تلاوت تصویری
ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانهای حوزه علمیه اصفهان"
تفسیر مختصر آیات صفحه ۵۱۸ قرآن کریم
سوره ق
محتواى سوره:
محور بحثهاى این سوره مسأله «معاد» است و در مسائل مربوط به معاد انگشت روى امور زیر مىگذارد.
۱- انکار و تعجب کافران از مسأله معاد (معاد جسمانى).
۲- استدلال بر مسأله معاد از طریق توجه به نظام آفرینش، و مخصوصا احیاى زمینهاى مرده به وسیله نزول باران.
۳- استدلال بر مسأله معاد از طریق توجه به خلقت نخستین.
۴- اشاره به مسأله ثبت اعمال و اقوال براى «یوم الحساب».
۵- مسائل مربوط به مرگ و انتقال از این جهان به سراى دیگر.
۶- گوشهاى از حوادث روز قیامت و اوصاف بهشت و دوزخ.
۷- اشاره به حوادث تکان دهنده پایان جهان.
در این میان اشاراتى کوتاه و مؤثر به وضع اقوام طغیانگر پیشین و سرنوشت دردناک و شوم آنها- مانند قوم فرعون، عاد، لوط، شعیب، و تبع- نیز دستوراتى براى توجه به خدا و ذکر او به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله داده شده است. و اشاره کوتاهى به عظمت قرآن در آغاز و پایان سوره به چشم مىخورد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه ۱)- در اینجا بار دیگر در آغاز این سوره به بعضى از «حروف مقطعه» برخورد مىکنیم و آن حرف «قاف» (ق). است.
چنانکه قبلا نیز گفته ایم یکى از تفسیرهاى قابل توجه «حروف مقطعه» این است که «قرآن» با آن همه عظمت از مواد سادهاى همچون حروف «الفبا» تشکیل یافته، و این نشان مىدهد که ابداعگر و نازل کننده قرآن مجید علم و قدرت بىپایان داشته که از چنین ابزار سادهاى چنان ترکیب عالى آفریده است.
برخى از مفسران نیز «ق» را اشاره به بعضى از اسماء اللّه مانند «قادر» و «قیوم» دانستهاند.
از جمله امورى که گواهى مىدهد ذکر این حرف از حروف مقطعه براى بیان عظمت قرآن است این که بلافاصله بعد از آن مىفرماید: «سوگند به قرآن مجید» که قیامت و رستاخیز حق است (وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ).
«مجید» از ماده «مجد» به معنى «شرافت گسترده» است قرآن عظمت و شرافتى بىپایان دارد ظاهرش زیبا، محتوایش عظیم، دستوراتش عالى، و برنامههایش آموزنده و حیاتبخش است.
(آیه ۲) سپس به بیان پارهاى از ایرادهاى بىاساس کفار و مشرکان عرب پرداخته، از میان آنها به دو ایراد اشاره کرده، نخست مىگوید: «آنها تعجب کردند که پیامبرى انذارگر، از میان خودشان آمده، و کافران گفتند: این چیز عجیبى است»؟! (بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْکافِرُونَ هذا شَیْءٌ عَجِیبٌ).
این ایرادى است که قرآن بارها به آن و پاسخ آن اشاره کرده، و تکرار آن نشان مىدهد که از ایرادهاى اصلى کفار بوده که همواره آن را تکرار مىکردند.
(آیه ۳)- بعد از این ایراد به رسالت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و اینکه چگونه از جنس بشر است؟ ایراد دیگرى به محتواى دعوت او داشتند و انگشت روى مسألهاى مىگذاردند که براى آنها از هر نظر عجیب و غریب بود.
آنها مىگفتند: «آیا هنگامى که مردیم و خاک شدیم (دوباره به زندگى باز مىگردیم) این بازگشتى بعید است»! (أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ).
(آیه ۴)- تنها در اینجا نیست که این ایراد را به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله کردند، بارها گفتند، و بارها پاسخ شنیدند و باز هم از روى لجاجت تکرار کردند.
به هر حال قرآن مجید در اینجا از چند راه به آنها پاسخ مىگوید:
نخست: به علم بىپایان خداوند اشاره کرده، مىفرماید: «ما مىدانیم آنچه را زمین از بدن آنها مىکاهد و نزد ما کتابى است که همه چیز در آن محفوظ است» (قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفِیظٌ).
اگر اشکال و ایراد شما به خاطر این است که استخوانهاى آدمى مىپوسد، و گوشت او خاک مىشود، و جزء زمین مىگردد و ذراتى از آن نیز تبدیل به بخار و گازهاى پراکنده در هوا مىگردد، چه کسى مىتواند آنها را جمع آورى کند؟ و اصلا چه کسى از آنها با خبر است؟
پاسخش معلوم است: خداوندى که علم او به تمام اشیاء احاطه دارد تمام این ذرات را مىشناسد، و به هنگام لزوم همه را جمع آورى مىکند، همان گونه که ذرات پراکنده آهن را در میان تلى از غبار با یک قطعه آهنربا مىتوان جمع آورى کرد، جمع آورى ذرات پراکنده هر انسان براى خدا از این هم آسانتر است.
و اگر ایراد آنها این است که حساب اعمال انسان را چه کسى براى معاد و رستاخیز نگه مىدارد پاسخش این است که همه اینها در لوح محفوظ ثبت است، اصولا چیزى در این عالم گم نمىشود، حتى اعمال شما باقى مىماند، هر چند تغییر شکل مىدهد.
(آیه ۵)- سپس به پاسخ دیگرى مىپردازد که بیشتر جنبه روانى دارد، مىگوید: «بلکه آنها حق را هنگامى که به سراغشان آمد تکذیب کردند» (بَلْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ).
یعنى آنها آگاهانه منکر حق شدهاند، و گر نه گرد و غبارى بر چهره حق نیست، و چنانکه در آیات بعد مىآید آنها صحنه معاد را با چشم خود مکرر در این دنیا مىبینند و جاى شک و تردید ندارد.
لذا در پایان آیه مىافزاید: «از این رو پیوسته در کار پراکنده خود متحیرند» (فَهُمْ فِی أَمْرٍ مَرِیجٍ).
گاه پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را مجنون مىخوانند، گاه کاهن، و گاه شاعر.
گاه مىگویند: «بشرى به او تعلیم مىدهد»! و ....
این پراکنده گوئیها نشان مىدهد که حق را دریافتهاند، و به دنبال بهانه جوئى هستند و لذا هرگز روى یک حرف نمىایستند.
(آیه ۶)- لحظهاى به آسمان بنگرید! قرآن همچنان بحث «دلائل معاد» را دنبال مىکند، گاه از طریق قدرت بىانتهاى حق و گاه از وجود صحنههاى معاد در همین دنیا کمک مىگیرد.
نخست توجه منکران را به آفرینش آسمانها جلب کرده، مىگوید: «آیا به آسمان بالاى سرشان نگاه نکردند که چگونه ما آن را بنا کردهایم (بىآنکه ستون و پایهاى داشته باشد) و چگونه آن را (به وسیله ستارگان) زینت بخشیدهایم، و هیچ شکاف و شکستى در آن نیست»! (أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها وَ زَیَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ).
منظور از نگاه کردن در اینجا نگاهى توأم با اندیشه و تفکر است که انسان را به قدرت عظیم خالق این آسمان پهناور و شگفتیهایش آشنا سازد.
(آیه ۷)- سپس به عظمت آفرینش زمین پرداخته، مىافزاید: «و زمین را گسترش دادیم و در آن کوههائى عظیم و استوار افکندیم، و از هر نوع گیاه بهجت انگیز در آن رویاندیم» (وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فِیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ).
آرى! آفرینش زمین از یک سو، گسترش آن (بیرون آمدن از زیر آب) از سوى دیگر، پیدایش کوهها که ریشههاى آن به هم پیوسته و همچون زرهى زمین را در برابر فشارهاى درونى و برونى و جزر و مدهاى حاصل از جاذبه ماه و خورشید حفظ مىکند، از سوى سوم، و پیدایش انواع گیاهان با آن همه عجائب و زیبائیها از سوى چهارم همگى دلیل بر قدرت بىپایان اوست.
(آیه ۸)- در این آیه نتیجه گیرى کرده، مىگوید: همه اینها را آفریدیم «تا وسیله بینائى و یاد آورى براى هر بنده توبه کارى باشد»! (تَبْصِرَةً وَ ذِکْرى لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ).
آرى! کسى که قدرت بر آفرینش آسمانها با آن همه عظمت و زیبائى، و زمین با این همه نعمت و جمال و نظم و حساب دارد، چگونه نمىتواند مردگان را بار دیگر لباس حیات بپوشاند، و قیامتى بر پا کند؟
(آیه ۹)- در این آیه پایه استدلال دیگرى را مىنهد و مىگوید: «و از آسمان آبى پر برکت نازل کردیم و به وسیله آن باغها و دانههایى را که درو مىکنند رویاندیم» (وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِیدِ).
(آیه ۱۰)- سپس مىافزاید: «و (همچنین) نخلهاى بلند قامت که میوههاى متراکم دارند» (وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِیدٌ).
(آیه ۱۱)- در پایان این بخش مىگوید: «همه اینها براى روزى بخشیدن به بندگان است، و به وسیله باران زمین مرده را زنده کردیم (آرى) زنده شدن مردگان (و خروج آنها از قبرها) نیز همین گونه است»! (رِزْقاً لِلْعِبادِ وَ أَحْیَیْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَذلِکَ الْخُرُوجُ).
و به این ترتیب ضمن یاد آورى نعمتهاى عظیمش به بندگان، و تحریک حس شکر گزارى آنها در مسیر شناخت او، به آنها یادآور مىشود که شما نمونه معاد را همه سال در برابر چشمان خود در همین جهان مىبینید، زمینهاى مرده و خشک و خالى از هر گونه آثار زندگى بر اثر نزول قطرات باران به حرکت در مىآیند، و غوغاى رستاخیز را سر مىدهند، از هر گوشه که گیاهى مىروید «وحده لا شریک له» مىگوید! این جنبش عظیم و حرکت به سوى حیات و زندگى در عالم گیاهان بیانگر این واقعیت است که آفریدگار عالم مىتواند موجودات مرده را بار دیگر حیات بخشد چرا که «وقوع» چیزى اقوى دلیل بر «امکان» آن است.
(آیه ۱۲)- تنها تو نیستى که گرفتار دشمنى! قرآن همچنان ادامه بحثهاى مربوط به معاد از دریچههاى مختلف را دنبال مىکند، نخست براى دلدارى پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مىفرماید: فقط تو نیستى که این گروه کافر تو و محتواى دعوتت را- خصوصا در باره معاد- تکذیب کردند «پیش از آنان قوم نوح و اصحاب الرّاس و قوم ثمود (پیامبرانشان را) تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ).
«قوم ثمود» همان قوم صالح پیامبر بزرگ خداست، که در سرزمین «حجر» در شما حجاز زندگى داشتند، و در مورد «اصحاب الرّسّ»، بسیارى عقیده دارند که آنها طائفهاى بودند که در سرزمین «یمامه» مىزیستند و پیامبرى به نام «حنظله» داشتند که او را تکذیب کردند و سر انجام در چاهش افکندند.
(آیه ۱۳)- سپس مىافزاید: «و هم چنین قوم عاد و فرعون و قوم لوط» (وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوانُ لُوطٍ).
منظور از برادران «لوط» همان قوم لوط است چرا که قرآن از این پیامبران بزرگ به عنوان برادر یاد کرده است.
(آیه ۱۴)- «و نیز اصحاب الایکه [قوم شعیب] و قوم تبّع» که در سرزمین یمن زندگى مىکردند (وَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ).
«ایکه» به معنى درختان فراوان و درهم پیچیده، و یا به تعبیر دیگر بیشه مانند است، و اصحاب الایکه گروهى از قوم شعیب هستند که در غیر شهر «مدین» زندگى مىکردند، شهرى که داراى درختان بسیار بود.
سپس به تمام این اقوام هشت گانه اشاره کرده، مىگوید: «هر یک از آنها فرستادگان الهى را تکذیب کردند، و وعده عذاب من در باره آنها تحقق یافت» (کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ).
این اقوام هم پیامبرانشان را تکذیب کردند، و هم مسأله توحید و معاد را، و سر انجام به سرنوشت دردناکى گرفتار شدند، بعضى گرفتار طوفان شدند، بعضى سیلاب، بعضى دیگر صاعقه، و بعضى زلزله، و یا غیر آن و سر انجام میوه تلخ تکذیب را چشیدند.
(آیه ۱۵)- در این آیه به ذکر یکى دیگر از دلائل امکان رستاخیز پرداخته، مىگوید: «آیا ما از آفرینش نخستین عاجز ماندیم» که قادر بر آفرینش رستاخیز نباشیم؟! (أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ).
سپس مىافزاید: آنها در آفرینش نخستین تردید ندارند، زیرا خالق انسانها را خدا مىدانند «ولى آنها (با این همه دلائل روشن) باز در آفرینش جدید تردید دارند» (بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ).
در حقیقت آنها بر اثر هواى نفس و تعصب و لجاجت گرفتار تناقضند، از یکسو خالق انسانها را در آغاز خداوند مىدانند که همه را از خاک آفریده، اما از سوى دیگر وقتى به مسأله آفرینش مجدد انسانها از خاک مىرسند آن را مطلبى عجیب و باور ناکردنى مىشمرند، در حالى که هر دو مثل یکدیگرند.
منبع: برگزیده تفسیر نمونه