إِنَّ لِلّهِ فِی کُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً، فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنَها، وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْهُ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهِ.
امام علیه السلام فرمود : خداوند در هر نعمتى حقى دارد. کسى که حق آن را ادا کند، آن نعمت را بر او افزون مىکند و کسى که در آن کوتاهى نماید آن نعمت را در خطر زوال قرار مىدهد.
شرح و تفسیر
راه بقاى نعمتها امام علیه السلام در این کلام نورانى اشاره به اهمیت مسئله شُکر با تعبیر جدید مىکند، مىفرماید: «خداوند در هر نعمتى حقى دارد. کسى که حق آن را ادا کند، آن نعمت را بر او افزون مىکند و کسى که در آن کوتاهى نماید آن نعمت را در خطر زوال قرار مىدهد»؛ (إِنَّ لِلّهِ فِی کُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً، فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنَها، وَمَنْ قَصَّرَ عَنْهُ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهِ). «خاطَرَ» (از ماده مخاطره) به معناى به خطر افکندن است. منظور امام علیه السلام از حق نعمت، همان شکر است؛ نه تنها شکر زبانى و قلبى بلکه اساس شکر، شکر عملى است؛ یعنى از آن نعمت خداداد به نفع مظلومان استفاده کردن، صله رحم بهجا آوردن، آلام بیماران را تخفیف دادن، تعظیم شعائر نمودن، به فکر یتیمان بودن و امثال اینها. شکر نعمتهایى مانند چشم و گوش و عقل و هوش، این است که آنها را در مسیر اهدافى که براى آن آفریده شدهاند به کار بگیریم و مطابق تعبیر معروف علماى اخلاق، «الشُّکْرُ هُوَ صَرْفُ الْعَبْدِ جَمیعَ ما أنْعَمَهُ اللهُ فیما خُلِقَ لاِجْلِهِ؛ شکر عبارت از این است که انسان، تمام آنچه را خدا به او روزى داده براى آن اهدافى که آفریده شده است صرف کند». البته شکر زبانى جایگاه خود را دارد؛ در حدیثى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم : «تَمَامُ الشُّکْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛ تمام شکر آن است که انسان (از روى اخلاص و ایمان) بگوید: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ». در حدیث دیگرى از امام باقر و امام صادق علیهما السلام آمده است که نوح علیه السلام همه روز صبحگاهان و عصرگاهان این کلمات را به درگاه خدا عرضه مىداشت : «أَللّهُمَّ إِنِّى أُشْهِدُکَ أَنَّ ما أَصْبَحَ أَوْ أَمْسى بِى مِنْ نِعْمَةٍ فِى دِیْنٍ أَوْ دُنْیا فَمِنْکَ، وَحْدَکَ لا شَرِیْکَ لَکَ، لَکَ الْحَمْدُ وَلَکَ الشُّکْرُ بِها عَلَىَّ حَتّى تَرْضى، وَبَعْدَ الرِّضا؛ خداوندا من تو را گواه مىگیرم: هر نعمتى صبح و شام به من مىرسد، چه دینى و چه دنیوى، چه معنوى و چه مادى، همه از سوى توست، یگانهاى و شریکى ندارى، حمد مخصوص توست و شکر هم از آن تو، آنقدر شکرت مىگویم تا از من خشنود شوى و حتى بعد از خشنودى». در بعضى از روایات آمده است که خداى متعال بدین سبب او را عبد شکور خوانده است. همچنین شکر قلبى نیز جایگاه خود را دارد که انسان واقعاً از خداوند به سبب نعمتهایى که به او ارزانى داشته راضى باشد؛ ولى به هر حال شکر در صورتى کامل مىشود که جنبههاى عملى آن آشکار گردد. از بعضى روایات استفاده مىشود که علاوه بر اینها انسان باید از واسطه نعمت هم تشکر کند تا شکر او کامل گردد. در حدیثى از امام زین العابدین على بن الحسین علیه السلام مىخوانیم: «إِنَّ اللَّهَ... یُحِبُّ کُلَّ عَبْدٍ شَکُورٍ یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى لِعَبْدٍ مِنْ عَبِیدِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَشَکَرْتَ فُلاناً فَیَقُولُ بَلْ شَکَرْتُکَ یَا رَبِّ فَیَقُولُ لَمْ تَشْکُرْنِی إِذْ لَمْ تَشْکُرْهُ ثُمَّ قَالَ أَشْکَرُکُمْ لِلَّهِ أَشْکَرُکُمْ لِلنَّاسِ؛ خداوند... هر بنده شکرگزارى را دوست دارد. خداوند متعال روز قیامت به بعضى از بندگانش مىگوید: آیا از فلان شخص تشکر کردى؟ عرض مىکند: خدایا! من شکر تو را گزاردم. خداوند مىفرماید: به سبب آن که از او تشکر نکردى شکر مرا ادا ننمودهاى. سپس امام علیه السلام فرمود: شاکرترین شما در برابر خدا شاکرترین شما در برابر بندگان خداست». در احادیث متعددى آمده است که شکر هر نعمتى پرهیز از گناهان است ازجمله در حدیثى از امام امیرمؤمنان علیه السلام مىخوانیم: «شُکْرُ کُلِّ نِعْمَةٍ الْوَرَعُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ». دلیل آن هم روشن است؛ پرهیز از گناه دلیل فرمانبردارى بنده است وفرمانبردارى، بهترین تشکر به پیشگاه بخشنده نعمتهاست. در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم که ابو بصیر از حضرت سؤال کرد: «هَلْ لِلشُّکْرِ حَدٌّ إِذَا فَعَلَهُ الْعَبْدُ کَانَ شَاکِراً؛ آیا شکر حد نهایى دارد که هرگاه بندهاى آن را انجام دهد شاکر محسوب شود؟» امام علیه السلام فرمود: آرى. ابوبصیر سؤال کرد: آن کدام است؟ امام علیه السلام فرمود: «یَحْمَدُ اللَّهَ عَلَى کُلِّ نِعْمَةٍ عَلَیْهِ فِی أَهْلٍ وَمَالٍ وَإِنْ کَانَ فِیمَا أَنْعَمَ عَلَیْهِ فِی مَالِهِ حَقٌّ أَدَّاهُ وَمِنْهُ قَوْلُهُ جَلَّ وَعَزَّ (سُبْحانَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ)؛ انسان در برابر هر نعمتى که خدا به او داده؛ خواه در خانوادهاش باشد یا در اموالش، او را شکر مىگوید و اگر حقى در اموال او در نعمتى که به وى داده شده، باشد، آن را ادا مىکند و از آن جمله است گفتار خداوند متعال که مىفرماید: «(انسان به هنگام سوار شدن بر مرکبى بگوید:) منزه است خداوندى که آن را مسخّر ما کرد و (اگر لطف خدا نبود) ما نمىتوانستیم در کنار آن قرار بگیریم». این بخش از کلام حکیمانه را با حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام درباره آخرین مرحله شکرى که از انسان امکانپذیر است پایان مىدهیم. آن حضرت مىفرماید: «أوْحَى اللهُ تَعالى إلى مُوسى علیه السلام: یا مُوسى! أُشْکُرْنی حَقَّ شُکْری. فَقالَ : یا رَبِّ کَیْفَ أشْکُرُکَ حَقَّ شُکْرِکَ وَلَیْسَ مِنْ شُکْرٍ أشْکُرُکَ بِهِ إلّا وَأنْتَ أنْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ؟ فَقالَ: یا مُوسى! شَکَرْتَنی حَقَّ شُکْری حینَ عَلِمْتَ أنّ ذَلِکَ مِنّی؛ خداوند به موسى وحى فرستاد که اى موسى! حق شکر من را ادا کن. موسى عرض کرد : چگونه حق شکر تو را ادا کنم در حالى که همین نعمت توفیق شکرگزارى، نعمت دیگرى از سوى تو بر من است؟ (بنابراین با شکرگزارى نعمت جدیدى به من عطا مىشود که باید شکر آن را هم بگزارم) خداوند فرمود: اى موسى! حق شکر من را بهجا آوردى چون مىدانى این توفیق هم ازسوى من است». اما کفران نعمت بىشک مایه زوال نعمتهاست و در قرآن سرگذشت امتهایى که کفران نعمت کردند و گرفتار شدند بهکرار نقل شده که نمونه روشنى از آن داستان قوم سبأ است که خداوند آن همه نعمت به آنها داد و کفران کردند وتمام آنها از آنان گرفته شد. در حدیثى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم: «أَحْسِنُوا جِوَارَ نِعَمِ اللَّهِ وَاحْذَرُوا أَنْ تَنْتَقِلَ عَنْکُمْ إِلَى غَیْرِکُمْ أَمَا إِنَّهَا لَمْ تَنْتَقِلْ عَنْ أَحَدٍ قَطُّ فَکَادَتْ أَنْ تَرْجِعَ إِلَیْهِ قَالَ وَکَانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقُولُ قَلَّ مَا أَدْبَرَ شَیْءٌ فَأَقْبَلَ؛ با نعمتهاى پروردگار به خوبى رفتار کنید و بترسید که (براثر کفران) آن نعمتها از شما گرفته شود و به دیگران داده شود بدانید هیچ نعمتى از کسى منتقل نشد که به این آسانى به او بازگردد. على علیه السلام مىفرمود:کمترمىشودکه نعمتى به انسان پشت کند و سپس بار دیگر بازگردد». همین مضمون در حکمت ۲۴۶ بهزودى خواهد آمد.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی