شَارِکُوا الَّذِی قَدْ أَقْبَلَ عَلَیْهِ الرِّزْقُ، فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى، وَأَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ عَلَیْهِ.

امام(علیه السلام) فرمود: با کسى که روزى به او روى آورده شریک شوید که براى بى نیاز شدن مؤثرتر و جهت روى آوردن بهره مندى مناسب تر است.


شرح و تفسیر

با چنین کسى شریک شوید امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه به یکى از طرق تحصیل غنا اشاره کرده مى فرماید: «با کسى که روزى به او روى آورده شریک شوید که براى بى نیاز شدن مؤثرتر و جهت روى آوردن بهره مندى مناسب تر است»; (شَارِکُوا الَّذِی قَدْ أَقْبَلَ عَلَیْهِ الرِّزْقُ، فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى، وَأَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ عَلَیْهِ). بعضى از مفسران، این کلام حکیمانه را بر حقیقت داشتن بخت و اقبال حمل کرده و گفته اند: چیز مرموزى به نام بخت و اقبال وجود دارد که در بعضى هست و در برخى نیست. آنها که داراى بخت خوب و شانس و طالع اند به هر کجا روى آورند با موفقیت روبرو مى شوند، درها به رویشان گشوده و گره ها باز مى شود و مشکلات حل مى گردد و موانع برطرف مى شود. گویى زندگى را نوعى بخت آزمایى پنداشته اند که عده اى بدون هیچ دلیل منطقى پیروزى هاى مهمى پیدا مى کنند و عده اى باز بدون هیچ دلیلى محروم مى شوند. همان گونه که در بعضى از شروح نهج البلاغه آمده که بعضى گفته اند: بخت به منزله مردى نابینا و گنگ و کر است که در برابر او مقدارى جواهرات و سنگ ریزه باشد و او با هر دو دستش بى حساب آنها را به سوى حاضران پرت کند، گروهى بى دلیل جواهرات را به چنگ مى آورند و گروه دیگرى سنگ ریزه ها را. در حالى که این سخن صحیح به نظر نمى رسد. درست است گاهى پاره اى از تصادف ها سبب پیشرفت بعضى از اشخاص نالایق و عقب ماندگى برخى از افراد لایق مى شود; ولى اینها را باید استثنایى دانست. اساس پیشرفت بر تلاش و کار و مدیریت و نظم و تدبیر است. ممکن است بعضى عوامل موفقیت و پیروزى اشخاص بر ما روشن نباشد ولى به یقین آنها که موفقیت بیشترى در امور اقتصادى، فرهنگى، سیاسى و نظامى و مانند آن را پیدا مى کنند داراى امتیازاتى هستند که دیگران ندارند; خواه این امتیازات براى ما روشن شده باشد یا نه و این که امام(علیه السلام) مى فرماید: با کسانى که روزى به سوى آنها روى آورده شریک شوید، ممکن است اشاره به همین عوامل موفقیت و بهره گرفتن از مدیریت و لیاقت هاى آنها باشد و به این ترتیب مسئله اقبال و شانس از جنبه خرافى بیرون مى آید و به صورت مستدل و منطقى خودنمایى خواهد کرد. مرحوم کمره اى در ادامه بحث منهاج البراعة در ذیل این کلام حکیمانه، این گفتار امام(علیه السلام) را اشاره به استفاده کردن از یک اصل اقتصادى مهم مى داند که ممالک پیشرفته از آن بهره مى برند، وى مى گوید: آنها اساس کار اقتصادى خود را بر تأسیس شرکت ها و تعاون در فعالیت هاى اقتصادى گذارده اند. سپس مى افزاید: یک دست به یقین کوتاه است و هر انسانى آمادگى براى بخشى از فعالیت هاى ثمربخش دارد; اما هنگامى که گروهى دست به دست هم بدهند و استعدادها و تخصص هاى خود را بسیج کنند، عوامل تأثیرگذار بیشتر مى شود و سود بیشتر خواهند برد. البته آنچه مرحوم کمره اى گفته صحیح است; ولى کلام امام(علیه السلام) ناظر به اصل شرکت نیست، بلکه امام(علیه السلام) مى فرماید: با آنهایى که در زندگى اقتصادى خود موفقیت بیشترى پیدا کرده اند شرکت کنید و از عوامل موفقیت آنها بهره مند شوید. از آنچه گفته شد پاسخ بعضى از سخنان مرحوم «مغنیه» که در شرح نهج البلاغه اش آورده روشن مى شود و نیازى به ذکر آن نیست. در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «لا تُخالِطُوا وَلا تُعامِلُوا إلاّ مَنْ نَشَأَ فِی الْخَیْرِ; دوستى و معامله نکنید مگر با کسانى که در خیر و نیکى پرورش یافته اند».


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی