لِکُمَیْلِ بْنِ زِیادِ النَّخَعی : یَا کُمَیْلُ، مُرْ أَهْلَکَ أَنْ یَرُوحُوا فِی کَسْبِ الْمَکَارِمِ، وَیُدْلِجُوا فِی حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ. فَوَ الَّذِی وَسِعَ سَمْعُهُ الاَْصْوَاتَ، مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً إِلاَّ وَخَلَقَ آللّهُ لَهُ مِنْ ذلِکَ السُّرُورِ لُطْفاً. فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ جَرَى إِلَیْهَا کَالْمَاءِ فِی انْحِدَارِهِ حَتَّى یَطْرُدَهَا عَنْهُ کَمَا تُطْرَدُ غَرِیبَةُ الاِْبِلِ.

امام علیه السلام به کمیل بن زیاد نخعى فرمود : اى کمیل! خانواده‌ات را دستور ده که روزها در کسب فضایل و مکارم بکوشند وشامگاهان در انجام حوائج مردمى که در خوابند تلاش کنند. سوگند به کسى که تمام صداها را مى‌شنود، هرکس سرور و خوشحالى در قلبى ایجاد کند خدا از آن سرور برایش لطفى مى‌آفریند که هرگاه مصیبتى بر او وارد شود این لطف همچون آب (در یک سطح شیب‌دار، به سرعت) به سوى او سرازیر شود تا آن مصیبت را از وى (بشوید و) دور سازد، همان‌گونه که شتر بیگانه از گله (یا از چراگاه خصوصى) رانده مى‌شود.


شرح و تفسیر

شاد کردن دیگران امام علیه السلام خطاب به کمیل بن زیاد نخعى که یکى از یاران عالم و دانشمند وباتقواى او بود دو نکته مهم را گوشزد کرده، مى‌فرماید: «اى کمیل! خانواده را دستور ده که روزها در کسب فضایل و مکارم بکوشند و شامگاهان در انجام حوائج مردمى که در خوابند تلاش کنند»؛ (یَا کُمَیْلُ، مُرْ أَهْلَکَ أَنْ یَرُوحُوا فِی کَسْبِ آلْمَکَارِمِ، وَیُدْلِجُوا فِی حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ). سپس مى‌افزاید: «سوگند به کسى که تمام صداها را مى‌شنود، هرکس سرور وخوشحالى در قلبى ایجاد کند خدا از آن سرور برایش لطفى مى‌آفریند که هرگاه مصیبتى بر او وارد شود این لطف همچون آب (در یک سطح شیب‌دار به سرعت) به سوى او سرازیر شود تا آن مصیبت را از وى (بشوید و) دور سازد، همان‌گونه که شتر بیگانه از گله (یا از چراگاه خصوصى) رانده مى‌شود»؛ (فَوَالَّذِی وَسِعَ سَمْعُهُ الاَْصْوَاتَ، مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً إِلاَّ وَخَلَقَ آللّهُ لَهُ مِنْ ذلِکَ السُّرُورِ لُطْفاً. فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ جَرَى إِلَیْهَا کَالْمَاءِ فِی آنْحِدَارِهِ حَتَّى یَطْرُدَهَا عَنْهُ کَمَا تُطْرَدُ غَرِیبَةُ الاِْبِلِ). امام علیه السلام در نکته اوّل، برنامه زندگى را چنین تنظیم مى‌فرماید که در بخشى از آن انسان باایمان باید به خودسازى و کسب فضایل مشغول باشد، بر علم خود بیفزاید، از تجارب دیگران استفاده کند، صفات برجسته انسانى را در خود پرورش دهد، رذایل اخلاقى را دور نماید و به سوى کمال انسانى سیر کند، و در بخش دیگر به دنبال حل مشکلات مردم باشد. بنابراین کسانى که تنها به اصلاح خویش مى‌پردازند و کارى براى حل مشکلات دیگران انجام نمى‌دهند از حقیقت اسلام دورند. همچنین کسانى که براى انجام حوائج مردم تلاش مى‌کنند و از خود غافلند آن‌ها نیز بیگانه‌اند؛ مسلمان واقعى کسى است که هم به اصلاح خویش بپردازد و هم به حل مشکلات مردم توجّه کند. تعبیر به «یروح» که از ماده «رواح» به معناى سیر در روز یا سیر در بعد از ظهر است (و در این‌جا مناسب معناى اوّل است، زیرا آن را در مقابل سیر در شب قرار داده) نشان مى‌دهد که بخش اول تلاش و فعالیت انسان باید در کسب فضایل ومکارم باشد، چراکه انسان تا خود را نسازد نمى‌تواند به دیگران بپردازد. البته مکارم اخلاق، تمام فضایل اخلاقى را که در آیات و روایات و کتب علماى اخلاق وارد شده است شامل مى‌شود؛ ولى در بعضى از روایات، انگشت روى موارد خاصى گذاشته شده که درواقع بخش‌هاى مهم مکارم اخلاق است؛ از جمله در حدیثى از امام صادق علیه السلام مى‌خوانیم: «مکارم اخلاق ده چیز است. اگر مى‌توانى تمام آن‌ها در تو باشد انجام ده... راوى سؤال مى‌کند: آن‌ها چیست؟ امام علیه السلام مى‌فرماید: «صِدْقُ الْیَأْسِ (البأس) وَصِدْقُ اللِّسَانِ وَأَدَاءُ الأَمَانَةِ وَصِلَةُ الرَّحِمِ وَإِقْرَاءُ الضَّیْفِ وَإِطْعَامُ السَّائِلِ وَالْمُکَافَأَةُ عَلَى الصَّنَائِعِ وَالتَّذَمُّمُ لِلْجَارِ وَالتَّذَمُّمُ لِلصَّاحِبِ وَرَأْسُهُنَّ الْحَیَاءُ؛ راستگو بودن در اظهار یأس از آنچه در دست مردم است و نظر به لطف خدا داشتن (یا راستگو بودن در مقام ابراز شجاعت در برابر دشمنان) و راستگویى و اداى امانت و صله رحم و پذیرایى از میهمان وسیر کردن گرسنگان و جبران کردن نیکى‌هاى مردم و تعهد داشتن در برابر همسایگان و تعهّد داشتن در برابر دوستان و رأس همه آن‌ها حیاست». تعبیر به «یُدْلِجُوا» از ماده «اِدْلاج» که به معناى سیر در ابتداى شب یا تمام شب است اشاره به این است که انسان باید خدماتش به مردم بى سر و صدا و غالبآ مخفیانه باشد مخصوصاً با تعبیر «مَنْ هُوَ نائِمٌ» (کسى که در خواب است) تا آبروهاى آن‌ها محفوظ بماند و در برابر دیگران شرمنده نشوند. این یک برنامه جامع و کامل است که زندگى فردى و اجتماعى را کاملاً اصلاح مى‌کند. دنیاى مادى امروز، کمک‌رسانى به نیازمندان را تحت برنامه‌هاى محدود، در اختیار دولت‌ها قرار مى‌دهد و افراد، کمتر مسئولیتى براى خود قائلند، در حالى که در اسلام چنین نیست؛ همه کسانى که توانایى دارند، در برابر مشکلات ونیازهاى حاجتمندان مسئولیت دارند تا آن‌جا که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیث معروفى مى‌فرماید: «وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لا یُوْمِنُ بِی عَبْدٌ یَبِیتُ شَبْعَانَ وَأَخُوهُ أَوْ قَالَ جَارُهُ الْمُسْلِمُ جَائِعٌ؛ سوگند به کسى که جان محمد در دست قدرت اوست کسى که شب سیر بخوابد و برادر مسلمانش (یا فرمود: همسایه مسلمانش) گرسنه باشد به من (که پیغمبر اسلام) ایمان نیاورده است». در نامه معروف امام علیه السلام به «عثمان بن حنیف انصارى» (نامه ۴۵) نیز همین معنا با تعبیر جامع دیگرى آمده است، آن‌جا که مى‌فرماید: «هَیْهَاتَ أَنْ یَغْلِبَنِی هَوَایَ وَیَقُودَنِی جَشَعِی إِلَى تَخَیُّرِ الأَطْعِمَةِ وَلَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوِ الْیَمَامَةِ مَنْ لا طَمَعَ لَهُ فِی الْقُرْصِ وَلا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِیتَ مِبْطَاناً وَحَوْلِی بُطُونٌ غَرْثَى وَأَکْبَادٌ حَرَّى؛ هیهات که هواى نفس بر من چیره شود و حرص و طمع مرا وادار به انتخاب طعام‌هاى لذیذ نماید در حالى که شاید در سرزمین حجاز یا یمامه (یکى از مناطق شرقى عربستان) کسى باشد که حتى امید براى به دست آوردن یک قرص نان نداشته و هرگز شکمى سیر به خود ندیده باشد. آیا من با شکمى سیر بخوابم در حالى که در اطراف من شکم‌هاى گرسنه و جگرهاى تشنه باشد». آن‌گاه امام علیه السلام در ادامه این سخن به نکته دیگرى پرداخته که نکته اوّل را کامل‌تر مى‌کند و آن، دستور به شاد کردن دل‌هاى افسرده است. در این‌جا امام علیه السلام پاداش بزرگى را براى چنین اشخاصى ذکر مى‌کند و آن این‌که این ادخال سرور در قلب انسان نه‌تنها در سراى دیگر به یارى انسان مى‌شتابد، بلکه در همین دنیا نیز مأموریت دارد که در مشکلات، او را یارى کند و مصائب و حوادث تلخ را به شدت از او دور سازد. امام علیه السلام براى بیان تأثیر سرعت آن به دو مثال پرداخته است: نخست جریان آب در یک سراشیبى و دوم دور ساختن شترهاى بیگانه از مرتع اختصاصى. در احادیث اسلامى نیز درمورد ادخال سرور در قلب مؤمنان به‌طور خاص، یا انسان‌ها به‌طور عام، روایات زیادى وارد شده است؛ از جمله کلینى؛ در جلد دوم کافى بابى تحت عنوان «اِدْخالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤمِنینَ» ذکر کرده و شانزده روایت در آن آورده است؛ از جمله در حدیثى از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل مى‌کند. «مَنْ سَرَّ مُوْمِناً فَقَدْ سَرَّنِی وَمَنْ سَرَّنِی فَقَدْ سَرَّ اللَّهَ؛ کسى که مؤمنى را مسرور کند مرا مسرور ساخته و کسى که مرا مسرور کند خدا را مسرور کرده است». در حدیث دیگرى از رسول خدا صلی الله علیه و آله مى‌خوانیم: «إِنَّ أَحَبَّ الأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُوْمِنِینَ؛ محبوب‌ترین اعمال نزد خداوند، وارد کردن سرور بر مؤمنان است». از امام صادق علیه السلام روایت گویایى در این زمینه نقل شده است که خلاصه‌اش این است: «هنگامى که در قیامت انسانِ باایمان از قبرش خارج مى‌شود شخصى (نورانى) از قبر با او برمى‌خیزد و او را بشارت به خیر مى‌دهد ودر تمام مراحل قیامت با اوست و از ترس و وحشت او مى‌کاهد تا زمانى که او را وارد بهشت مى‌سازد. شخص مؤمن از او مى‌پرسد: تو کیستى که همراه من آمدى و در تمام این مسیر مونس من بودى؟ مى‌گوید: «أَنَا السُّرُورُ الَّذِی کُنْتَ تُدْخِلُهُ عَلَى إِخْوَانِکَ فِی الدُّنْیَا خُلِقْتُ مِنْهُ لاُِبَشِّرَکَ وَأُونِسَ وَحْشَتَکَ؛ من همان سرورى هستم که بر برادرانت در دنیا وارد ساختى. من از آن آفریده شدم که تو را بشارت دهم ومونس تنهایى و وحشت تو باشم».


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی