حکمت ۹۳ نهج البلاغه ؛ فلسفه آزمایشها (اخلاقى ، اجتماعى)

لاَ یَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفِتْنَةِ» لاَِنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ إِلاَّ وَهُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ، وَلَکِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلاَّتِ الْفِتَنِ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ: «وَاعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ»، وَمَعْنَى ذَلِکَ أَنَّهُ یَخْتَبِرُهُمْ بِالاَْمْوَالِ وَالاَْوْلاَدِ لِیَتَبَیَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ، وَالرَّاضِیَ بِقِسْمِهِ، وَإِنْ کَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ، وَلَکِنْ لِتَظْهَرَ الاَْفْعَالُ الَّتِی بِهَا یُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ؛ لاَِنَّ بَعْضَهُمْ یُحِبُّ الذُّکُورَ وَیَکْرَهُ الاِْنَاثَ، وَبَعْضَهُمْ یُحِبُّ تَثْمِیرَ الْمَالِ، وَیَکْرَهُ انْثِلاَمَ الْحَالِ. (قالَ الرَّضی: وَهذا مِنْ غَریبِ ما سُمِعَ مِنْهُ فِی التَّفْسیرِ).

امام(علیه السلام) فرمود: هیچ کس از شما نگوید خداوندا! به تو پناه مى برم از این که مرا امتحان کنى، زیرا هیچ کس نیست مگر این که امتحانى دارد. ولى اگر کسى مى خواهد به خدا پناه برد و دعا کند، از آزمون هاى گمراه کننده به خدا پناه برد، خداوند سبحان مى فرماید: «بدانید اموال و اولاد شما وسیله آزمایش شماست». معناى این سخن آن است که خداوند مردم را با اموال و اولادشان آزمایش مى کند تا آن کس که از روزى اش خشمگین است از آن که شاکر و راضى است عمل آشکار گردد). مرحوم سیّد رضى مى گوید: «آنچه امام(علیه السلام) در این بیان آورده است از تفسیرهاى عمیق و پیچیده اى است که از آن حضرت شنیده شده است».


تفسیر:

شرح و تفسیر فلسفه امتحان الهى امام(علیه السلام) در این گفتار حکمت آمیز خود به نکته مهمى اشاره مى کند و آن عمومیت امتحان براى همه انسان ها و حتمى بودن آن در هر شرایط است. نخست مى فرماید: «هیچ کس از شما نگوید خداوندا! به تو پناه مى برم از این که امتحان شوم»; (لاَ یَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفِتْنَةِ»). سپس به ذکر علت آن پرداخته مى فرماید: «به این دلیل که هیچ کس نیست مگر این که امتحانى دارد»; (لاَِنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ إِلاَّ وَهُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَة). اصولا دنیا دار امتحان، تکالیف و مسئولیت هاست و بشر براى تکامل آفریده شده و تکامل ها از مسیر امتحانات مى گذرد و بى امتحان راهى به سوى کمال نیست، بنابراین چنین دعایى مثل این است که انسان بگوید: خداوندا مرا به هیچ تکلیفى مکلّف نکن. بدیهى است چنین دعایى دور از استجابت است. آن گاه امام در ادامه این سخن راه صحیح دعا کردن و پناه بردن را درباره امتحانات به انسان ها مى آموزد و مى فرماید: «ولى اگر کسى مى خواهد به خدا پناه ببرد و دعا کند، از امتحانات گمراه کننده به خدا پناه ببرد»; (وَلَکِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلاَّتِ الْفِتَنِ). به بیان دیگر از خدا توفیق پیروزى در امتحانات را بخواهد و از ذات پاکش در این راه یارى بطلبد تا توفیق الهى شامل حال او گردد و در آزمایش هاى الهى رو سفید شود. آن گاه امام در ادامه این سخن به دو دلیل نقلى و عقلى تمسک مى جوید: نخست مى فرماید: «زیرا خداوند سبحان مى گوید: بدانید اموال و اولاد شما وسیله آزمایش شما هستند»; (فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ: (وَاعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ)). لازم به ذکر است که «فتنه» در اصل به معناى قرار دادن طلا در کوره است تا ناخالصى هاى آن گرفته شود و خالص از ناخالص شناخته گردد سپس به هرگونه آزمایش اطلاق شده البته این واژه گاه به معناى شکنجه، گمراه ساختن و ایجاد مشکلات اجتماعى و آشوبگرى نیز استعمال شده است. آیات زیادى درباره حتمى بودن امتحانات الهى در قرآن مجید وجود دارد. امام انگشت روى دو مورد از موارد بسیار روشن امتحانى گذارده است. سپس در تفسیر این آیه به بیان دلیلى عقلى مى پردازد و مى فرماید: «معناى این سخن آن است که خدا مردم را با اموال و اولادشان آزمایش مى کند تا آن کس که از روزى اش خشمگین است از آن کس که شاکر و راضى است شناخته شود، هرچند خداى سبحان به مردم از خودشان آگاه تر است; ولى این براى آن است که کارهایى که موجب استحقاق ثواب و عقاب مى شود ظاهر گردد»; (وَمَعْنَى ذَلِکَ أَنَّهُ یَخْتَبِرُهُمْ بِالاَْمْوَالِ وَالاَْوْلاَدِ لِیَتَبَیَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ، وَالرَّاضِیَ بِقِسْمِهِ، وَإِنْ کَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ، وَلَکِنْ لِتَظْهَرَ الاَْفْعَالُ الَّتِی بِهَا یُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ). این سخن اشاره به نکته پرمعنایى است و آن اینکه صفات درونى و نیات اشخاص هرگز سبب پاداش و عقاب نمى شود جز آنکه این صفات و نیات در عمل آشکار گردد. به بیان دیگر معیار ثواب و عقاب، اعمال است نه نیات و صفات درونى، بنابراین خدا در عین اینکه نیات و صفات درونى انسان ها را کاملاً مى داند، بلکه از خودشان به آن آگاه تر است، باز هم امتحان مى کند تا در صحنه اعمال ظاهر شوند و معیار ثواب و عقاب تحقق یابد. به تعبیر دیگر مسیر تکامل از طریق افعال مى گذرد و آزمایش هاى الهى همه براى همین هدف است. باز به زبان دیگر، آنچه ملاک پاداش و کیفر است حسن فعلى است نه تنها حسن فاعلى. آن گاه امام در پایان این سخن انگشت روى چند مصداق از نیات انسان ها گذارده مى فرماید: «زیرا بعضى از مردم (مثلا) پسر را دوست دارند و از فرزندان دختر ناخشنودند و بعضى افزایش مال را مى خواهند و از نقصان آن ناراحتند (هیچ یک از این نیات سبب پاداش و کیفر نمى شود مگر زمانى که در میدان عمل آشکار گردد)»; (لاَِنَّ بَعْضَهُمْ یُحِبُّ الذُّکُورَ وَیَکْرَهُ الاِْنَاثَ، وَبَعْضَهُمْ یُحِبُّ تَثْمِیرَ الْمَالِ، وَیَکْرَهُ انْثِلاَمَ الْحَالِ). آنها که تنها فرزندان پسر را دوست دارند و از دختر متنفرند کسانى هستند که از نعمت هاى الهى ناخرسندند و از عهده امتحان الهى بر نیامده اند و آنها که در پى جمع مال اند و از هرگونه نقصان ناراحت، نیز گروهى هسنند که در این امتحان قبول نشده اند. مرحوم سیّد رضى بعد از بیان این کلمات حکمت آمیز مى گوید: «آنچه امام در این بیان آورده است از تفسیرهاى عمیق و پیچیده اى است که از آن حضرت شنیده شده است»; (قالَ الرَّضی: وَهذا مِنْ غَریبِ ما سُمِعَ مِنْهُ فِی التَّفْسیرِ). اشاره به اینکه تفسیرى است فشرده و پرمعنا بر مسئله آزمایش هاى الهى، زیرا امام روشن مى سازد که آزمایش هاى الهى براى کشف مجهول نیست، بلکه براى به فعلیت رسیدن استعدادها و نیات و صفات درونى است. نکته ها ۱. جهان میدان آزمایش آزمون هاى بشرى با دو هدف انجام مى شود: گاه براى کشف مجهولى است مانند تمام امتحاناتى که در سطوح مختلف آموزش و پرورش و دانشگاه هاست; همه براى این است که بدانند کدام شاگرد دروس خود را به گونه صحیح و کامل آموخته و کدام نیاموخته است و یا این که طلاى مشکوکى را به درون کوره مى برند تا معلوم شود باطن آن چیست; آیا واقعاً طلاست یا فلز دیگر و اگر طلاست خالص است یا ناخالص. نوع دیگرى از امتحان براى کشف مجهول نیست، بلکه براى رساندن به کمال صورت مى گیرد، مثل این که مى دانیم فلان طلا ناخالصى دارد، آن را به کوره مى بریم تا ناخالصى ها بسوزد و طلاى خالص به دست آید و از این قبیل تمام تمرین هایى است که ورزشکاران پیش از حضور در میدان مسابقه انجام مى دهند; همه اینها براى پرورش و رسیدن به کمال مطلوب است. آزمون هاى الهى به معناى اول نیست، همان گونه که امام(علیه السلام)در جمله بالا به آن اشاره فرموده و مى گوید: «وَإنْ کانَ سُبْحانَهُ أعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أنْفُسِهِمْ» و همان گونه که در سوره «عنکبوت» آمده «(أَحَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَهُمْ لا یُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ); آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها مى شوند و آزمایش نخواهند شد؟ ما کسانى را که پیش از آنها بودند آزمودیم (و اینها را هم آزمایش مى کنیم) باید علم خدا درباره کسانى که راست مى گویند و کسانى که دروغ مى گویند تحقق یابد». بنابراین تمام امتحانات الهى براى این است که ناخالصى ها برطرف گردد و بندگان به خلوص واقعى برسند، همان گونه که در آیه شریفه ۱۵۵ سوره «بقره» آمده است: (وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْء مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْص مِنَ الاَْمْوالِ وَالاَْنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِ الصّابِرینَ). مطابق این آیه خداوند با انواع مشکلات، ناامنى ها، گرسنگى ها، کمبود محصولات زمینى و آفات انسانى بندگانش را مى آزماید تا صابران یعنى کسانى که دربرابر این آزمایش ها مقاومت کردند به وجود آیند و به آنها بشارت نیل به مقامات عالیه داده شود. و در آیه ۱۴۱ «آل عمران» این مطلب با وضوع بیشترى بیان شده، زیرا بعد از ذکر پاره اى از امتحانات الهى مى فرماید: «(وَ لِیُمَحِّصَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَیَمْحَقَ الْکافِرینَ); هدف این است که خداوند افراد باایمان را خالص گرداند و کافران را نابود سازد». ۲. معیار پاداش و کیفر؟ به یقین نیت انسان رابطه نزدیکى با صفات درونى او دارد. کسى که نیت کار خیرى مى کند انسان وارسته، با سخاوت و ایثارگرى است، هرچند به مقصود خود نرسد و آن کس که نیت آزار و اذیت و کشتار مردمان دارد به یقین آدم شرورى است; ولى نه در شرع و نه در عرف عقلا کسى را بر نیتش کیفر نمى دهند مگر این که بر طبق آن کارى انجام داده باشد. نیز کسى را به دلیل نیتش مستحق پاداش نمى بینند. در اینجا این سؤال پیش مى آید که اگر چنین است چرا در روایات اسلامى آمده است که نیت شر، کیفر ندارد اما نیت خیر، پاداش دارد؟ در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «إِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ الْفَقِیرَ لَیَقُولُ یَا رَبِّ ارْزُقْنِی حَتَّى أَفْعَلَ کَذَا وَکَذَا مِنَ الْبِرِّ وَوُجُوهِ الْخَیْرِ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ ذَلِکَ مِنْهُ بِصِدْقِ نِیَّة کَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الاَْجْرِ مِثْلَ مَا یَکْتُبُ لَهُ لَوْ عَمِلَهُ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ کَرِیمٌ; بنده مؤمن تنگدست مى گوید خداوندا به من روزى فراوان ده تا چنین و چنان از کارهاى نیک و برنامه هاى خوب انجام دهم. هنگامى که خدا بداند او در این نیتش صادق است اجر و پاداشى را که اگر عمل مى کرد به او مى داد، به سبب نیتش مى دهد. خداوند بخشنده و کریم است». در روایت دیگرى نیز در همان باب آمده است که هرگاه افراد با ایمان نیت خیرى کنند و موفق بر انجام آن نشوند یک حسنه براى آنها نوشته مى شود و اگر عمل کنند ده حسنه; ولى هنگامى که نیت معصیتى کنند تا عمل نکرده اند چیزى براى آنها نوشته نمى شود. پاسخ این سؤال روشن است و آن این که ثواب بر دوگونه است ثواب استحقاقى و ثواب تفضلى; پاداشى که بر عمل داده مى شود از باب استحقاق است (هرچند استحقاق نیز خود نوعى تفضل الهى است) و پاداشى که به نیت داده مى شود پاداش تفضلى است.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی