درس شماره: ۱۹
عنوان: بزرگواری و گذشت

"وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِیضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَ الَّذِی بِیَدِهِ عُقْدَةُ النِّکَاحِ وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ"
سوره بقره،آیه ۲۳۷
اگر زنان را پیش از آنکه با آنها تماس بگیرید و [آمیزش جنسی داشته باشید] طلاق دهید، در حالی که مهری برای آنها تعیین کرده اید، [لازم است] نصف آنچه را تعیین کرده اید [به آنها بدهید] مگر اینکه، آنان [حق خود را] ببخشند، یا [در صورتی که صغیر و سفیه باشند ولیّ آنها یعنی] آن کسی که گره ازدواج به دست او است، آن را ببخشد و گذشت کردن شما [و بخشیدن تمام مهریه آنها] به پرهیزکاری نزدیک تر است و گذشت و نیکوکاری را در میان خود فراموش نکنید که خداوند به آنچه انجام می دهید، بینا است.


🖋مقدمه
در این آیه، سخن از زنانی به میان آمده که پس از تعیین مهریه و قبل از آمیزش، از همسرانشان جدا می شوند. در این فرض، به زن حق می دهد نصف مهریه را بگیرد. سپس به سراغ جنبه های عاطفی و اخلاقی رفته، می فرماید: مگر اینکه آنان حق خود را ببخشند: [و یا اگر صغیر و سفیه هستند، ولیّ آنها یعنی] آن کسی که گره ازدواج به دست او است، آن را ببخشد. روشن است ولیّ در صورتی می تواند از حق صغیر صرف نظر کند که مصلحت صغیر ایجاب نماید. (تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۰۱و۲۰۲)


📋واژه ها
تَمَسّو: تماس پیدا می کنید، کنایه از عمل زناشویی (فعل مضارع منصوب از ماده مس)
فریضه: واجب (در اینجا منظور مهریه است)
عقده: گره، پیمان
فضل: بزرگواری، بخشش، گذشت


📌نکات تفسیری
۱- گذشتن از حق دختر
در مواردی ممکن است سرسختی کردن در گرفتن نصف مهر-آن هم قبل از عروسی- احساسات شوهر و اقوامش را جریحه دار کند و در صدد انتقام جویی برآیند و حیثیت و آبروی زن را در معرض خطر قرار دهند؛ اینجا است که گاه پدر برای حفظ مصالح دختر خود، لازم می بیند از حق او گذشت نماید (همان، ص۲۰۳)
۲- شوهر و پرداخت تمام مهریه
عبارت " وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى" حکم دیگری را در مورد مرد و وظایف اناسانی او بیان می کند و آن اینکه بهتر است مرد گذشت نشان دهد و اگر تمام مهر را پرداخته، چیزی پس نیگرد و اگر نپرداخته، همه آن را بپردازد و از نیمی که حق اوست، صرف نظر کند؛ چه اینکه دختری که بعد از عقد و پیش از عروسی از شوهر خود جدا می شود، با مشکلاتی از نظر اجتماعی و روانی روبه‌رو است که گذشت مرد و پرداخت تمام مهریه، می تواند مرهمی بر جراحات او باشد. (همان)
۳- نزدیک بودن بخشش به تقوا
بخشش از دو جهت به تقوا نزدیک تر است:
الف. کسی که از حق می گذرد و آن را می بخشد، بی تردید حق دیگری را به ستم نمی گیرد؛ بنابراین، گذشت به تقوا نزدیک تر است.
ب. کسی که از حق قانونی و شرعی خود صرف نظر می کند، نزدیک تر است که نافرمانی و گناه خدا نکند. (مجمع البیان، ج۳،ص۵۱)
۴- معروف و احسان در همه جا
از آنجا که اسلام می خواهد اگر جدایی و تفرقه ای رخ می دهد، باز بر اساس معروف و احسان انجام گیرد، یعنی افزون بر اینکه از هرگونه انتقام جویی خالی باشد، مرد و زن روح بزرگواری را نیز فراموش نکنند و برای آسایش خودشان هم که باشد، روح نیکوکاری و گذشت را در خویش زنده بدارند؛ از این رو می فرماید: هیچ گاه در میان خود، نیکی و بزرگواری و احسان را فراموش نکنید که خداوند، به اعمال شما بینا است.
۵- عداوت و دشمنی ممنوع
در جمله های آخر، شوهران را مخاطب قرار می دهد و می فرماید: عفو و گذشت شما [و پرداختن تمام مهر] به پرهیزکاری نزدیک تر است و نیکوکاری و فضل را فراموش نکنید. عبارت "لا تنسو الفضل"، خطاب به عموم مسلمانان است که روح گذشت و بزرگواری را هیچ گاه فراموش نکنند و حتی طلاق و جدایی، با نزاع و کشمکش و تحریک حس انتقام جویی آمیخته نباشد؛ بلکه بر اساس بزرگواری، احسان و گذشت انجام شود. اگر مرد و زنی نتوانند با هم زندگی کنند، دلیلی ندارد که میان آنها دشمنی حاکم گردد. (برگرفته از تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۰۳و۲۰۴)
۶- جایگاه احسان و تفضل
پیامبر اسلام فرمود: زمانی بر مردم بیاید بسی سخت که هر مردی آنچه به دست دارد، به سختی نگه دارد و احسان و تفضل به یکدیگر را فراموش کنند و حال آنکه خدای تعالی فرمود: احسان و تفضل به یکدیگر را فراموش نکنید. (بحارالانوار، ج۷۱، ص۴۱۳، باب۳۰)


📢پیام‌ها
۱- سخن گفتن درباره مسائل زناشویی، باید همراه با عفت کلام باشد (کنایه از آمیزش است).
۲- پرداخت مهریه بر مرد واجب است (فریضه).
۳- عفو و گذشت از سوی زن و مرد، هر دو پسندیده است، یا زن نصف مهر را ببخشد یا مرد تمام مهریه را بدهد.
۴- در مواردی اجازه ازدواج زن با ولیّ او است.
۵- طلاق باید همراه با گذشت و فضل و بزرگواری باشد.
۶- در طلاق نباید مسائل اخلاقی و کرامت های انسانی را به فراموشی سپرد. (تفسیر نور، ج۴۱، ص۳۷۷)


🗄منبع: تفسیر همراه