تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"


«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات صفحه ۴۹۵ قرآن کریم

(آیه ۷۴)- آرزو داریم بمیریم و از عذاب راحت شویم!

در اینجا سرنوشت مجرمان و کافران در قیامت تشریح شده تا در مقایسه با سرنوشت شوق انگیزى که مؤمنان فرمانبردار پروردگار داشتند هر دو بعد مطلب روشنتر گردد.
نخست مى‏فرماید: «مجرمان در عذاب دوزخ جاودانه خواهند ماند» (إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ).

(آیه ۷۵)- ولى از آنجا که ممکن است «عذاب دائم» با گذشت زمان تخفیف یابد، و تدریجا از شدت آن کاسته گردد آیه شریفه مى‏افزاید: «هرگز عذاب آنها تخفیف نمى‏یابد (و هیچ گونه راه نجاتى براى آنان نیست) و در آنجا از همه چیز مأیوسند» (لا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ).
و به این ترتیب عذاب آنها هم از نظر زمان دائمى است، و هم از نظر شدت.

(آیه ۷۶)- در این آیه این نکته را خاطر نشان مى‏سازد که این عذاب دردناک الهى چیزى است که آنها خود براى خویش فراهم ساخته‏اند، مى‏فرماید:
«ما به آنها ستمى نکرده‏ایم ولى آنها خود ستمکار بوده‏اند» (وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا هُمُ الظَّالِمِینَ).
آرى! قرآن سر چشمه اصلى همه سعادتها و شقاوتها را خود انسان و اعمال او مى‏شمرد نه مسائل پندارى که گروهى براى خود درست کرده‏اند.

(آیه ۷۷)- سپس به بیان گوشه دیگرى از بیچارگى آنها پرداخته، مى‏گوید:
«آنها فریاد مى‏ کشند: اى مالک دوزخ (اى کاش) پروردگارت ما را بمیراند» تا از این عذاب دردناک آسوده شویم! (وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ).
با این که هر کس از مرگ مى‏گریزد و خواهان ادامه حیات است، اما گاهى چنان مصائب بر انسان فشار مى‏آورد که از خدا تمناى مرگ مى‏کند، و این چیزى است که اگر در دنیا براى بعضى واقع شود در آنجا براى مجرمان جنبه عمومى دارد و همگى تمناى مرگ مى‏کنند.
اما چه سود که مالک دوزخ به آنها پاسخ «مى‏گوید: شما در اینجا ماندنى هستید» و نجاتى حتى از طریق مرگ وجود ندارد (قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ).

(آیه ۷۸)- در این آیه که در حقیقت علتى است براى خلود آنها در آتش دوزخ مى‏گوید: «ما حق را براى شما آوردیم، ولى اکثر شما از حق کراهت دارید» و در برابر آن تسلیم نیستید (لَقَدْ جِئْناکُمْ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ).
تعبیر به «حق» معنى گسترده‏اى دارد که همه حقایق سرنوشت ساز را شامل مى‏شود هر چند در درجه اول مسأله توحید و معاد و قرآن قرار دارد.
این تعبیر در حقیقت اشاره به این است که شما تنها با پیامبران الهى مخالف نبودید اصلا شما مخالف حق بودید، و این مخالفت، عذاب جاویدان را براى شما به ارمغان آورد.

(آیه ۷۹)- در این آیه گوشه‏ اى از کراهت و بیزارى آنها را از حق و طرفدارى آنها را از باطل منعکس ساخته، مى‏فرماید: «بلکه آنها تصمیم محکمى (بر توطئه) گرفتند ما نیز اراده محکم و تغییر ناپذیرى (در باره آنها) داریم» (أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ).
آنها توطئه ‏ها چیدند تا نور اسلام را خاموش کنند، و پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را به قتل رسانند، و از هر طریقى بتوانند ضربه بر مسلمین وارد کنند.
ما نیز اراده کرده ‏ایم آنها را در این جهان و جهان دیگر سخت کیفر دهیم.

(آیه ۸۰)- این آیه در حقیقت بیان یکى از علل توطئه گری هاى آنهاست، مى‏فرماید: «آیا آنها مى‏پندارند که ما اسرار پنهانى و سخنان در گوشى آنها را نمى‏شنویم»؟ (أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ).
ولى چنین نیست، هم ما مى‏شنویم، و هم «رسولان و (فرشتگان) ما نزد آنان حاضرند و (نجواى آنها را) مى‏نویسند» (بَلى‏ وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ).

(آیه ۸۱)- از آنجا که در آیات گذشته، مخصوصا در آغاز سوره گفتگو از مشرکان عرب و اعتقادشان به وجود فرزند براى خدا در میان بود. در اینجا از طریق دیگرى براى نفى این عقاید باطل وارد شده مى‏فرماید: به آنها که دم از وجود فرزندى براى خدا مى‏زنند «بگو: اگر براى خداوند رحمن فرزندى باشد من نخستین کسى بودم که به او احترام مى‏گذاردم و از وى اطاعت مى‏کردم» (قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ).
زیرا از همه شما ایمان و اعتقادم به خدا بیشتر و معرفت و آگاهیم فزونتر است، و من قبل از شما به فرزند او احترام مى‏گذاردم از وى اطاعت مى‏کردم.

(آیه ۸۲)- بعد از این سخن به دلیل روشنى بر نفى این ادعاهاى واهى پرداخته، مى‏فرماید: «منزه است پروردگار آسمانها و زمین، پروردگار عرش از توصیفى که آنها مى‏کنند» (سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ).
کسى که مالک و مدبر آسمانها و زمین است و پروردگار عرش عظیم مى‏باشد، چه نیازى به فرزند دارد؟

(آیه ۸۳)- سپس به عنوان بى ‏اعتنائى و تهدید این لجوجان که خود نوعى دیگر از روش بحث با این قماش افراد است مى ‏افزاید: «اکنون (که چنین است) آنها را به حال خود واگذار تا در باطل غوطه‏ور باشند، و سرگرم بازى! تا روزى را که به آنها وعده داده شده است ملاقات کنند» و میوه‏هاى تلخ اعمال و افکار زشت و ننگین خود را بچینند (فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتَّى یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ).
این همان یوم موعودى است که در سوره بروج آیه ۲ به آن سوگند یاد شده است: «وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ» سوگند به روز موعود [روز رستاخیز]».

(آیه ۸۴)- این آیه و آیه بعد ادامه سخن پیرامون مسأله توحید است که از یک نظر نتیجه‏اى است براى آیات قبل و از یک نظر دلیلى براى تحکیم و تکمیل آن و در آن هفت توصیف براى خداوند آمده است که همه در تحکیم مبانى توحید مؤثر است.
نخست در مقابل مشرکان که براى آسمان و زمین اله و معبود جداگانه قائل بودند و حتى خداى دریا، خداى صحرا، خداى جنگ و خداى صلح، و خدایان مختلفى مطابق انواع موجودات در پندار خود ساخته بودند، مى‏فرماید: «او کسى است که در آسمان معبود است و در زمین معبود» (وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ).
سپس در توصیف دوم و سوم مى‏افزاید: «او حکیم و علیم است» (وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ).
تمام کارهایش روى حساب و حکمت است، و از همه چیز آگاه و با خبر، و به این ترتیب اعمال بندگان را به خوبى مى‏داند و بر طبق حکمتش آنها را پاداش و کیفر مى‏دهد.

(آیه ۸۵)- در چهارمین و پنجمین توصیف، از برکات فراوان و دائم وجود او و مالکیتش نسبت به آسمانها و زمین سخن مى‏گوید، مى‏فرماید: «پر برکت و زوال ناپذیر است کسى که مالک آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است مى‏باشد» (وَ تَبارَکَ الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما).
و بالاخره در ششمین و هفتمین توصیف مى‏افزاید: «آگاهى از قیام قیامت مخصوص ذات اوست، و همگى به سوى او باز گردانده مى‏شوید» (وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).
بنابر این اگر خیر و برکتى مى‏خواهید از او بخواهید نه از بتها چرا که سرنوشت شما در قیامت به دست اوست، و مرجع شما در آن روز تنها خداست.

(آیه ۸۶)- چه کسى قادر بر شفاعت است؟

در اینجا همچنان سخن در باره ابطال عقیده شرک و سر انجام تلخ مشرکان است، و با دلائل دیگرى بطلان اعتقاد آنها را آشکار مى‏سازد، نخست مى‏فرماید: اگر آنها به گمان شفاعت به سراغ این معبودان مى‏روند باید بدانند که «معبودانى که آنها غیر از خدا مى‏خوانند مالک و قادر بر هیچ گونه شفاعتى نیستند» (وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ).
ولى از آنجا که در میان معبودان آنها فرشتگان و مانند آنان وجود داشتند در ذیل آیه آنها را استثنا کرده، مى‏فرماید: «مگر کسانى که شهادت به حق داده‏اند» (إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ).
ولى چنان نیست که آنها براى هرکس، هر چند بت‏پرست و مشرک و منحرف از آیین توحید باشد شفاعت کنند، بلکه «آنها به خوبى مى‏دانند» براى چه کسى اجازه شفاعت دارند (وَ هُمْ یَعْلَمُونَ).

(آیه ۸۷)- سپس از معتقدات خود مشرکان گرفته، به آنها پاسخ دندان شکن داده، مى‏گوید: «و اگر از آنها سؤال کنى چه کسى آنها را آفریده است؟ بطور مسلم مى‏گویند: اللّه»! (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ).
لذا در پایان آیه به عنوان ملامت و سرزنش مى‏گوید: «اکنون (که چنین است) چگونه از عبادت خدا به سوى غیر او باز گردانده و منحرف مى‏شوند»؟! (فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ).

(آیه ۸۸)- این آیه از شکایت پیامبر در پیشگاه خدا از این قوم لجوج و بى‏منطق سخن گفته، مى‏فرماید: «آنها چگونه از شکایت پیامبر (در پیشگاه خداوند) که مى‏گوید: پروردگارا! اینها قومى هستند که ایمان نمى‏آورند» غافل مى‏شوند؟ (وَ قِیلِهِ یا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا یُؤْمِنُونَ).
او مى‏گوید: من شب و روز با آنها سخن گفتم، از طریق بشارت و انذار وارد شدم، سرگذشت دردناک اقوام پیشین را براى آنها بر شمردم، و آنچه گفتنى بود، گفتم اما با این همه سخنان گرم من در قلب سرد آنها اثر نگذاشت و ایمان نیاوردند، تو مى‏دانى و آنها.

(آیه ۸۹)- و در آخرین آیه به او دستور مى‏دهد: «اکنون (که چنین است) از آنها روى برگردان» (فَاصْفَحْ عَنْهُمْ).
در عین حال روى گردانى تو به معنى قهر و جدائى توأم با خشونت و پرخاشگرى نباشد بلکه «به آنها بگو: سلام بر شما» (وَ قُلْ سَلامٌ).
نه سلامى به عنوان دوستى و تحیت، بلکه به عنوان جدائى و بیگانگى.
این سلام در حقیقت شبیه سلامى است که در آیه ۶۳ سوره فرقان آمده است: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» هنگامى که جاهلان آنها را (با سخنان زشت خود) مورد خطاب قرار دهند در پاسخ آنها مى‏گویند: سلام» سلامى که نشانه بى‏اعتنایى توأم با بزرگوارى است.
با این حال آنها را با جمله‏ اى پرمعنى تهدید مى‏ کند، تا گمان نکنند این جدائى و وداع دلیل بر آن است که خدا کارى با آنها ندارد، مى‏ فرماید: «اما به زودى خواهند دانست» (فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ).
آرى! خواهند دانست چه آتش سوزان و عذاب دردناکى با لجاجت‌هاى خود براى خویشتن فراهم ساخته ‏اند؟!
«پایان سوره زخرف»

منبع: برگزیده تفسیر نمونه