تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"


«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات صفحه ۴۸۳ قرآن کریم

سوره شورى 
محتواى سوره:

این سوره بحثهاى مختلفى دارد که بطور خلاصه چنین است:
بخش اول: که مهمترین بخش این سوره را تشکیل می ‏دهد بحث پیرامون وحى و ارتباط خداوند با پیامبران از این طریق مرموز است.
بخش دوم: اشاراتى است پر معنى به دلائل توحید، و آیات خداوند در آفاق و انفس که بحث وحى را تکمیل مى‏ کند.
بخش سوم: اشاراتى به مسأله معاد و سرنوشت کفار در قیامت دارد.
بخش چهارم: یک سلسله مباحث اخلاقى است.
نامگذارى این سوره به این نام به خاطر آیه ۳۸ است که مسلمانان را دعوت به مشورت در امور مى ‏کند.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

(آیه ۱ و ۲)- باز در دو آیه اول این سوره با «حروف مقطعه» رو برو مى‏شویم، حروف مقطعه‏ اى که در یکى از مفصلترین اشکال منعکس شده، یعنى پنج حرف «حا، میم- عین، سین، قاف» (حم- عسق).
«حم» در آغاز هفت سوره قرآن مجید است منتها در خصوص سوره شورى «عسق» نیز بر آن افزوده شده است.

(آیه ۳)- بعد از حروف مقطعه، طبق معمول سخن از وحى و قرآن شروع مى‏ شود، مى ‏فرماید: «این گونه خداوند عزیز و حکیم به تو و پیامبرانى که قبل از تو بودند وحى مى‏ کند» (کَذلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَ إِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
سر چشمه وحى همه جا یکى است، و آن علم و قدرت پروردگار است، و محتواى وحى نیز در اصول و کلیات نسبت به تمام پیامبران یکى است.
عزت و قدرت شکست ناپذیر او ایجاب مى‏کند که توانایى بر وحى و محتواى عظیم آن را داشته باشد، و حکمت او ایجاب مى‏کند که وحى الهى از هر نظر حکیمانه و هماهنگ با نیازهاى تکامل انسانها باشد.

(آیه ۴)- سپس مى‏ افزاید: «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست، و او بلند مرتبه و بزرگ است» (لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ).
مالکیت او نسبت به آنچه در آسمان و زمین است ایجاب مى‏کند که از مخلوقات خود و سرنوشت آنها بیگانه نباشند و نیازهاى آنها را از طریق وحى بر آنها نازل کند.

(آیه ۵)- در این آیه مى‏ افزاید: «نزدیک است آسمانها (به خاطر نسبتهاى نارواى مشرکان) از بالا متلاشى شوند» (تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ).
سپس در دنباله آیه مى ‏افزاید: «و فرشتگان پیوسته تسبیح و حمد پروردگارشان را به جا مى‏آورند و براى کسانى که در زمین هستند استغفار مى‏کنند» (وَ الْمَلائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الْأَرْضِ).
رابطه این جمله با جمله قبل چنین است که فرشتگان حامل این وحى بزرگ آسمانى پیوسته حمد و تسبیح خدا به جا مى‏آورند. و او را به هر کمالى مى‏ستایند، و از هر نقصى منزه مى‏شمرند، و چون در محتواى این وحى بزرگ یک سلسله تکالیف و وظائف الهى است، و احیانا ممکن است براى مؤمنان لغزشهایى پیش آید، مى‏گوید آنها به یارى مؤمنان مى‏شتابند. و براى لغزشهاى آنها از خدا طلب آمرزش مى‏کنند.
در پایان این آیه به دو وصف دیگر از اوصاف پروردگار که آن هم در زمینه غفران و رحمت است و تناسب نزدیکى با مسأله وحى و محتواى آن در مورد وظائف مؤمنان دارد اشاره کرده، مى‏فرماید: «آگاه باشید خداوند آمرزنده و مهربان است» (أَلا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ).
و به این ترتیب مجموعه کاملى از اسماى حسناى خداوند را در رابطه با مسأله وحى بیان مى‏کند، و در ضمن اشاره لطیفى است بر اجابت دعاى فرشتگان در مورد استغفار براى مؤمنان.

(آیه ۶)- به تناسب اشاره ‏اى که در آیات گذشته به مسأله شرک شده، در این آیه به نتیجه کار مشرکان و انتهاى مسیرشان پرداخته، مى‏گوید: «کسانى که غیر خدا را ولىّ خود برگزیدند خداوند حساب همه اعمال آنها را نگه مى‏دارد، و از نیاتشان آگاه است» (وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ اللَّهُ حَفِیظٌ عَلَیْهِمْ). تا به موقع حساب آنها را برسد و کیفر لازم را به آنها بدهد.
سپس روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، مى‏گوید: «تو مأمور نیستى که آنها را مجبور به قبول حق کنى» (وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ).
وظیفه تو تنها ابلاغ رسالت، و رسانیدن پیام خدا به همه بندگان است.

(آیه ۷)- قیامى از «امّ القرى»!

بار دیگر به مسأله وحى باز می ‏گردد، و اگر در آیات قبل از اصل وحى سخن در میان بود در اینجا سخن از هدف نهایى وحى است، مى‏فرماید: «و این گونه قرآنى عربى [فصیح و گویا] را بر تو وحى کردیم تا امّ القرى [مکّه‏] و مردم پیرامون آن را انذار کنى» (وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها).
«و آنها را از روزى که همه خلایق در آن روز جمع مى‏شوند و شک و تردیدى در آن نیست بترسانى» (وَ تُنْذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لا رَیْبَ فِیهِ).
از آن روز که مردم به دو گروه تقسیم مى‏شوند «گروهى در بهشتند، و گروهى در آتش سوزان دوزخ» (فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ). روزى که به خاطر اجتماع عموم انسانها رسوائیش بسیار دردناک و شدید است.

(آیه ۸)- از آنجا که آیه قبل بیانگر تقسیم مردم به دو گروه بود، در این آیه می افزاید: «و اگر خدا مى‏خواست همه آنها را امت واحدى قرار مى‏داد» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً).
و به حکم اجبار هدایت مى‏کرد اما ایمان اجبارى چه ارزشى دارد؟ و چگونه مى‏تواند معیار کمال انسانى گردد؟ تکامل واقعى آن است که انسان با اراده خویش، و در نهایت اختیار و آزادى طى کند.
این بزرگترین امتیازى است که خداوند به او داده، و راه تکامل را به صورت نامحدود به روى او گشوده است، این سنت غیر قابل تغییر الهى است.
سپس به مسأله مهم دیگرى در این رابطه مى‏پردازد و توصیف گروهى را که اهل بهشت و سعادتند در برابر گروهى که به دوزخ فرستاده مى‏شوند با این عبارت بیان مى‏کند: «ولى خداوند هر که را بخواهد در رحمت خود وارد مى‏کند، و براى ظالمان ولى و یاورى نیست» (وَ لکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فِی رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ).

(آیه ۹)- ولىّ مطلق خداست

از آنجا که در آیه قبل این واقعیت بیان شده که هیچ ولىّ و یاورى جز خداوند نیست، در اینجا براى تأیید این واقعیت و نفى ولایت غیر خدا دلائل زنده‏اى مطرح مى‏کند.
نخست در لباس تعجب و انکار مى‏فرماید: «آیا آنها غیر خدا را ولىّ خود قرار دادند»؟ (أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ).
با این که «ولىّ تنها خداست» (فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ).
پس اگر مى‏خواهند براى خود ولى و سرپرستى برگزینند باید خدا را برگزینند.
سپس به دلیل دیگرى پرداخته، مى‏گوید: «اوست که مردگان را حیات مى‏بخشد» (وَ هُوَ یُحْیِ الْمَوْتى‏).
و چون معاد و رستاخیز به دست اوست، و بزرگترین نگرانى انسان چگونگى زندگى او بعد از مرگ است، بنابر این باید دست به دامن والاى او زد و نه غیر او.
سپس به ذکر دلیل سومى پرداخته، مى‏گوید: «و اوست که بر هرچیزى تواناست» (وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ).
اشاره به این که شرط اصلى «ولىّ» دارا بودن قدرت است و قادر حقیقى اوست.

(آیه ۱۰)- و در این آیه چهارمین دلیل ولایت او را به این صورت شرح مى‏دهد: «و در هر چیز اختلاف کنید داورى و حکمش با خداست، و تنها اوست که مى‏تواند به اختلافات شما پایان دهد (وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَحُکْمُهُ إِلَى اللَّهِ).
آرى! یکى از شؤون ولایت آن است که بتواند به اختلافات کسانى که تحت ولایت او هستند با داورى صحیحش پایان دهد.
بعد از ذکر این دلائل مختلف بر انحصار مقام ولایت در ذات پاک خداوند از قول پیامبرش صلّى اللّه علیه و اله مى‏گوید: «این است خداوند پروردگار من» با این اوصاف کمالیه (ذلِکُمُ اللَّهُ رَبِّی).
و به همین دلیل من او را ولى و یاور خود برگزیده‏ام «بر او توکل کردم و به سوى او (در مشکلات و گرفتاریها و لغزشها) باز مى‏گردم» (عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ).

منبع: برگزیده تفسیر نمونه