حکمت ۹۴ نهج البلاغه ؛ شناخت نیکى ها و خوبیها (اخلاقى،تربیتى)

وَسُئِلَ عَنِ الْخَیْرِ مَا هُوَ؟ لَیْسَ الْخَیْرُ أَنْ یَکْثُرَ مَالُکَ وَوَلَدُکَ، وَلَکِنَّ الْخَیْرَ أَنْ یَکْثُرَ عِلْمُکَ. وَأَنْ یَعْظُمَ حِلْمُکَ، وَأَنْ تُبَاهِیَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّکَ؛ فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ، وَإِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ. وَلاَ خَیْرَ فِی الدُّنْیَا إِلاَّ لِرَجُلَیْنِ: رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ یَتَدَارَکُهَا بِالتَّوْبَةِ، وَرَجُلٍ یُسَارِعُ فِی الْخَیْرَاتِ.

از آن حضرت پرسیدند: خیر و نیکى چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود: خیر و خوبى در آن نیست که مالت فراوان و فرزندانت زیاد شوند، خیر در این است که علمت زیادوحلمت فزون گردد وبا پرستش پروردگاربه مردم مباهات کنى، هر گاه کار نیکى از تو صادر شد خدا را سپاس گویى و اگر گناهى سر زد استغفار نمایى، دنیا فقط براى دوکس خوب است: کسى که گناهانى کرده مى خواهد با توبه جبران کندوکسى که با سرعت به سراغ کارهاى خیرمى رود.


تفسیر:

شرح و تفسیر خیر در چیست؟ امام(علیه السلام) در این کلام پربار حکمت آمیز، پاسخ به سؤال کننده اى مى دهد که «از آن حضرت پرسید: خیر و نیکى چیست؟»; (وَسُئِلَ عَنِ الْخَیْرِ مَا هُوَ). امام در پاسخ جامع خود خیر را در پنج چیز خلاصه کرد: نخست فرمود: «خیر و خوبى در آن نیست که مالت فراوان و فرزندانت زیاد شوند»; (فَقَالَ لَیْسَ الْخَیْرُ أَنْ یَکْثُرَ مَالُکَ وَوَلَدُکَ). منظور از این سخن نفى دیدگاه غالب در مسئله مال و فرزندان (نیروى انسانى) است که ارزش والا را در مال و فرزند خلاصه مى کنند و شخصیت را براى کسانى قائل هستند که اموال بیشترى در اختیار دارند و ثروت آنها زیاد و نفرات آنها نیز فراوان است. به تعبیر دیگر، تنها از جنبه هاى مادى و دنیوى به مال و فرزند نگاه مى کنند و گرنه اگر این مواهب در راه خدمت به خلق و جلب رضاى خالق صرف شود آن هم مصداق خیر است، چرا که در قرآن مجید در آیات متعددى واژه خیر بر مال اطلاق شده است. از جمله در آیه ۱۸۰ سوره «بقره» مى خوانیم: «(کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَالاَْقْرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقینَ); بر شما نوشته شده هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد اگر چیز خوبى (مالى) از خود به جاى گذارده براى پدران و مادران و نزدیکان به طور شایسته وصیت کند». سپس مى افزاید: ولى خیر در این است که علمت زیاد گردد و حلمت فزونى یابد و با پرستش پروردگار به مردم مباهات کنى و هر گاه کار نیکى از تو صادر شد خدا را سپاس گویى و اگر گناهى سر زد استغفار نمایى»; (وَلَکِنَّ الْخَیْرَ أَنْ یَکْثُرَ عِلْمُکَ. وَأَنْ یَعْظُمَ حِلْمُکَ، وَأَنْ تُبَاهِیَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّکَ; فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ، وَإِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ). در واقع، امام(علیه السلام) در این عبارات پر معنا نظام ارزشى اسلام را بیان مى کند و بر خلاف آنچه در دنیاى مادى دیده مى شود که ارزش را در مال و ثروت و قدرت ناشى از نفرات خلاصه مى کنند، امام(علیه السلام) ارزش را در علم و حلم و عبادت و شکر و استغفار خلاصه مى فرماید، زیرا مال و ثروت و قدرت اگر جدا از علم و حلم و بندگى پروردگار باشد مایه فساد و تباهى و ابزارى است که در مسیر شر قرار خواهد گرفت. البته علم اگر از عبودیت پروردگار و حلم جدا شود نیز ممکن است در مسیر انحراف و بدبختى قرار گیرد، لذا امام آن را به ضمیمه امور دیگرى که علم را به کنترل در مى آورد به عنوان خیر معرفى فرموده است. تعبیر به کثرت ولد مربوط به زمان هایى است که فرزندان نیروى حامى و مدافع خانواده محسوب مى شدند و زیادى آنها سبب قوت و قدرت بود و در آیات قرآن نیز کراراً به آن اشاره شده است; ولى در امثال زمان ما مى توانیم آن را به معناى وسیع ترى تفسیر کنیم و بگوییم: فزونى نیروهاى انسانى; خواه فرزند باشد یا قبیله و یا طرفداران دیگر. هدف امام(علیه السلام) این است که بفرماید: خیر و سعادت انسان در فزونى مال و نیروهاى انسانى اطراف او نیست، بلکه در علم و حلم و عبادت است. منظور از «حلم» بردبارى آمیخته با تدبیر است. ممکن است انسانى عالم باشد اما شتاب زده و بى تدبیر. چنین کسى به جایى نمى رسد; ولى وقتى علم، آمیخته با بردبارى و تدبیر شد آثار عمیقى از خود به جاى مى گذارد. منظور از مباهات به عبادت و بندگى پروردگار این نیست که انسان عباداتش را به رخ مردم بکشد، بلکه مقصود آن است که افتخار واقعى او به بندگى پروردگار باشد و در درون وجود خود به آن مباهات کند. شبیه جمله اى که از امیر مؤمنان على(علیه السلام) نقل شده که به پیشگاه خداوند عرضه مى دارد: «إِلَهِی کَفَى بِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً». آنگاه امام(علیه السلام) در پایان این گفتار به نکته مهم دیگرى اشاره کرده و خیر و سعادت دنیا را در دو چیز خلاصه مى کند و مى فرماید: «دنیا فقط براى دو کس خوب است: کسى که گناهانى کرده و مى خواهد با توبه جبران کند و کسى که با سرعت به سراغ کارهاى خیر مى رود»; (وَلاَ خَیْرَ فِی الدُّنْیَا إِلاَّ لِرَجُلَیْنِ: رَجُل أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ یَتَدَارَکُهَا بِالتَّوْبَةِ، وَرَجُل یُسَارِعُ فِی الْخَیْرَاتِ). حقیقت امر نیز همین است، زیرا اگر ما دنیا را به صورت یک گذرگاه براى زندگى جاویدان آخرت تصور کنیم به عنوان یک منزلگاه و هدف، خواهیم دانست بهره اى که انسان مى تواند از این مزرعه یا از این بازار براى سراى دیگر ببرد یا جبران گناهان است و یا سرعت در خیرات.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی