تلاوت تصویری
ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانهای حوزه علمیه اصفهان"
تفسیر مختصر آیات صفحه ۵۱۶ قرآن کریم
(آیه ۵)- در این آیه براى تکمیل این معنى مى افزاید: «اگر آنها صبر مىکردند تا خود به سراغشان آیى، براى آنها بهتر بود» (وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ).
درست است که عجله و شتاب گاه سبب مىشود که انسان زودتر به مقصود خود برسد، ولى شکیبائى و صبر در چنین مقامى مایه رحمت و آمرزش و اجر عظیم است، و مسلما این بر آن برترى دارد.
و از آنجا که افرادى نا آگاهانه قبلا مرتکب چنین کارى شده بودند، و با نزول این دستور الهى طبعا به وحشت مىافتادند، قرآن به آنها نیز نوید مىدهد که اگر توبه کنند مشمول رحمت خداوند مىشوند، لذا در پایان آیه مىفرماید: «و خداوند آمرزنده و رحیم است» (وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
نکته ها:
۱- ادب برترین سرمایه است:
در اسلام اهمیت زیادى به مسأله رعایت آداب، و برخورد توأم با احترام و ادب با همه کس، و هر گروه، وارد شده است.
على علیه السّلام مىفرماید: «رعایت ادب همچون لباس نو، فاخر و زینتى است».
و در جاى دیگر مىفرماید: «ادب انسان را از افتخارات پدران و نیاکان بىنیاز مىکند».
اصولا دین مجموعهاى است از آداب: ادب در برابر خدا، ادب در مقابل پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و پیشوایان معصوم علیهم السّلام، ادب در مقابل استاد و معلم، و پدر و مادر، و عالم و دانشمند.
۲- انضباط اسلامى در همه چیز و همه جا:
مسأله مدیریت و فرماندهى بدون رعایت انضباط هرگز به سامان نمىرسد و اگر کسانى که تحت پوشش مدیریت و رهبرى قرار دارند بخواهند بطور خود سرانه عمل کنند شیرازه کارها به هم مىریزد، هر قدر هم رهبر و فرمانده لایق و شایسته باشند.
بسیارى از شکستها و ناکامیها که دامنگیر جمعیتها و گروهها و لشکرها شده از همین رهگذر بوده است، و مسلمان نیز طعم تلخ تخلف از این دستور را بارها در زمان پیامبر صلّى اللّه علیه و اله یا بعد از او چشیدهاند که روشنترین آنها داستان شکست احد به خاطر بىانضباطى گروه اندکى از جنگجویان بود.
(آیه ۶) - شأن نزول:
نقل شده که: آیه (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ ...) در باره «ولید بن عقبه» نازل شده است که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله او را براى جمع آورى زکات از قبیله «بنى المصطلق» اعزام داشت.
هنگامى که اهل قبیله با خبر شدند که نماینده رسول اللّه صلّى اللّه علیه و اله مىآید با خوشحالى به استقبال او شتافتند، ولى از آنجا که میان آنها و «ولید» در جاهلیت خصومت شدیدى بود تصور کرد آنها به قصد کشتنش آمدهاند.
خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله بازگشت (بىآنکه تحقیقى در مورد این گمان کرده باشد) و عرض کرد: آنها از پرداخت زکات خوددارى کردند! (و مىدانیم امتناع از پرداخت زکات یک نوع قیام بر ضد حکومت اسلامى تلقى مىشد، بنابر این مدعى بود آنها مرتد شدهاند!).
پیامبر صلّى اللّه علیه و اله سخت خشمگین شد، و تصمیم گرفت با آنها پیکار کند، آیه نازل شد (و به مسلمانان دستور داد که هر گاه فاسقى خبرى آورد در باره آن تحقیق کنید).
تفسیر:
به اخبار فاسقان اعتنا نکنید! در آیات گذشته سخن از وظائف مسلمانان در برابر رهبر و پیشوایان پیامبر صلّى اللّه علیه و اله بود، در اینجا ادامه وظائف امت در برابر این رهبر بزرگ است و مىگوید هنگامى که اخبارى را خدمت او مىآورند باید از روى تحقیق باشد.
نخست مىفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بیاورد در باره آن تحقیق کنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا).
سپس به علت آن اشاره کرده، مىافزاید: «مبادا (در صورت عمل کردن بدون تحقیق) به گروهى از روى نادانى آسیب برسانید، و از کرده خود پشیمان شوید»! (أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ).
همان گونه که اگر پیامبر صلّى اللّه علیه و اله به گفته «ولید بن عقبه» عمل مىفرمود و با طایفه «بنى المصطلق» به عنوان یک قوم مرتد پیکار مىکرد فاجعه و مصیبت دردناکى به بار مىآمد.
جمعى از علماى علم اصول براى «حجیت خبر واحد» به این آیه استدلال کردهاند، چرا که آیه مىگوید: تحقیق و تبیّن در خبر «فاسق» لازم است، و مفهوم آن این است که اگر شخص «عادل» خبرى دهد بدون تحقیق مىتوان پذیرفت.
(آیه ۷)- در این آیه براى تأکید مطلب مهمى که در آیه گذشته آمد، مىافزاید: «و بدانید رسول خدا در میان شماست، هر گاه در بسیارى از امور از شما اطاعت کند به مشقّت خواهید افتاد» (وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ).
او رهبر است و نسبت به شما از هر کس مهربانتر، براى تحمیل افکار خود به او فشار نیاورید که این به زیان شماست.
در دنباله آیه به یکى دیگر از مواهب بزرگ الهى به مؤمنان اشاره کرده، مىفرماید: «ولى خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده، و آن را در دلهایتان زینت بخشیده» (وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ).
«و (به عکس) کفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است» (وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ).
در پایان آیه به صورت یک قاعده کلى و عمومى مىفرماید: «کسانى که داراى این صفاتند (ایمان در نظرشان محبوب و مزین، و کفر و فسق و عصیان در نظرشان منفور است) هدایت یافتگانند» (أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ).
یعنى اگر این موهبت الهى (عشق به ایمان و نفرت از کفر و گناه) را حفظ کنید، و این پاکى و صفاى فطرت را آلوده نسازید، رشد و هدایت، بىشک در انتظار شماست.
(آیه ۸)- در این آیه این حقیقت را روشن مىسازد که این محبوبیت ایمان و منفور بودن کفر و عصیان از مواهب بزرگ الهى بر بشر است.
مىفرماید: « (و این براى شما به عنوان) فضل و نعمتى از سوى خداست و خداوند دانا و حکیم است» (فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ).
آگاهى و حکمت او ایجاب مىکند که عوامل رشد و سعادت را در شما بیافریند، و آن را با دعوت انبیا هماهنگ و تکمیل سازد، و سر انجام شما را به سر منزل مقصود برساند.
بدون شک علم خداوند به نیاز بندگان، و حکمت او در زمینه تکامل و پرورش مخلوقات، ایجاب مىکند که این نعمتهاى بزرگ معنوى، یعنى محبوبیت ایمان و منفور بودن کفر و عصیان را به آنها مرحمت کند.
بنابر این عشق به ایمان، و تنفر از کفر، در دل همه انسانها بدون استثنا وجود دارد، و اگر کسانى این زمینهها را ندارند از ناحیه تربیتهاى غلط و اعمال خودشان است، خدا در دل هیچ کس «حب عصیان» و «بغض ایمان» را نیافریده است.
(آیه ۹) - شأن نزول:
در شأن نزول این آیه و آیه بعد آمده است که میان دو قبیله «اوس» و «خزرج» اختلافى افتاد، و همان سبب شد که گروهى از آن دو به جان هم بیفتند و با چوب و کفش یکدیگر را بزنند؟
آیه نازل شد و راه برخورد با چنین حوادثى را به مسلمانان آموخت.
تفسیر:
مؤمنان برادر یکدیگرند- قرآن در اینجا به عنوان یک قانون کلى و عمومى براى همیشه و همهجا مىگوید: «و هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند آنها را آشتى دهید» (وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما).
این یک وظیفه حتمى براى همه مسلمانان است که از نزاع و درگیرى و خونریزى میان مسلمین جلو گیرى کنند، و براى خود در این زمینه مسؤولیت قائل باشند، نه به صورت تماشاچى مانند بعضى بىخبران بىتفاوت از کنار این صحنهها بگذرند.
این نخستین وظیفه مؤمنان در برخورد با این صحنههاست.
سپس وظیفه دوم را چنین بیان مىکند: «و اگر یکى از آن دو بر دیگرى تجاوز کند با گروه متجاوز پیکار کنید، تا به فرمان خدا بازگردد» (فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ).
بدیهى است که اگر خون طائفه باغى و ظالم در این میان ریخته شود بر گردن خود اوست، و به اصطلاح خونشان هدر است، هر چند مسلمانند.
به این ترتیب، اسلام جلو گیرى از ظلم و ستم را هر چند به قیمت جنگ با ظالم تمام شود لازم شمرده و بهاى اجراى عدالت را از خون مسلمانان نیز بالاتر دانسته است، و این در صورتى است که مسأله از طرق مسالمت آمیز حل نشود.
سپس به بیان سومین دستور پرداخته، مىگوید: «و هر گاه (طایفه ظالم) بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد) در میان آن دو طبق عدالت صلح برقرار سازید» (فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ).
یعنى تنها به درهم شکستن قدرت طایفه ظالم قناعت نکنید، بلکه این پیکار باید زمینه ساز صلح باشد، و مقدمهاى براى ریشه کن کردن عوامل نزاع و درگیرى و گر نه با گذشتن زمان کوتاه یا طولانى بار دیگر که ظالم در خود احساس توانائى کند بر مىخیزد و نزاع را از سر مىگیرد.
و از آنجا که تمایلات گروهى، گاهى افراد را به هنگام قضاوت و داورى به سوى یکى از «دو طایفه متخاصم» متمایل مىسازد، و بىطرفى داوران را نقض مىکند قرآن در چهارمین و آخرین دستور به مسلمانان هشدار داده، مىفرماید:
«و عدالت پیشه کنید خداوند عدالت پیشهگان را دوست مىدارد» (وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ).
(آیه ۱۰)- در این آیه براى تأکید این امر و بیان علت آن مىافزاید: «مؤمنان برادر یکدیگرند، پس دو برادر خود را صلح و آشتى دهید» (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ).
و از آنجا که در بسیارى از اوقات «روابط» در این گونه مسائل جانشین «ضوابط» مىشود، بار دیگر هشدار داده و در پایان آیه مىافزاید: «و تقواى الهى پیشه کنید باشد که مشمول رحمت او شوید» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ).
و به این ترتیب یکى از مهمترین مسؤولیتهاى اجتماعى مسلمانان در برابر یکدیگر و در اجراى عدالت اجتماعى با تمام ابعادش روشن مىشود.
اهمیت اخوت اسلامى:
جمله «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» که در آیات فوق آمده، یکى از شعارهاى اساسى و ریشهدار اسلامى است.
روى این اصل مهم اسلامى مسلمانان از هر نژاد و هر قبیله، و داراى هر زبان و هر سن و سال، با یکدیگر احساس عمیق برادرى مىکنند، هر چند یکى در شرق جهان زندگى کند، و دیگرى در غرب.
در مراسم «حج» که مسلمین از همه نقاط جهان در آن کانون توحید جمع مىشوند این علاقه و پیوند و همبستگى نزدیک کاملا محسوس است و صحنهاى است از تحقق عینى این قانون مهم اسلامى.
به تعبیر دیگر اسلام تمام مسلمانها را به حکم یک خانواده مىداند، و همه را خواهر و برادر یکدیگر خطاب کرده، نه تنها در لفظ و در شعار که در عمل و تعهدهاى متقابل نیز همه خواهر و برادرند.
در روایات اسلامى نیز روى این مسأله تأکید فراوان شده، به عنوان نمونه از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله در باره حقوق سى گانه مؤمن بر برادر مؤمنش نقل شده که فرمود:
«مسلمان بر برادر مسلمانش سى حق دارد که برائت ذمه از آن حاصل نمىکند مگر به اداى این حقوق یا عفو کردن برادر مسلمان او:
لغزشهاى او را ببخشد، در ناراحتیها نسبت به او مهربان باشد، اسرار او را پنهان دارد، اشتباهات او را جبران کند، عذر او را بپذیرد، در برابر بدگویان از او دفاع کند، همواره خیر خواه او باشد، دوستى او را پاسدارى کند، پیمان او را رعایت کند، در حال مرض از او عبادت کند، در حال مرگ به تشییع او حاضر شود.
دعوت او را اجابت کند، هدیه او را بپذیرد، عطاى او را جزا دهد، نعمت او را شکر گوید، در یارى او بکوشد، ناموس او را حفظ کند، حاجت او را برآورد، براى خواستهاش شفاعت کند، و عطسهاش را تحیت گوید.
گمشدهاش را راهنمائى کند، سلامش را جواب دهد، گفته او را نیکو شمرد انعام او را خوب قرار دهد، سوگندهایش را تصدیق کند، دوستش را دوست دارد و با او دشمنى نکند، در یارى او بکوشد خواه ظالم باشد یا مظلوم: اما یارى او در حالى که ظالم باشد به این است که او را از ظلمش باز دارد، و در حالى که مظلوم است به این است که او را در گرفتن حقش کمک کند.
او را در برابر حوادث تنها نگذارد، آنچه را از نیکیها براى خود دوست دارد براى او دوست بدارد، و آنچه از بدیها براى خود نمىخواهد براى او نخواهد».
(آیه ۱۱) - شأن نزول:
مفسران نقل کردهاند: جمله «لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ» در باره «ثابت بن قیس» (خطیب پیامبر صلّى اللّه علیه و اله) نازل شده است که گوشهایش سنگین بود، و هنگامى که وارد مسجد مىشد کنار دست پیامبر صلّى اللّه علیه و اله براى او جائى باز مىکردند، تا سخن حضرت را بشنود روزى وارد مسجد شد در حالى که مردم از نماز فراغت پیدا کرده، و جاى خود نشسته بودند، او جمعیت را مىشکافت و مىگفت: جا بدهید! جا بدهید! تا به یکى از مسلمانان رسید، و او گفت همین جا بنشین! او پشت سرش نشست، اما خشمگین شد، هنگامى که هوا روشن گشت «ثابت» به آن مرد گفت: کیستى؟ او نام خود را برد و گفت فلان کس هستم.
«ثابت» گفت: فرزند فلان زن؟! و در اینجا نام مادرش را با لقب زشتى که در جاهلیت مىبردند یاد کرد.
آن مرد شرمگین شد و سر خود را به زیر انداخت.
آیه نازل شد و مسلمانان را از این گونه کارهاى زشت نهى کرد.
و گفتهاند: جمله «وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ» در باره «امّ سلمه» نازل گردید که بعضى از همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و اله او را به خاطر لباس مخصوصى که پوشیده بود، یا به خاطر کوتاهى قدش مسخره کردند، آیه نازل شد و آنها را از این عمل بازداشت.
تفسیر:
استهزا، عیبجوئى و القاب زشت ممنوع! از آنجا که قرآن مجید در این سوره به ساختن جامعه اسلامى بر اساس معیارهاى اخلاقى پرداخته، پس از بحث در باره وظائف مسلمانان در مورد نزاع و مخاصمه گروههاى مختلف اسلامى در اینجا به شرح قسمتى از ریشههاى این اختلافات پرداخته تا با قطع آنها اختلافات نیز برچیده شود، و درگیرى و نزاع پایان گیرد.
در این آیه در زمینه مسائل اخلاق اجتماعى به سه حکم اسلامى به ترتیب عدم سخریه، ترک عیبجوئى و تنابز به القاب اشاره کرده، مىفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را مسخره کند» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ).
چه این که «شاید آنها (که مورد سخریه قرار گرفتهاند) از اینها بهتر باشند» (عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ).
همچنین «و نه زنانى زنان دیگر را (نباید مسخره کنند) شاید آنان بهتر از اینان باشند» (وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ).
در اینجا مخاطب مؤمنانند، اعم از مردان و زنان، قرآن به همه هشدار مىدهد که از این عمل زشت بپرهیزند، چرا که سر چشمه استهزا و سخریه همان حسن خود برتر بینى و کبر و غرور است که عامل بسیارى از جنگهاى خونین در طول تاریخ بوده.
سپس در دومین مرحله مىفرماید: «و یکدیگر را مورد طعن و عیبجوئى قرار ندهید» (وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ).
و بالاخره در مرحله سوم مىافزاید: «و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید» (وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ).
بسیارى از افراد بىبند و بار در گذشته و حال اصرار داشته و دارند که بر دیگران القاب زشتى بگذارند و از این طریق آنها را تحقیر کنند، شخصیتشان را بکوبند، و یا احیانا از آنان انتقام گیرند، و یا اگر کسى در سابق کار بدى داشته سپس توبه کرده و کاملا پاک شده باز هم لقبى که بازگو کننده وضع سابق باشد بر او بگذارند.
اسلام صریحا از این عمل زشت نهى مىکند، و هر اسم و لقبى را که کوچکترین مفهوم نامطلوبى دارد و مایه تحقیر مسلمانى است ممنوع شمرده.
در حدیثى آمده است که روزى «صفیّه» دختر «حى بن اخطب» (همان زن یهودى که بعد از ماجراى فتح خیبر مسلمان شد و به همسرى پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله در آمد) روزى خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله آمد در حالى که اشک مىریخت، پیامبر صلّى اللّه علیه و اله از ماجرا پرسید، گفت: عایشه مرا سرزنش مىکند و مىگوید: «اى یهودى زاده»! پیامبر صلّى اللّه علیه و اله فرمود: «چرا نگفتى پدرم هارون است، و عمویم موسى، و همسرم محمد!» در اینجا بود که این آیه نازل شد.
به همین جهت در پایان آیه مىافزاید: «بسیار بد است که بر کسى پس از ایمان نام کفر آمیز بگذارید» (بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمانِ).
و در پایان آیه براى تأکید بیشتر مىفرماید: «و آنها که توبه نکنند (و از این اعمال دست بر ندارند) ظالم و ستمگرند» (وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ).
چه ظلمى از این بدتر که انسان با سخنان نیشدار، و تحقیر و عیبجوئى، قلب مردم با ایمان را که مرکز عشق خداست بیازارد.
منبع: برگزیده تفسیر نمونه