مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ، وَمَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ، وَمَنْ خَافَ أَمِنَ، وَمَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ، وَمَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ، وَمَنْ فَهِمَ عَلِمَ.
امام(علیه السلام) فرمود: هر کس به حساب خود برسد سود مى برد و آن کس که غافل بماند زیان مى بیند. کسى که (از خدا) بترسد ایمن مى گردد و کسى که عبرت گیرد بینا مى شود و آن کس که بینا گردد (حقایق را) مى فهمد و آن کس که (حقایق را) بفهمد دانا مى شود.
شرح و تفسیر
شش اندرزناب در این کلام حکیمانه شش جمله وجود دارد که سه جمله از آن مستقل از یکدیگر و سه جمله مرتبط با یکدیگر است و هر کدام نکته اى را بیان مى کند، مى فرماید: «هر کس به حساب خود برسد سود مى برد و آن کس که غافل بماند زیان مى بیند. کسى که (از خدا) بترسد ایمن مى گردد و کسى که عبرت گیرد بینا مى شود و آن کس که بینا گردد (حقایق را) مى فهمد و آن کس که (حقایق را) بفهمد دانا مى شود»; (مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ، وَمَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ، وَمَنْ خَافَ أَمِنَ، وَمَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ، وَمَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ، وَمَنْ فَهِمَ عَلِمَ). همیشه مسئله حسابرسى در زندگى مادى مردم وسیله اى براى پرهیز از زیان ها بوده است و وسایل مختلفى براى ثبت و ضبط حساب ها از قدیم الایام فراهم کرده اند. در عصر و زمان ما این وسایل بسیار متنوع و پیچیده شده و دقیق ترین حساب ها را نگهدارى مى کند. بررسى حساب سبب مى شود که اگر انسان احساس زیان کرد به سراغ نقطه هاى آسیب پذیر برود و آنها را اصلاح کند تا زیان، تبدیل به سود گردد. اصولاً تمام این جهان بر اساس حساب و نظم آمیخته با آن قرار گرفته است. هر گاه درون بدن خود را ملاحظه کنیم در منطقه خون ما حساب دقیقى حکمفرماست; بیش از بیست فلز و شبه فلز و مواد مختلف حاصل از آن خون ما را تشکیل مى دهد و به مجرد این که نظم آن به هم بخورد بیمارى حاصل مى شود. به همین دلیل پزشکان اولین دستورى را که مى دهند محاسبه اجزاى تشکیل دهنده خون از طریق آزمایش است تا به وسیله این حسابگرى جلوى بیمارى را بگیرند. آن کس که این آزمایش ها را به فراموشى بسپارد ممکن است زمانى متوجه شود که خسارت و زیان وسیعى دامن او را گرفته، در امور مادى دنیا ورشکست و در مسائل طبیعى مانند سلامتى جسم گرفتار بیمارى هاى غیر قابل علاج شده است. اسلام مى گوید: در امور معنوى نیز باید همین گونه بلکه دقیق تر به حساب خویش رسید. آن کس که مراقب اعمال خویش باشد و حسابرسى دقیق کند سود معنوى مى برد و کسى که از آن غافل گردد گرفتار خسران و زیان در دنیا و آخرت مى شود. در حدیثى از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «لا یَکُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتّى یُحاسِبُ نَفْسَهُ أشَدَّ مِنْ مُحاسَبَةِ الشَّریکِ شَریکَهُ وَالسَّیِّدُ عَبْدَهُ; انسان فرد باایمانى نخواهد بود مگر زمانى که با دقت اعمال خود را محاسبه کند; دقیق تر از آنچه شریک به حساب شریک خود مى رسد یا مولا به حساب بنده خویش». حسابگرى در مسائل معنوى و امور اخروى باید شدیدتر و دقیق تر باشد، زیرا غیر ما حسابگرانى هستند که حساب دقیق اعمال ما را دارند، در حالى که در امور مادى، هر کس خودش حسابگر خویش است و معمولا کسى بر او نظارتى ندارد. قرآن مجید مى گوید: «(وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ * کِرَاماً کَاتِبِینَ * یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ); و به یقین نگاهبانانى بر شما گمارده شده، والا مقام و نویسنده (اعمال نیک و بد شما) که مى دانند شما چه مى کنید». در جاى دیگر مى فرماید: روز قیامت خطاب به گناهکاران مى شود و خداوند به آنها مى گوید: «(هَذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ); این نامه اعمال شماست که ما نوشته ایم و به حق بر ضدّ شما سخن مى گوید; ما آنچه را انجام مى دادید مى نوشتیم». در روایات اسلامى تأکید شده است که همه روز به حساب خود برسید; یعنى شب هنگام همان گونه که معمول بسیارى از بازرگان ها و تجار است که دفاتر خود را به خانه مى برند و به حساب روز خود مى رسند شما هم شب هنگام به اعمالى که در روز انجام دادید نگاهى حسابگرانه بیفکنید; اگر خطایى بوده توبه کنید و اگر کار خوبى بوده شکر خدا به جا آورید و آن را تکرار نمایید. امام کاظم(علیه السلام) در حدیثى مى فرماید: «لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُحاسِبْ نَفْسَهُ فی کُلِّ یَوْم فَإنْ عَمِلَ خَیْراً اسْتَزادَ اللهَ مِنْهُ وَحَمِدَ اللهَ عَلَیْهِ وَإنْ عَمِلَ شَرّاً اسْتَغْفَرَ اللهَ مِنْهُ وَتابَ إلَیْهِ; کسى که همه روز به حساب خود نرسد از ما نیست; اگر کار خیرى انجام داده از خداوند توفیق فزونى بطلبد و خدا را بر آن شکر بگوید و اگر کار بدى انجام داده استغفار کند و توبه نماید و به سوى خدا باز گردد». ارباب سیر و سلوک نیز براى پیمودن مسیر قرب خدا از نخستین توصیه هایى که به رهروان این راه مى کنند مراقبت اعمال و سپس محاسبه آن است، چرا که بدون آن، پیمودن این راه پر خوف و خطر امکان پذیر نیست. سپس امام(علیه السلام) در سومین جمله از این گفتار حکیمانه به این مسأله اشاره مى کند که اگر کسى خواهان امنیت و آرامش است باید خائف باشد; همیشه خوف سپرى است در برابر حوادث خطرناک و راز این که خداوند آن را در وجود انسان قرار داده، این است که اگر ترسى در کار نباشد خیلى زود انسان خود را به پرتگاه ها مى افکند و در چنگال حوادث سخت گرفتار مى سازد و به مرگ زودرس مبتلا مى شود. البته اگر این خوف در حد اعتدال باشد به یقین سپرى در برابر بلاهاست و اگر به افراط بینجامد انسان را از تلاش و کوشش باز مى دارد و به محرومیت منجر مى شود و اگر به تفریط گراید و از موجودات خطرناک نترسد گرفتار انواع حوادث مرگبار خواهد شد. شک نیست که خوف در کلام امام(علیه السلام) اشاره به خوف از خدا یعنى خوف از عدالت و مجازات هاى عادلانه اوست. کسانى که داراى چنین خوفى باشند از عذاب الهى در دنیا و آخرت در امانند و به عکس آنها که تنها به رحمت او امیدوار گردند و اثرى از خوف در وجود آنها نباشد آلوده انواع گناهان شده و گرفتار مجازات خداوند در این سرا و آن سرا مى شوند. به همین دلیل در تعلیمات دینى ما کراراً آمده است که انسان باایمان باید با دو بال خوف و رجا پرواز کند. امام صادق(علیه السلام) از وصایاى لقمان حکیم جمله اى را نقل مى کند و مى فرماید: در وصایاى لقمان مسائل شگفت آورى بود. از همه شگفت آورتر این که به فرزندش چنین گفت: «خَفِ اللهَ عَزَّوَجَلَّ خیفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَیْنِ لَعَذَّبَکَ وَأرْجُ اللهَ رَجاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَیْنِ لَرَحِمَکَ; آن گونه از خداوند عزوجل ترسان باش که اگر تمام اعمال نیک جن و انس را به جا آورى احتمال ده که تو را (به سبب بعضى از اعمالت) عذاب مى کند و آنچنان به خداوند امیدوار باش که اگر گناه انس و جن را انجام داده باشى ممکن است مشمول رحمت او واقع شوى». سپس امام صادق(علیه السلام) افزود: پدرم چنین مى فرمود: «إنّه لَیْسَ مِنْ عَبْد مُؤْمِن إلاّ وَفی قَلْبِهِ نُورانِ: نُورُ خیفَة وَنُورُ رَجاء لَوْ وُزِنَ هذا لَمْ یَزِدْ عَلى هذا وَلَوْ وُزِنَ هذا لَمْ یَزِدْ هذا; در قلب هر فرد با ایمانى دو نور هست: نور خوف و نور رجا، اگر این را وزن کنند چیزى اضافه بر آن نیست و اگر آن را وزن کنند چیزى اضافه بر این نخواهد بود». البته منظور این نیست که واقعاً همه گناهان را انجام مى دهند و با همان حالت از دنیا مى روند; بلکه مقصود این است که امیدوار باشند سرانجام توبه مى کنند و در مقام اصلاح بر مى آیند و سپس از دنیا مى روند. در روایت دیگرى در همان باب از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که راوى عرض مى کند: جمعى از دوستان شما هستند که خود را آلوده گناهان مى کنند و مى گویند: امید (به رحمت خدا و محبت اهل بیت) داریم، امام فرمود: «کَذَبُوا لَیْسُوا لَنا بِمُوال; آنها دروغ مى گویند از دوستان ما نیستند». سپس افزود: «اُولئِکَ قَوْمٌ تَرَجَّحَتْ بِهِمِ الاْمانِىُّ مَنْ رَجا شَیْئاً عَمِلَ لَهُ وَمَنْ خافَ مِنْ شَىْء هَرَبَ مِنْهُ; آنها کسانى هستند که در چنگال آرزوها گرفتار شده اند (زیرا) کسى که امید به چیزى داشته باشد براى آن عمل مى کند و کسى که از چیزى بترسد از آن مى گریزد». آن گاه امام در سه جمله اخیر از کلام نورانى خود به این نکته اشاره مى کند که اگر انسان با چشم عبرت به اطراف خود بنگرد به حقایق این عالم آشنا مى شود، سپس به تحلیل آن حقایق مى پردازد و اسباب و نتایج آن را درک مى کند و کسى که به اسباب و نتایج آن حقایق آشنا مى گردد عالم مى شود; یعنى راه را به سوى مقصد پیدا مى کند. در واقع پیوند ناگسستنى میان سه موضوع هست: چشم عبرت داشتن، تحلیل حوادث کردن و عالم و آگاه شدن. منظور از عبرت گرفتن این است که انسان حادثه اى را که مى بیند نخست به مقدماتى که آن را تشکیل داده و آثارى که بر آن مترتب مى شود توجه کند سپس مشابه آن را در زندگى خود در نظر بگیرد که این مایه ابصار و بصیرت است و هنگامى که از آن قاعده اى کلى براى خود و دیگران بسازد، این فهم واقعى حادثه است که به صورت علمى قابل قبول در روح و جان انسان جایگزین مى شود. در ذیل حکمت پنجم بحث قابل ملاحظه اى درباره عبرت و تفکّر آورده ایم.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی