تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"


«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات صفحه ۴۹۱ قرآن کریم

(آیه ۲۳)- در اینجا بحث آیات گذشته را در زمینه بهانه اصلى مشرکان براى بت‏پرستى که مسأله تقلید نیاکان بود ادامه داده، مى‏گوید: این تنها ادعاى مشرکان عرب نیست، «همین گونه ما در هیچ شهر و دیارى پیش از تو پیغمبرى انذار کننده نفرستادیم مگر این که ثروتمندان مست و مغرور گفتند: ما پدران خود را بر مذهبى یافتیم، و ما به آثار آنان اقتدا مى‏کنیم» (وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ).

(آیه ۲۴)- این آیه پاسخى را که انبیاى پیشین به آنها مى‏دادند به وضوح بیان مى‏کند، مى‏گوید: «پیامبرشان به آنان گفت: آیا اگر من آئینى روشنتر و هدایت کننده‏تر از آنچه پدرانتان را بر آن یافتید آورده باشم» باز هم آن را انکار مى‏کنید؟! (قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکُمْ بِأَهْدى‏ مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آباءَکُمْ).
این مؤدبانه‏ترین تعبیرى است که مى‏توان در مقابل قومى لجوج و مغرور بیان کرد که عواطف آنها به هیچ وجه جریحه‏دار نشود و این گونه تعبیرات قرآنى، ادب در بحث و محاجّه را مخصوصا در مقابل جاهلان مغرور به ما مى‏آموزد.
ولى با این همه به قدرى آنها غرق در جهل و تعصب و لجاج بودند که این گفتار حساب شده و مؤدبانه نیز در آنها مؤثر واقع نشد، آنها فقط در پاسخ انبیائشان «گفتند: ما به آنچه شما به آن مبعوث هستید کافریم»! (قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ).

(آیه ۲۵)- بدیهى است چنین قوم طغیانگر و لجوج و بى‏منطقى شایسته بقا و حیات نیست، و دیر یا زود باید عذاب الهى نازل گردد و این خار و خاشاکها را از سر راه بردارد، آیه شریفه مى‏فرماید: «لذا ما از آنها انتقام گرفتیم» و سخت مجازاتشان کردیم (فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ).
گروهى را با طوفان، و گروهى را با زلزله ویرانگر، و جمعى را با تندباد و صاعقه، و خلاصه هر یک از آنها را با فرمانى هلاک کردیم.
و در پایان آیه براى این که مشرکان مکه نیز عبرت گیرند روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، مى‏گوید: «پس بنگر پایان کار تکذیب کنندگان چگونه بود»؟! (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ).
جمعیت مشرکان لجوج مکه نیز باید در انتظار چنین سرنوشت شومى باشند!

(آیه ۲۶)- توحید سخن جاویدان انبیاء

در اینجا اشاره کوتاهى به سرگذشت ابراهیم و ماجراى او با قوم بت‏پرست بابل شده است، تا بحث نکوهش تقلید را که در آیات قبل آمده بود تکمیل کند، زیرا اولا ابراهیم (ع) بزرگترین نیاى عرب بود که همه او را محترم مى‏شمردند، هنگامى که او پرده‏هاى تقلید را مى‏درد اینها نیز اگر راست مى‏گویند باید به او اقتدا کنند.
ثانیا: بت‏پرستانى که ابراهیم در مقابل آنها قیام کرد به همین استدلال واهى (پیروى از پدران) تکیه مى‏کردند، و ابراهیم هرگز آن را از آنها نپذیرفت.
نخست مى‏فرماید: «به خطر بیاور هنگامى که ابراهیم به پدرش [عمویش آزر] و قوم بت‏پرستش گفت من از آنچه شما مى‏پرستید بیزارم»! (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِی بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ).

(آیه ۲۷)- و از آنجا که بسیارى از بت‏پرستان خدا را نیز پرستش مى‏کردند ابراهیم بلافاصله او را استثناء کرده، مى‏گوید: «مگر آن خدایى که مرا آفریده که او هدایتم خواهد کرد» (إِلَّا الَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ).
او در این عبارت کوتاه هم استدلالى براى انحصار عبودیت به پروردگار ذکر مى‏کند زیرا معبود کسى است که خالق و مدبر است، و همه قبول داشتند که خالق خداست و هم اشاره به مسأله هدایت تکوینى و تشریعى خداست که قانون لطف آن را ایجاب مى‏کند.

(آیه ۲۸)- ابراهیم نه تنها در حیات خود طرفدار اصل توحید و مبارزه با هرگونه بت‏پرستى بود، بلکه تمام تلاش و کوشش خود را به کار گرفت که (کلمه توحید همیشه در جهان باقى و برقرار بماند.
چنانکه آیه شریفه مى‏گوید: «او آن (کلمه توحید را کلمه باقیه در فرزندان و اعقاب خود قرار داد تا به سوى خدا بازگردند» (وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ).
جالب این که امروز تمام ادیانى که در کره زمین دم از توحید مى‏زنند از تعلیمات توحیدى ابراهیم (ع) الهام مى‏گیرند، و سه پیامبر بزرگ الهى «موسى» (ع) و «عیسى» (ع) و محمد صلّى اللّه علیه و اله از دودمان او هستند، و این دلیل صدق پیشگویى قرآن در این زمینه است.

(آیه ۲۹)- این آیه در حقیقت پاسخ به این سؤال است: با این حال چگونه خداوند مشرکان مکه را عذاب نمى‏کند؟ مگر در آیات قبل نخواندیم «ما از اقوام گذشته که انبیا را تکذیب کردند انتقام گرفتیم»؟! در پاسخ مى‏گوید: «بلکه این گروه [مشرکان مکّه‏] و پدران آنها را از مواهب دنیا بهره‏مند ساختم تا حق و فرستاده آشکار الهى به سراغ آنان آمد» (بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبِینٌ).
ما تنها به حکم عقل به بطلان شرک و بت‏پرستى و حکم وجدانشان به توحید قناعت نکردیم، و براى اتمام حجت آنها را مهلت دادیم تا این کتاب آسمانى که سراسر حق است، و این پیامبر بزرگ صلّى اللّه علیه و اله براى هدایت آنان قیام کند.

(آیه ۳۰)- ولى عجب این که: «هنگامى که حق (قرآن) به سراغ آنها آمد (به جاى این که به اصلاح و جبران خطاهاى گذشته خویش پردازند گروه کثیرى به مخالفت برخاستند و) گفتند: این سحر است و ما نسبت به آن کافریم» (وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ کافِرُونَ).

(آیه ۳۱)- چرا قرآن بر یکى از ثروتمندان نازل نشده؟
در آیات قبل سخن از بهانه جوئیهاى مشرکان در برابر دعوت پیامبران بود، در اینجا به یکى دیگر از بهانه‏هاى واهى و بى‏اساس آنان اشاره کرده، مى‏فرماید:
«و گفتند: چرا این قرآن بر مرد بزرگ و (ثروتمندى) از این دو شهر (مکّه و طائف) نازل نشده است»؟! (وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‏ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ).

(آیه ۳۲)- قرآن مجید براى کوبیدن این طرز تفکر زشت و خرافى پاسخهاى دندان شکنى مى‏دهد و دیدگاه الهى و اسلامى را کاملا مجسم مى‏سازد، نخست مى‏گوید: «آیا آنها رحمت پروردگارت را تقسیم مى‏کنند»؟! (أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ). تا به هر کس بخواهند نبوت بخشند، و کتاب آسمانى بر او نازل کنند.
از این گذشته اگر تفاوت و اختلافى از نظر سطح زندگى در میان انسانها وجود دارد هرگز دلیل تفاوت آنها در مقامات معنوى نیست، بلکه: «ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضى را براى بعضى برترى دادیم تا یکدیگر را مسخر کرده» و با هم تعاون نمایند (نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا).
آنها فراموش کرده‏اند که زندگى بشر یک زندگى دسته جمعى است، و اداره این زندگى جز از طریق تعاون و خدمت متقابل امکان پذیر نیست.
«و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آورى مى‏کنند (از مال و جاه و مقام) برتر و بهتر است» (وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ).
بلکه تمام این مقامها و ثروتها در برابر رحمت الهى و قرب پروردگار به اندازه بال مگسى وزن و قیمت ندارد.

(آیه ۳۳)- قصرهاى با شکوه با سقفهاى نقره ‏اى! (ارزشهاى دروغین)

قرآن همچنان بحث پیرامون نظام ارزشى اسلام و عدم معیار بودن مال و ثروت و مقامات مادى را ادامه مى‏دهد.
نخست مى‏فرماید: «اگر (تمکّن کفّار از مواهب مادى) سبب نمى‏شد که همه مردم امت واحد (گمراهى) شوند ما براى کسانى که به (خداوند) رحمن کافر مى‏شدند خانه‏هایى قرار مى‏دادیم با سقفهایى از نقره و نردبانهایى که از آن بالا روند» (وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ).

منبع: برگزیده تفسیر نمونه