تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"


«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات صفحه ۴۹۰ قرآن کریم

(آیه ۱۱)- سومین موهبت را که مسأله نزول آب باران و احیاى زمینهاى مرده است در این آیه به این صورت مطرح مى‏کند «همان کسى که از آسمان آبى فرستاد بمقدار معیّن» (وَ الَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ).
«و به وسیله آن سرزمین مرده‏اى را حیات بخشیدیم» (فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً).
«و همین گونه (که زمینهاى مرده با نزول باران زنده مى‏شوند شما نیز بعد از مرگ زنده، و از قبرها) خارج خواهید شد» (کَذلِکَ تُخْرَجُونَ).

(آیه ۱۲)- در چهارمین مرحله بعد از ذکر نزول باران و حیات گیاهان به آفرینش انواع حیوانات اشاره کرده، مى‏گوید: «همان کسى که همه زوجها را آفرید» (وَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها).
تعبیر به «ازواج» (زوجها) کنایه از انواع حیوانات است، به قرینه گیاهان که در آیات قبل آمد.
و مى‏دانیم قانون زوجیت، قانون حیات در همه جانداران مى‏باشد و افراد نادر و استثنایى مانع از کلیت قانون نیست.
در پنجمین مرحله که آخرین نعمت را در این سلسله بیان مى‏کند سخن از مرکبهایى است که خداوند براى پیمودن راههاى دریایى و خشکى در اختیار بشر گذارده، مى‏فرماید: «و براى شما از کشتیها و چهار پایان مرکبهایى قرار داد که بر آن سوار مى‏شوید» (وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْفُلْکِ وَ الْأَنْعامِ ما تَرْکَبُونَ).
این یکى از مواهب و اکرامهاى خداوند نسبت به نوع بشر است که در انواع دیگر از موجودات زنده دیده نمى‏شود.

(آیه ۱۳)- این آیه هدف نهایى آفرینش این مراکب را چنین بازگو مى‏کند: «تا بر پشت آنها به خوبى قرار گیرید سپس هنگامى که بر آنها سوار شدید، نعمت پروردگارتان را متذکّر شوید و بگویید: پاک و منزه است کسى که این را مسخّر ما ساخت، و گر نه ما توانایى تسخیر آن را نداشتیم» (لِتَسْتَوُوا عَلى‏ ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ).

(آیه ۱۴)- در این آیه گفتار مؤمنان راستین را به هنگام سوار شدن بر مرکب این گونه تکمیل مى‏کند: «و ما به سوى پروردگارمان باز مى‏گردیم» (وَ إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ).
این جمله اشاره‏اى به مسأله معاد است چرا که همیشه توجه به آفریدگار و مبدأ، انسان را متوجه معاد نیز مى‏سازد.
و نیز اشاره‏اى است به این معنى که مبادا هنگام سوار شدن و تسلّط بر این مرکبهاى راهوار مغرور شوید، و در زرق و برق دنیا فرو روید، بلکه به یاد انتقال بزرگتان از این جهان به جهان دیگر باشید.

(آیه ۱۵)- چگونه ملائکه را دختران خدا مى‏خوانید؟
بعد از تحکیم پایه‏هاى توحید از طریق بر شمردن نشانه‏هاى خداوند در نظام هستى و نعمتها و مواهب او، در اینجا به نقطه مقابل آن یعنى مبارزه با شرک و پرستش غیر خدا پرداخته نخست به سراغ یکى از شاخه‏هاى آن یعنى پرستش فرشتگان مى‏رود و مى‏فرماید: «آنها براى خداوند از میان بندگانش جزئى قرار دادند» (وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً).
تعبیر به «جزء» هم بیانگر این است که آنها فرشتگان را فرزندان خدا مى‏شمردند زیرا همیشه فرزند جزئى از وجود پدر و مادر است که به صورت نطفه از آنها جدا مى‏شود.
و نیز بیان کننده پذیرش عبودیت آنهاست چرا که فرشتگان را جزئى از معبودان در مقابل خداوند تصور مى‏کردند.
سپس مى‏افزاید: «انسان کفران کننده آشکارى است» (إِنَّ الْإِنْسانَ لَکَفُورٌ مُبِینٌ).
به جاى این که سر بر آستان خالق و ولى نعمت خود بساید راه کفران پیش گرفته به سراغ مخلوقاتش مى‏رود.

(آیه ۱۶)- در این آیه براى محکوم کردن این تفکر خرافى از ذهنیات و مسلمات خود آنها استفاده مى‏کند، چرا که آنها جنس مرد را بر زن ترجیح مى‏دادند، و اصولا دختر را ننگ خود مى‏شمردند، مى‏فرماید: «آیا از میان مخلوقاتش دختران را براى خود انتخاب کرده و پسران را براى شما برگزیده است» (أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَناتٍ وَ أَصْفاکُمْ بِالْبَنِینَ).
به پندار شما مقام دختر پایین‏تر است، چگونه خود را بر خدا ترجیح مى‏دهید؟ سهم او را دختر، و سهم خود را پسر مى‏پندارید؟!

