وَسَأَلَهُ رَجُلٌ أَنْ یُعَرِّفَهُ الإِیمانَ إِذَا کَانَ الْغَدُ فَأْتِنی حَتَّى أُخْبِرَکَ عَلَى أَسْمَاعِ النَّاسِ، فَإِنْ نَسِیْتَ مَقَالَتی حَفِظَهَا عَلَیْکَ غَیْرُکَ فَإِنَّ الْکَلاَمَ کَالشَّارِدَةِ یَنْقُفُهَا هذَا وَیُخْطِئُهَا هذَا. (وَقَدْ ذَکَرنا ما أجابَهُ بِهِ فیما تَقَدَّمَ مِنْ هذَا الْبابِ وَهُوَ قَوْلُهُ: «الإِیمانُ عَلى أرْبَعِ شُعَبٍ»).
کسى از آن حضرت تقاضا کرد که ایمان را برایش توصیف کند؛ امام علیه السلام فرمود : فردا نزد من بیا تا در حضور جمع، تو را از آن آگاه سازم که اگر گفته ام را فراموش کنى دیگرى آن را براى تو حفظ کند، زیرا سخن همچون شترِ فرارى است که بعضى ممکن است آن را پیدا کنند و بعضى آن را نیابند. مرحوم سیّد رضى به دنبال این گفتار حکیمانه مى افزاید: آنچه را امام علیه السلام (فرداى آن روز) در پاسخ این سؤال کننده بیان فرمود، همان است که ما در همین باب کلمات قصار به عنوان «الاْیمانُ عَلى أرْبَعِ شُعَبٍ» (حکمت ۳۱) آوردیم. (پیش از این به عنوان «عَلى أرْبَعِ دَعائِم» آورده شده است).
شرح و تفسیر
براى آموزش صحیح شتاب مکن! در آغاز این کلام امام علیه السلام آمده است: «مردى از محضرش خواست ایمان را براى او شرح دهد»؛ (وَسَأَلَهُ رَجُلٌ أَنْ یُعَرِّفَهُ الاِْیمَانَ). گفته اند: این مرد، عمار یاسر بود که هم در صحنه جهاد مى درخشید و هم در معارف اسلامى. هنگامى که خود را در کنار آن چشمه جوشان معرفت دید، درخواست کرد که مهمترین مسئله را که همان ایمان است با تمام ویژگى هایش براى او شرح دهد. امام علیه السلام به او فرمود: «(شتاب مکن) فردا نزد من بیا تا در حضور جمع، تو را از آن آگاه سازم که اگر گفته ام را فراموش کنى دیگرى آن را براى تو حفظ کند، زیرا سخن همچون شترِ فرارى است که بعضى ممکن است آن را پیدا کنند و بعضى آن را نیابند»؛ (إِذَا کَانَ الْغَدُ فَأْتِنی حَتَّى أُخْبِرَکَ عَلَى أَسْمَاعِ النَّاسِ، فَإِنْ نَسِیْتَ مَقَالَتی حَفِظَهَا عَلَیْکَ غَیْرُکَ فَإِنَّ الْکَلاَمَ کَالشَّارِدَةِ یَنْقُفُهَا هذَا وَیُخْطِئُهَا هذَا). همانگونه که در ذیل ترجمه آن، پیش از این ذکر کردیم، شرح جامعى که امام علیه السلام درباره ایمان داد همان است که در حکمت ۳۱ آمده و توضیح آن گذشت. به هر حال مقصود امام علیه السلام در گفتار حکیمانه بالا این است که مطالب اساسى و مهم مانند شرح ویژگى هاى ایمان باید در حضور جمع بیان شود تا هیچیک از نکته هاى آن ضایع نگردد و به طور کامل براى غیر حاضران و حتى براى نسلهاى آینده باقى بماند. اضافه بر این، هنگامى که سخنى در حضور جمع گفته شود به یقین در میان آنها افراد فاضل و برجسته کم نیستند؛ آنها مىتوانند در فهم مفاهیم آن به دیگران کمک کنند. «شارِدَة» از ماده «شُرُود» (بر وزن سرود) به معناى حیوان یا انسان فرارى است و چون در اینجا به صورت مؤنث آمده و غالبآ ضرب المثلهاى عرب به شتر است، مى تواند اشاره به ناقه گریزپا باشد. بعضى «شرود» را به معناى فرار توأم با اضطراب تفسیر کرده اند و به هر حال این واژه به صورت کنایه درمورد سخنها و مسائل دیگر به کار مى رود. «یَنْقُفُها» از ماده «نَقْف» (بر وزن وقف) در اصل به معناى شکافتن و سوراخ کردن و در گفتار بالا به این معناست که بعضى مى توانند کلام را بشکافند و معانى اصلى آن را استخراج کنند و بعضى قادر بر آن نیستند. ولى در بسیارى از نسخه هاى نهج البلاغه یا کتب دیگر که این گفتار حکیمانه در آنها نقل شده «یَثقَفُها» به جاى «یَنْقُفُها» آمده است که از ماده «ثِقافَة» به معناى یافتن و فهمیدن است و در اینجا همان معناى فهم و درک را دربر دارد ونتیجه اش همان مى شود که در بالا آمد؛ یعنى اگر کلام در برابر جمع ایراد شود وبعضى نتوانند به حقیقت معناى آن برسند، گروه دیگرى که داراى فهم و شعور بیشترى هستند آن را درک کرده و براى دیگران تبیین مى کنند. این نسخه صحیح تر به نظر مى رسد. در هر صورت، کلام هنگامى که در جمع ایراد شود هم الفاظ آن به طور کامل حفظ مى شود و هم مفاهیم آن روشن مى گردد. این سخن امام علیه السلام مى تواند اشاره و تأکیدى بر حفظ احادیث و نقل کامل وکتابت آنها براى کسانى که در مجلس امام علیه السلام حضور نداشتند و یا نسلهاى آینده باشد. درست برخلاف رفتارى که با احادیث پیامبر صلی الله علیه وآله در قرن اول به واسطه کج اندیشىِ بعضى از حاکمان انجام شد که نقل احادیث آن حضرت را ممنوع ساختند و بسیارى از گوهرهاى گرانبهاى احادیث، برپایه این ندانمکارى ویا اعمال اغراض سوء از میان رفت و هنوز نیز مسلمانان از این نظر احساس خسارت بزرگى مى کنند. هرچند گروهى در گوشه و کنار، به، رغم آن تحریم غلط یا مغرضانه، بخش قابل توجهى از سخنان پیغمبر صلی الله علیه وآله را حفظ کرده، به دست شاگردان خود سپردند که در قرن هاى بعد ظهور و بروز کرد. همانگونه که در ترجمه این سخن آمد، سیّد رضى؛ پس از ذکر این کلام حکیمانه مى گوید: آنچه را امام علیه السلام (فرداى آن روز) در پاسخ این سؤال کننده بیان فرمود، همان است که ما در همین باب کلمات قصار به عنوان «الإیمانُ عَلى أرْبَعِ شُعَبٍ» (حکمت ۳۱) آوردیم. (پیش از این به عنوان «عَلى أرْبَعِ دَعائِمٍ» آورده شده است)؛ (وَقَدْ ذَکَرنا ما أجابَهُ بِهِ فیما تَقَدَّمَ مِنْ هذَا الْبابِ وَهُوَ قَوْلُهُ: «الإِیمانُ عَلى أرْبَعِ شُعَبٍ»). نکته کتابت حدیث مىدانیم احادیث اسلامى اعم از احادیثى که از پیامبر اکرم صلی اله علیه وآله نقل شده یا از امامان معصوم :، نقش بسیار مهمى در فهم معارف اسلام دارد. به همین دلیل معصومان : تأکید داشتند احادیث آنان به صورت کامل حفظ و براى نسلهاى آینده به یادگار گذاشته شود. از جمله در حدیثى از مفضل بن عمر مى خوانیم که مى گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: «اکْتُبْ وَبُثَّ عِلْمَکَ فِی إِخْوَانِکَ فَإِنْ مِتَّ فَأَوْرِثْ کُتُبَکَ بَنِیکَ فَإِنَّهُ یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانُ هَرْجٍ لایَأْنَسُونَ فِیهِ إِلاَّ بِکُتُبِهِمْ؛ (این احادیث را) بنویس ومعلومات خود را در میان برادرانت منتشر کن و اگر از دنیا رفتى کتابهایت را به یادگار به فرزندانت بسپار، زیرا زمان سختى بر مردم مىآید که تنها به کتابهایشان انس مى گیرند». نیز از احادیث استفاده مىشود که معصومان : اصرار داشتند کلمات آنها بدون کم و زیاد حفظ شود و به دیگران برسد؛ در حدیثى از «ابوبصیر» مى خوانیم که مى گوید: از امام صادق علیه السلام تفسیر این آیه شریفه را پرسیدم: (الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) فرمود: «هُوَ الرَّجُلُ یَسْمَعُ الْحَدِیثَ فَیُحَدِّثُ بِهِ کَمَا سَمِعَهُ لایَزِیدُ فِیهِ وَلا یَنْقُصُ مِنْهُ؛ منظور از این آیه کسانى هستند که احادیث را مى شنوند و عینآ بدون کم و زیاد آن را براى دیگران بازگو مى کنند». به همین دلیل اصرار داشتند که حتى الامکان احادیث آنهادرجمعى مطرح شود که اگربعضى نتوانندحدیث رابه خوبى حفظ کنند،برخى دیگراز عهده آن برآیند. اصحاب نیز اصرار داشتند حتى الامکان احادیث معصومان : را در همان جلسه بیان حدیث مکتوب کنند تا از کم و زیاد محفوظ بماند. در حدیثى مى خوانیم که «زراره»، محدث و فقیه مشهور از امام صادق علیه السلام سؤالى درباره وقت ظهر و عصر کرد و به دنبال آن آمده است: «وَفَتَحَ أَلْوَاحَهُ لِیَکْتُبَ» (بلافاصله کاغذ و قلم آماده کرد تا سخن امام علیه السلام را بنویسد) ولى امام علیه السلام پاسخى به او نداد. او الواح خود را جمع کرد و گفت: بر ماست که سؤال کنیم وشما آگاهترید که چه وظیفه اى دارید. و در پایان حدیث آمده است که امام علیه السلام پس از مدّتى پاسخ را براى او فرستاد (و از وى دلجویى کرد). در حالات یاران اهلبیت : مى خوانیم که بعضى از آنها که دهها کتاب از احادیث آن بزرگواران را پر کرده بودند آنها را به راویان بعد مى سپردند.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی