۱-مصاحبه شنیدنی عبدالباری عطوان سردبیر نشریه «رای‌الیوم» در مورد ایران و آمریکا

۲-تحلیل جامع کانال اخبار سوریه از تنش‌های میان ایران و آمریکا 


ویدیویی که مشاهده می‌کنید، تحلیل قابل توجه و شنیدنی عبدالباری عطوان سردبیر و نویسنده عرب از وضعیت این روزهای منطقه و درگیری ایران و امریکاست. عطوان که از ملی‌گراهای عرب است و همواره غصه بی‌عرضگی و ناتوانی هم‌کیشان را می‌خورد، اینجا تاکید می‌کند که اراده و مردانگی ایران، امریکای ترامپ را به زانو درآورده است... .


ویدئو:


دریافت فایل
حجم: 27.3 مگابایت؛ 11 دقیقه 42 ثانیه


عبور از مرحله جنگ:


بیش از یک ماه از تنش و درگیری میان تهران و واشنگتن به دلیل زیاده‌خواهی‌های طرف امریکایی می‌گذرد. رئیس‌جمهور امریکا که دانش سیاسی و بینش نظامی و راهبردی در سطح رهبری کشوری مانند امریکا را نداشت با افکار تاجرمسلک خود سعی کرد امریکا و جهانی که با آن مواجه است را مانند یک بنگاه معاملاتی اداره کند. اما او در حوزه سیاسی، نظامی و راهبردی امور را دست چند نفر داد که وزیر امور خارجه کشورمان از آن به‌عنوان گروه «ب» یاد می‌کند. ترامپ در حالی پیشنهادات گروه ب را از ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۹۷ گام به گام اجرا کرد، که هیچ وقت فکر نمی‌کرد در جهانی که برایش ترسیم کرده بودند، کشوری هم باشد که به این گام‌ها چندان اعتنایی نکند و مسیر خودش را برود. او در حالی یکی یکی گزینه‌ها را از روی میز بر می‌داشت که حالا تاسف می‌خورد چرا میز را به شکلی خالی کرده که دیوانه‌ترین دیپلمات‌های جهان هم حاضر به نشستن پشت آن نیستند، چه برسد به شطرنج‌بازان ایرانی که خبره عالم شده و ۴۰ سال است در شرایط تهدید و تحریم زندگی کرده‌اند.

مقامات امریکایی فکر می‌کردند با سر هم کردن چند راهبرد کهنه و نخ‌نما شده مانند رئیس‌جمهور دیوانه، راهبرد ناوهای جنگی و جنگ روانی و رسانه‌ای می‌توانند در تهران مقامات ایرانی را مرعوب کرده و آنها را سر میز مذاکره بیاورند. اعزام یک ناو هواپیمابر که در برخی اوقات تا چهار عدد از آنها در حوزه تمدنی ایران (شما بگوئید آسیای غربی یا خاورمیانه) هم در این منطقه بود و ارسال بمب‌افکن‌های ب۵۲ که هر دو سیبل‌های بزرگی برای هدف‌گیری بودند اوج تحرکات نظامی این کشور بود، حتی ارسال اف۳۵ هم نتوانست ایرانی‌ها را مرعوب کند چرا که بیش از ۱۰ سال است با اف۲۲ در حال چالش هستند و حالا هم آن را مثل آب خوردن رهگیری می‌کنند و خودشان هم می‌دانند. در سیزدهم اردیبهشت و تنها چند روز پیش از تعلیق برخی از تعهدات برجامی ایران امریکایی‌ها نامه‌ای به تهران می‌فرستند و در آن شروع به تهدید می‌کنند که چنین می‌کنیم و چنان!! اما در تهران کسی به این نامه هیچ پاسخی نمی‌دهد و دستورات لازم توسط اتاق عملیات برای نشان دادن تیزی تیغ و بُرّندگی شمشیر ایرانی‌ها به دشمن صادر شد.

از روز ۱۳ اردیبهشت ماه تا روز دوشنبه ۳۱ اردیبهشت و در حالی که امریکایی‌ها در تلاش بودند تا پالس‌های دروغین و گمراه‌کننده جنگ را منتشر کنند، در تهران دستور کار به این شکل می‌شود که دولتی‌ها به هیچ عنوان وارد مساله جنگ نشوند و به کار خود در حوزه اقتصادی بپردازند. وزارت خارجه ماموریت پیدا می‌کند تا سیاست‌های ایران را در سطح منطقه و جهان به اطلاع رهبران کشورهای مختلف برساند و هیات‌های دیپلماتیک ایران راهی کشورهای مختلف شده و سفرای ایران نیز با دریافت دستور ملاقات و توضیح به دیدار مقامات کشورهایی که در آن ماموریت داشتند، می‌روند. از سوی دیگر نظامی‌ها در حالی که مدام در حال نصیحت دشمن بودند که اشتباه راهبردی نکرده و پا را از گلیم خود درازتر نکند، یکی از بزرگ‌ترین طرح‌های رزمی کشور را به شکل غیررسانه‌ای عملیاتی می‌کنند تا دشمن با چشم خودش توانایی واقعی و میزان آمادگی حقیقی ایران برای ورود به جنگ را ببیند. علاوه بر امریکا، باید سایر طرف‌های منطقه‌ای نیز از این تحرک بی‌سابقه درس بگیرن تا مبادا خود دچار اشتباه محاسباتی شوند.

به این ترتیب به همه یگان‌های نظامی در سراسر کشور، به ویژه در حوزه فرماندهی جنوب دستور آماده‌باش کامل داده می‌شود. یکی از بزرگ‌ترین جابجایی‌ها و نقل و انتقال‌های تجهیزات سنگین ایران در طول چند سال گذشته ظرف کمتر از ۴۸ ساعت صورت می‌گیرد، همه مرخصی‌ها لغو و همانگونه که از دهان فرمانده کل ارتش به صورت ضمنی خارج شد، آماده باش به شکل بی‌سابقه‌ای صورت واقعی به خود گرفت. در چند مورد فرماندهی نظامی ایران اجازه داد تا مردم عادی از این تحرکات هم فیلم بگیرند و در فضای مجازی منتشر شود که شاید انتشار ویدئوی انتقال یک آتشبار اس۳۰۰ به عسلویه و همچنین انتشار فیلم استقرار لانچرهای موشک‌های ضدسطحی در عسلویه یکی از موارد بود. با این حال، سایر ادوات نظامی ایران نیز برای یک نبرد حقیقی و واقعی اعلام آمادگی کردند.

در این شرایط آماده‌باش بود که امریکایی‌ها با دیدن رفتار حقیقی و واقعی ایران دچار اشتباه شدند. آنها با این برداشت که چون به تهران پیغام داده‌اند که نمی‌خواهند وارد جنگ شوند و اصلا چنین قصدی ندارند، تحرکات ایران را نشانه‌ای برای ضربه‌زدن به خود برشمردند. استقرار صدها لانچر موشک ضد سطحی تا عمق ۵۰ کیلومتری سواحل خلیج فارس که دستکم برای امریکایی‌ها قابل رصد بود آنها را به این نتیجه رساند که نباید زیاد بر طبل جنگ و اعزام ناو هواپیمابر و بمب افکن بکوبند.

به گفته برخی از منابع، استعداد مستقر در سواحل و جزایر ایرانی فقط ۴۰درصد از توان رزمی ایران بود، چرا که طبیعت و جغرافیا امکان استقرار بیشتر تجهیزات را نمی‌داد. در این فاصله چند اتفاق بسیار مهم روی داد که دو رویداد آن رسانه‌ای شد، نخست حمله به نفتکش‌های اماراتی بود و دیگری هم حمله به خطوط انتقال نفت عربستان سعودی... هر چند مسئولیت حادثه نخست را کسی بر عهده نگرفت و ایرانی‌ها نیز آن را خرابکاری برخی‌ طرف‌ها برای متهم کردن تهران قلمداد کردند، اما این این دو اقدام باعث شد تا حواس‌ها بیش از پیش جمع شود. امریکایی‌ها وقتی اراده ایرانی‌ها برای جنگ را دیدند، در حالی که در مورد ورود ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن بسیار هارت و پورت می‌کردند، اما ترجیح دادند تا این داشته چند میلیارد دلاری خود که میلیاردها دلار تجهیزات و چند هزار خدمه نیز داشت، همان آب‌های آزاد در دریای عرب نگه دارند و دستور لنگراندازی دهند. سایر شناورهای امریکایی نیز یکی پس از دیگری آب‌های خلیج فارس را بی سر و صدا ترک کردند تا فرماندهی نظامیان تروریست امریکایی دیگر در مورد ورود هیچ کشتی جنگی نه توئیت کند و نه حرفی بزند.

تلاش برای ترساندن ایرانی‌ها در این مدت راه به جایی نبرد، اما در تهران با دستور کار مشخص همه بازوان ایران آرام و بی‌صدا شروع به حرکت کردند. سطح آماده باش در منطقه نیز بالا و بالاتر رفت. موشک‌های دوربرد از سوله‌ها خارج شده و آماده شلیک شدند، هدف هم بسیار مشخص بود، همان جایی که نخست‌وزیرش وقتی جهت موشک‌ها را دید سکوت کرد، چرا که او در سال ۲۰۰۳ با سخنرانی و شهادت دروغ خود در کنگره امریکا مبنی بر وجود تسلیحات هسته‌ای و شیمیایی در عراق عامل مهم حمله به این کشور بود. او حالا از ترس اینکه مبادا دوباره به خرابکاری متهم شود و حتی موشک‌های ایرانی‌ها به سمتش نیایند، ساکت شد و به همه وزرا و مسوولانش هم دستور داد که روزه سکوت بگیرند. او حتی در این بازه زمانی جرات حمله به سوریه را هم پیدا نکرد، چر چند پدافند سوری‌ها چند باری با اهدافی در آسمان جنوب دمشق درگیر شد، اما هیچ وقت اطلاع دقیقی از این حملات منتشر نگردید.

عزم ایران برای پاسخگویی به تهدیدات باعث شد تا در روزهای ۲۹ و ۳۰ اردیبهشت پیغام‌های مهم دیگری به تهران برسد. هر چند از محتوای این پیغام‌ها اطلاعی در درست نیست، حامل یکی از پیام‌ها در روز دوشنبه۳۰ اردیبهشت وزیر امور خارجه عمان بود. یوسف بن‌علوی برای میانجی‌گری نیامده بود، او پیامی از طرف امریکایی‌ها آورده بود که بر اساس آن امریکایی‌ها خواستار جنگ و درگیری نبودند و از طرف ایرانی می‌خواستند تا از شاخ و شانه‌ کشیدن نظامی دست بکشد. آنها برای اینکه حسن‌نیت!! خود را هم نشان داده باشند از توقف ناو هواپیمابر لینکلن و خروج تعدادی از کشتی‌های نظامی خود در خلیج فارس سخن به میان آورده بودند. دیدارهای بن علوی با مقامات ایرانی هر چند به دلیل تندروی‌های ترامپ به مرحله مذاکره برای رفتارهای دیپلماتیک نرسید اما برای عبور از جنگ از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بود. ترامپ وقتی فهمید که بلوف‌هایش ممکن است کار دستش بدهد کوتاه آمد و اینجا بود که ایرانی‌ها با اراده سخت و سنگین خود گزینه بازی روانی و رسانه‌ای جنگ را از روی میز برداشتند.

در حالی که ایرانی‌ها با ارده پولادین و نمایشی از قدرت واقعی دشمن را ناچار به پذیرش واقعیت‌های میدانی کردند، بالاخره روز سه‌شنبه ۳۱ اردیبهشت‌ماه فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مراسم معارفه جانشین خود در سپاه در سخنان مهمی دیدگاه ایران را به طرف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی ارسال کرد. ژنرال حسین سلامی در سخنانی با بیان اینکه «ما به دنبال جنگ نیستیم، اما از جنگ نمی‌هراسیم و آماده‌ایم، خاطرنشان کرد: دشمنان ما هم اراده جنگ ندارند، اما تفاوت ما با آنها این است که آنها از جنگ می‌ترسند و خط حد آنها جایی است که جانشان به خطر بیافتد...» این سخنان سردار سلامی، این پالس را پس از سفر وزیر خارجه عمان به طرف‌های مربوطه منتقل کرد که جمهوری اسلامی ایران دنبال جنگ نیست ولی آماده است. پس از این بود که بسیاری از نیروها از حالت آماده‌باش خارج شده و همه تسلیحات و تجهیزاتی که بر اساس دستورالعمل آماده‌باش و گسترش نیروها صادر شده بوده، خارج و به پادگان‌های خود بازگشتند.
عبور از مرحله جنگ به این معنی نبود که قرار است جنگی صورت بگیرد، بلکه ما به دشمن نشان دادیم که با وجود همه سروصداهایش، هیچ کاری در حوزه نظامی نمی‌تواند کند. به سعودی و امارات این پیغام مستقیم رسید که بهتر است روی امریکایی‌ها حساب باز نکنند که آنها به روز واقعه، جان‌شان را بر می‌دارند و می‌روند.

ایران به این ترتیب گزینه انحرافی جنگ را از روی میز برداشت، گزینه‌ای که از همان ابتدا هم اعتباری نداشت اما فرصتی به نظامیان ایرانی داد تا به دشمن کمی زور و بازو نشان دهند و او را با گوشه‌ای از واقعیت امر آشنا کنند که بهتر از بی‌گدار به آب نزند. اگر هفته گذشته نوشتم که امریکایی‌ها از ۵ کانال مختلف با تهران برای مذاکره تماس گرفته‌اند اما حالا این کانال‌ها به بیش از دو برابر افزایش پیدا کرده است. رهبران بسیاری از کشورها و دیپلمات‌هایی که از قدیم تا به امروز با ایران روابطی داشته‌اند سعی در ارتباط گیری با مقامات کشورمان جهت چیدن میز مذاکره دارند. دستپاچگی امریکای ترامپ برای مذاکره تا آن اندازه است که به گفته یکی از واسطه‌ها، او حتی حاضر است که راهی تهران شود و با رهبری دیدار کند، اما همه این درخواست‌ها تا به امروز در تهران با پاسخ مثبت، ولو به اندازه یک جو مواجه نشده است.

این روزها وضعیت برای امریکایی‌ها به‌شدت بغرنج است، همین چند ماه پیش بود که وزیر امور خارجه این کشور از شروط ۱۲گانه برای مذاکره با ایران می‌گفت و هر جا می‌نشست و در هر کنفرانس خبری یا مذاکره دیپلماتیک و حتی وساطت‌های اروپایی‌ها در پاییز و زمستان گذشته – قبل از اینکه اوضاع تا به این اندازه سخت شود- مذاکره با تهران را منوط به پذیرش این ۱۲ بند کرده بود. با این حال مایک پمپئو نه تنها در در سفر دو هفته پیش خودش به بغداد هیچ نشانی از این شروط ۱۲ گانه نداشت، بلکه ملتمسانه گفت که رئیس جمهور امریکا می‌خواهد توافق هسته‌ای به امضای خودش باشد. کاهش سطح درخواست‌های امریکا برای مذاکره که با تحرکات منطقه‌ای و بین‌المللی ایران در حوزه نظامی و دیپلماتیک مواجه شد به کاخ سفید و پنتاگون ثابت کرد که اگر می‌خواهند همچنان عرب‌های خلیج فارس را بدوشند، باید پا روی دم شیر منطقه نگذارند وگرنه با دریده شدن گاوها، شیری برای دوشیدن و بردن باقی نمی‌ماند.

در حالی که امریکایی‌ها دیگر گزینه‌ای برای فشار بر ایران و ایرانی ندارند و همه کارت‌های خود را استفاده کرده‌اند، ایرانی‌ها تحریم نفتی و خروج امریکا از برجام و پایبند نبودن اروپا به تعهدات خود را فراموش نکرده‌اند. بدون شک عربستان و امارات نمی‌توانند نفت ایران را جایگزین کنند، اگر چنین تصمیمی بگیرند باز هم به تیر غیب دچار خواهند شد، وزیر امور خارجه عمان ماموریت داشت این پیغام را به طرف کویتی هم برساند که احیانا آنها خبطی نکنند. حرکت‌های تهاجمی و روبه‌جلوی ایران علیه امریکا تازه شروع شده و به‌نظر هم نمی‌رسد که بخواهد به این سادگی به پایان برسد. همه فریادهای امریکا برای پاسخگویی به اقدامات ایران تا به امروز بی اعتبار بوده و کسی نمی‌تواند روی آن حساب باز کند. اروپایی‌ها هم که چیزی به ایران ندادند در حالی از ایران می‌خواهند به برجام پایبند باشد که می‌دانند کمتر از شش هفته دیگر فرصت دارند و آنگاه ایران دوباره تعهداتش را کاهش خواهد داد.

ایران باوجود تحریم سخت، فشار بی‌سابقه بر مردم و جنگ روانی دشمن و بازی برخی از ترسوهای داخلی در زمین آنها به خوبی به این نکته رسیده که بعد از سیاهی رنگی نیست. امریکایی‌ها هیچ برگه دیگری برای بازی ندارند و نمی‌دانند که باید چه کنند. نه راهی برای مذاکره مانده و نه ایران تسلیم شده است. انتظار برای فروپاشی درونی کشور نیز راه به جایی نبرده و در تهران کسی مذاکره را برای مذاکره نمی‌خواهد. توان و قدرت نظامی کشور و تیغ تیز نیروهای مسلح کشورمان همه معادلات را به هم زد. در حالی که دستان بلند ایران در منطقه خودش را برای حرکت‌های مطمئن و دقیق بعدی آماده می‌کند، این امریکا است که به مذاکره نیاز دارد. التماس‌های هر روزه ترامپ و پمپئو برای مذاکره دیگر دارد عادی می‌شود. اینکه آنها بعد از این چه خواهند کرد باید صبر کرد و دید، اما دنیا برای ما به آخر نرسید و دشمن پذیرفت که ایران نه فروپاشید و نه تسلیم شد... تنها دلیل التماس‌های آنها برای مذاکره رسیدن به این نقطه است. آنها برای تغییر رژیم حرکت کرده بودند و اگر می‌دانستند که ایران از هم می‌پاشید هیچ وقت پیشنهاد مذاکره را نمی‌دادند. کسی با رژیمی که در سراشیبی سقوط باشد، گفت‌وگو نخواهد کرد.

این را همچنین باید آن‌هایی که در داخل کشور نشسته و ناو هواپیمابر امریکایی نیامده از ترس به خود لرزیده و چنان ترسیده که بید باید لنگ بیندازد هم به خوبی بدانند. ایران صرفا با هزینه‌ای بسیار پایین و در اندازه معقول ۳ درصد تولید ناخالص ملی در طول سال‌های پس از جنگ به توان بازدارندگی قابلی رسیده که تهدید نظامی ابرقدرت جهان را بی‌اعتبار می‌کند. (منبع: اخبار سوریه)