(آیه ۱۷)- باز همین مطلب را به بیان دیگرى تعقیب کرده، مى‏گوید: «در حالى که هرگاه یکى از آنها را به همان چیزى که براى خداوند رحمان شبیه قرار داده [به تولد دختر] بشارت دهند صورتش (از فرط ناراحتى) سیاه مى‏شود، و خشمگین مى‏گردد»! (وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ).
این تعبیر به خوبى حاکى از تفکر خرافى مشرکان ابله در عصر جاهلیت در مورد تولد فرزند دختر است که چگونه از شنیدن خبر ولادت دختر ناراحت مى‏شدند در عین حال فرشتگان را دختران خدا مى‏دانستند!

(آیه ۱۸)- باز در ادامه این سخن مى‏افزاید: «آیا کسى را که در لابلاى زینتها پرورش مى‏یابد، و به هنگام جدال قادر به تبیین مقصود خود نیست» فرزند خدا مى‏خوانید (أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ).
در اینجا قرآن دو صفت از صفات زنان را که در غالب آنها دیده مى‏شود و از جنبه عاطفى آنان سر چشمه مى‏گیرد مورد بحث قرار داده، نخست علاقه شدید آنها به زینت آلات، و دیگر عدم قدرت کافى بر اثبات مقصود خود به هنگام مخاصمه و جر و بحث به خاطر حیا و شرم.

(آیه ۱۹)- در این آیه مطلب را با صراحت بیشترى مطرح کرده، مى‏فرماید:
«آنها فرشتگان را که بندگان خداوند رحمانند مؤنث پنداشتند» و دختران خدا معرفى کردند (وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً).
سپس به صورت استفهام انکارى در پاسخ آنها مى‏فرماید: «آیا آنها شاهد آفرینش (فرشتگان) بودند» (أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ).
و در پایان آیه مى‏افزاید: «گواهى آنها (بر این عقیده بى‏اساس در نامه‏هاى اعمالشان) نوشته مى‏شود و (از آن) باز خواست خواهند شد»! (سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ).

(آیه ۲۰)- آنها دلیلى جز تقلید از نیاکان جاهل ندارند؟
در آیات گذشته نخستین پاسخ منطقى به عقیده خرافى بت‏پرستان که فرشتگان را دختران خدا مى‏پنداشتند داده شد در اینجا همین معنى را پى‏گیرى کرده، به ابطال این خرافه زشت از طرق دیگرى مى‏پردازد، نخست یکى از دلائل واهى آنها را بطور فشرده همراه با جواب آن نقل کرده، مى‏گوید: «آنان گفتند: اگر خداوند رحمان مى‏خواست ما آنها را هرگز پرستش نمى‏کردیم» این خواست او بوده است که ما به پرستش آنان پرداخته‏ایم! (وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ).
این تعبیر ممکن است به این معنى باشد که آنها معتقد به جبر بودند، و مى‏گفتند هر چه از ما صادر مى‏شود به اراده خداوند است، و هر کارى انجام مى‏دهیم مورد رضایت اوست.
و در پایان آیه با این جمله کوتاه به این استدلال واهى بت‏پرستان پاسخ مى‏گوید: «آنها به چنین چیزى که ادعا مى‏کنند علم ندارند، و جز دروغ چیزى نمى‏گویند» (ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ).
آنها حتى به مسأله جبر و یا رضایت خداوند به اعمالشان علم و ایمان ندارند بلکه مانند بسیارى از هوى پرستان و مجرمان دیگر هستند که براى تبرئه خویشتن از گناه و فساد موضوع جبر را پیش مى‏کشند و مى‏گویند: دست تقدیر ما را به این راه کشانیده!

(آیه ۲۱)- در این آیه به دلیل دیگرى که ممکن است آنها به آن استدلال کنند اشاره کرده، مى‏گوید: «یا این که ما کتابى را پیش از این کتاب به آنها داده‏ایم و آنها به آن تمسّک مى‏جویند»؟! (أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ).
یعنى آنها براى اثبات این ادعا باید یا به دلیل عقل متمسک شوند، یا به نقل، در حالى که نه دلیلى از عقل دارند، و نه دلیلى از نقل، تمام دلائل عقلى دعوت به توحید مى‏کند، و همه انبیا و کتب آسمانى نیز دعوت به توحید کردند.

(آیه ۲۲)- در این آیه به بهانه اصلى آنان اشاره کرده که آن هم در واقع خرافه‏اى بیش نیست که پایه خرافه دیگرى شده است، مى‏فرماید: «بلکه آنها مى‏گویند: ما نیاکان خود را بر مذهبى یافتیم و ما نیز به آثار آنها هدایت شده‏ایم» (بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ).
در حقیقت آنها دلیلى جز «تقلید کورکورانه» از پدران و نیاکان خود نداشتند و عجب این که خود را با این تقلید هدایت یافته مى‏پنداشتند، در حالى که در مسائل اعتقادى و زیر بنایى فکرى هیچ انسان فهمیده و آزاده‏اى نمى‏تواند متکى بر تقلید باشد آن هم به صورت تقلید «جاهل از جاهل».

منبع: برگزیده تفسیر نمونه