إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ، فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ.

امام(علیه السلام) فرمود: هنگامى که از چیزى (زیاد) مى ترسى خود را در آن بیفکن، چرا که سختى پرهیز از آن از آنچه مى ترسى بیشتر است.


شرح و تفسیر

راه زدودن ترس و وحشت امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه به نکته حکیمانه مهمى در مقابله با مشکلات اشاره کرده مى فرماید: «هنگامى که از چیزى (زیاد) مى ترسى خود را در آن بیفکن، چرا که سختى پرهیز از آن از آنچه مى ترسى بیشتر است»; (إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ، فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ). بارها این مطلب تجربه شده است که انسان هنگامى که از چیزى مى ترسد پیوسته در اضطراب و پریشانى و ناراحتى است; اما هنگامى که انسان خود را در آن مى افکند مى بیند بسیار راحت تر از آن بود که فکر مى کرد. دلیل این مشکل روانى روشن است، زیرا اولاً تا انسان وارد چیزى نشده پیوسته در پریشانى و وحشت به سر مى برد و اى بسا روزها و هفته ها این درد و رنج ادامه یابد; اما هنگامى که خود را در آن افکند ممکن است در چند دقیقه پایان یابد. ثانیاً تا انسان به سراغ مطلبى که از آن مى ترسد نرود احتمالات گوناگون مى دهد که بسیارى از آن احتمالات بیش از واقعیتى است که در آن امر مخوف وجود دارد. به همین دلیل درد و رنج انسان افزایش مى یابد. ازاین رو بعضى از علماى اخلاق در کتب اخلاقى براى درمان رذیله ترس پیشنهاد مى کنند انسان در صحنه هاى رعب آور وارد شود; مثلاً بعضى از خوردن دارو یا تزریق آمپول وحشت دارند; اما هنگامى که چند بار تکرار مى شود وحشت آنها به کلى فرو مى ریزد. یکى از فلسفه هاى انواع تمرین و رزمایش هاى نظامى زدودن آثار ترس از جنگ از دل هاى سربازان و افسران و فرماندهان است. سعدى در گلستان خود داستان زیبایى در این زمینه نقل مى کند. مى گوید: پادشاهى با غلامى عجمى در کشتى نشست،و غلام هرگز دریا ندیده بود و محنت کشتى نیازموده. گریه و زارى در نهاد و لرزه بر اندامش افتاد. چندان که ملاطفت کردند آرام نمى گرفت و عیش مَلِک از او منغّص بود چاره ندانستند. حکیمى در آن کشتى بود مَلِک را گفت: اگر فرمان دهى من او را به طریقى خاموش گردانم. گفت: غایت لطف و کرم باشد. بفرمود تا غلام را به دریا انداختند. بارى چند غوطه خورد، مویش گرفتند و پیش کشتى آوردند و به دو دست در سکان کشتى آویخت. چون برآمد به گوشه اى بنشست و آرام یافت. مَلِک را عجب آمد پرسید: در این چه حکمت بود؟ گفت: از اول محنت غرقه شدن ناچشیده بود و قدر سلامت کشتى نمى دانست. قدر عافیت کسى دارد که به مصیبتى گرفتار آید. بسیار مى شود که انسان به علت این گونه وحشت ها به سراغ کارهاى مهم نمى رود و در واقع مانع بزرگى بر سر راه کارهاى بزرگ مى شود. به گفته مرحوم کمره اى در منهاج البراعة بسیارى از مکتشفان و محققان جهان با عمل به این دستور به افتخارات بزرگى نائل شده اند; آنها در درون جنگل ها و صحراهاى آفریقا و بیابان هاى پراکنده وارد مى شوند و به سیر دریاها مى پردازند و به درون جزایر دوردست نفوذ مى کنند و از این طریق هم ثروت فراوانى به دست مى آورند و هم شهرت جهانى کسب مى کنند. افزون بر این به علم و دانش بشرى خدمات قابل ملاحظه اى مى شود. سپس این سخن حکیمانه را در قالب شعرى بیان مى کند: چو ترسى ز امرى بینداز خویش *** در آن و بپیراى تشویش خویش دو دل بودن و خود نگه داشتن *** بسى سخت تر مى کند قلب، ریش در زبان عرب ضرب المثل هاى جالبى در این زمینه دیده مى شود; از جمله: «أُمُّ الْمَقْتُولِ تَنامُ وَأُمُّ الْمُهَدَّدِ لاتَنامُ; مادر مقتول به خواب مى رود; ولى مادر کسى که تهدید به قتل شده به خواب نمى رود». ولى به هر حال این سخن بدان معنا نیست که انسان بى مطالعه خود را به خطر بیفکند، بلکه به مواردى مربوط است که انسان ترس بیجا به چیزى دارد و همین مانع پیشرفت برنامه هاى او مى شود. در این گونه موارد باید با مطالعه و مشورت وارد عمل شد تا ترس فرو ریزد و شجاعت اقدام به عمل حاصل شود. این سخن را با شعرى از شاعر عرب پایان مى دهیم: لَعَمْرُکَ مَا الْمَکْرُوهُ إلاَّ ارْتِقابُهُ *** وَأعْظَمُ مِمّا حَلَّ ما یَتَوَقَعُ! به جانت سوگند که ناراحتى در زمانى است که انسان انتظار امر ناراحت کننده اى را مى کشد و چه بسا این ناراحتى از آنچه در انتظار اوست بیشتر است.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی