنها بازیچه‏اى بیش نیست! و در پایان آیه سرنوشت این اقوام سرکش را در یک جمله کوتاه چنین بازگو مى‏کند: «ولى خداوند آنها را به گناهانشان گرفت و در برابر عذاب او مدافعى نداشتند»! (فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ).

نه کثرت نفرات آنها مانع از عذاب الهى شد، و نه قدرت و شوکت و مال و ثروت بى‏حسابشان.

(آیه ۲۲)- در این آیه آنچه را بطور اجمال قبلا گفته است شرح داده، مى‏فرماید: «این (مجازات دردناک الهى) بخاطر این بود که فرستادگان آنها پیوسته با دلائل روشن به سراغشان مى‏آمدند و آنها همه را انکار مى‏کردند» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانَتْ تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَکَفَرُوا).

چنان نبود که آنها غافل و بى‏خبر باشند، و یا کفر و گناهشان ناشى از عدم اتمام حجت گردد، نه رسولان آنها پى در پى مى‏آمدند اما آنها هرگز در برابر اوامر الهى تسلیم نشدند.

«اینجا بود که خداوند آنها را گرفت و کیفر داد» (فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ).

«زیرا او قوى و مجازاتش شدید است» (إِنَّهُ قَوِیٌّ شَدِیدُ الْعِقابِ).

در جاى رحمت «ارحم الراحمین» است، و در جاى خشم و غضب «اشد المعاقبین».

(آیه ۲۳)- به دنبال اشاره‏اى که در آیات قبل پیرامون سرنوشت دردناک اقوام پیشین آمده بود در اینجا به شرح یکى از این ماجراها پرداخته، و انگشت روى داستان موسى و فرعون و هامان و قارون مى‏گذارد.

نخست مى‏فرماید: «ما موسى را با آیات خود و دلیل روشن فرستادیم ...»

(وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‏ بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ).

تعبیر به «آیات» اشاره به «معجزات موسى» و «سلطان مبین» به معنى منطق نیرومند و دلائل دندان شکنى است که موسى در برابر فرعونیان داشت.

به این ترتیب موسى (ع) مأمور بود به ظلم حاکمان بیدادگر، و شیطنت سیاستمداران خائن، و تعدّى ثروتمندان مستکبر پایان دهد و جامعه‏اى بر اساس عدالت و داد از نظر سیاسى و فرهنگى و اقتصادى بسازد.

(آیه ۲۴)- آرى! ما موسى را فرستادیم «به سوى فرعون و هامان و قارون، اما آنها گفتند: او ساحرى بسیار دروغگوست»! (إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذَّابٌ).

(آیه ۲۵)- این آیه بخشى از طرحهاى شیطانى آنها را بازگو کرده، مى‏گوید:

«پس هنگامى که حق از نزد ما به سراغ آنها آمد (به جاى این که آن را مغتنم بشمرند به مقابله برخاستند، و) گفتند: پسران کسانى را که با موسى ایمان آورده‏اند به قتل برسانید، و زنانشان را (براى اسارت و خدمت) زنده بگذارید»! (فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْیُوا نِساءَهُمْ).

این تعبیر نشان مى‏دهد که مسأله قتل فرزندان پسر و زنده نگهداشتن دختران تنها در دوران قبل از تولد موسى (ع) نبوده، بلکه بعد از قیام و نبوت او نیز این کار تکرار شد.

و این یک نقشه شوم و مستمر حکومتهاى شیطانى است که نیروهاى فعال را به نابودى مى‏کشانند و نیروهاى غیر فعال را براى بهره کشى زنده نگه مى‏دارند.

قرآن در پایان آیه مى‏افزاید: «اما نقشه کافران جز در گمراهى نیست» (وَ ما کَیْدُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ). تیرهایى است که در تاریکى جهل و ضلال پرتاب مى‏کنند و به سنگ مى‏خورد. و از آنجایى که هرگز باور ندارند، فاجعه‏ها دامنگیرشان مى‏شود، این مشیت الهى است که نیروهاى حق سر انجام بر نیروى باطل غلبه کنند.

منبع: برگزیده تفسیر نمونه