بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ الْمَوْعِظَةِ حِجَابٌ مِنَ الْغِرَّةِ.

امام علیه السلام فرمود : میان شما و موعظه، پرده اى از غفلت (و غرور) وجود دارد (که مانع تأثیر آن است).


شرح و تفسیر

حجاب معرفت امام علیه السلام در این گفتار کوتاه و حکیمانه، به یکى از حجاب هاى معرفت و علم و حکمت و تربیت اشاره کرده مى فرماید: «میان شما و موعظه، پرده اى از غفلت (و غرور) وجود دارد»؛ (بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ الْمَوْعِظَةِ حِجَابٌ مِنَ الْغِرَّةِ). «غِرَّة» به معناى غفلت و بى خبرى و کم تجربگى است. مى دانیم، در جهانى که زندگى مى کنیم هم واعظان بسیارند و هم موعظه ها؛ تاریخ پیشینیان، واعظ بسیار گویایى است، حوادثى که در طول تاریخ رخ مى دهد و دگرگونى قدرتها، سرنگونى دولت ها و از کار افتادن قهرمانان و فقر گروهى از ثروتمندان، هرکدام واعظى هستند، حتى مردگان که همه روزه مى بینیم بر دوش بستگان و عزیزانشان به سوى دیار خاموشان برده مى شوند ـ به فرموده امیرمؤمنان على علیه السلام ـ بهترین واعظانند. کاخهاى ویران شده شاهان مقتدر و قصرهاى آباد آنها همه در حال وعظند؛ دندانه هرقصرى پندى دهدت نونو پند سر دندانه بشنو ز بن دندان در کلام امام موسى بن جعفر علیه السلام خطاب به هارون ـ که درخواست موعظه کرده بود ـ آمده است: «هرچیزى را که در گرد خود مى بینى همه داراى موعظه است»؛ (مَا مِنْ شَیْءٍ تَرَاهُ عَیْنُکَ إِلاَّ وَفِیهِ مَوْعِظَةٌ). اضافه بر همه اینها، خیل انبیا و اولیا و معصومان : همگى واعظان بزرگى بودند که در طول تاریخ به وعظ و اندرز انسانها پرداختند و امروز بسیارى از مواعظ آنها در اختیار ماست. با این حال چرا این موعظههاى بسیار قوى در دلهاى گروهى تأثیر نمىگذارد؟ قطعاً دلیلى دارد؛ امام علیه السلام در این بیان کوتاه به یکى از مهمترین آنها اشاره مى کند و مى فرماید: «حجاب غفلت، جلوى تأثیر اندرزها را مى گیرد». این غفلت ممکن است هنگام شنیدن مواعظ باشد که انسان گوش دل به واعظ نمى سپارد و در فکر مال و منال و شهوت خویش است و یا اینکه همچون هارون موقتاً با شنیدن موعظه مردى الهى بیدار مى شود؛ اما بهزودى حجاب غفلت بر دل او مىافتد و موعظه را به فراموشى مى سپارد. بسیارند کسانى که در یک مجلس فاتحه که براى دوست و یا یکى از بستگان نزدیکشان برپا شده در فکر فرو مى روند و لحظاتى بیدار مى شوند، مخصوصاً اگر واعظ آگاهى در آنجا سخنرانى کند، اما هنگامى که از آن مجلس پا بیرون گذاشتند همه چیز فراموش مى شود و به حال اول بازمى گردند. سرچشمه این غفلت ممکن است هوا و هوس هاى نفسانى و شهوت و زرق و برق دنیا و یا وسوسه هاى شیطانى جن و انس باشد. قرآن مجید مى فرماید: «(فَلاَ تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَلاَ یَغُرَّنَّکُمْ بِاللهِ الْغَرُورُ)؛ پس مبادا زندگانى دنیا شما را بفریبد، و مبادا (شیطان) فریبکار شما را به (کرم) خدا مغرور سازد!». در حدیث عبرت انگیزى از امام هادى علیه السلام آمده است که متوکل عباسى شبى آن حضرت را به کاخ خود فرا خواند. دلیل آن این بود که به وى خبر داده بودند آن حضرت مشغول جمع آورى اموال و سلاح در خانه خود است تا قیام کند ومردم را بر ضد او بشوراند. او دستور داد به خانه امام بروید، آنجا را با دقت تفتیش کنید و او را در هر حال که بود نزد من بیاورید. مأموران به خانه امام علیه السلام ریختند و چیزى نیافتند و امام علیه السلام را در دل شب مشغول عبادت دیدند. با این حال، حضرت را با خود به قصر متوکل آوردند. متوکل که سرمست شرابِ قدرت و مشغول به نوشیدن خمر بود، همین که چشمش به آن حضرت افتاد از جا برخاست و احترام کرد و او را نزد خود نشاند و با نهایت جسارت جام شرابى را که در دست داشت به آن حضرت تعارف کرد! امام علیه السلام رو به سوى او کرده فرمود: به خدا سوگند این مایع ننگین هرگز با گوشت و خون من آشنایى نداشته و ندارد. متوکلِ مست شرمنده شد و دست خود را عقب کشید. آنگاه به امام علیه السلام گفت: شعرى براى من بخوان (لابد شعرى که بزمش را گرمتر کند). امام علیه السلام فرمود: من کمتر شعر به خاطر دارم. متوکل گفت: حتمآ باید بخوانى. هنگامى که حضرت اصرار متوکل را دید، اشعار تکان دهنده اى خواند که متوکل به گریه افتاد و حاضران نیز گریستند. اشعار این بود : بَاتُوا عَلَى قُلَلِ الاَْجْبَالِ تَحْرُسُهُمْ غُلْبُ الرِّجَالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَلُ وَاسْتَنْزَلُوا بَعْدَ عِزٍّ مِنْ مَعَاقِلِهِمْ وَاسْکِنُوا حُفَراً یَا بِئْسَمَا نَزَلُوا نَادَاهُمْ صَارِخٌ مِنْ بَعْدِ دَفْنِهِمْ أَیْنَ الاَْسَاوِرُ وَالتِّیجَانُ وَالْحُلَلُ أَیْنَ الْوُجُوهُ الَّتِی کَانَتْ مُنْعِمَةً مِنْ دُونِهَا تُضْرَبُ الاَْسْتَارُ وَالْکِلَلُ قَدْ طَالَ مَا أَکَلُوا دَهْراً وَقَدْ شَرِبُوا وَأَصْبَحُوا الْیَوْمَ بَعْدَ الاَْکْلِ قَدْ أُکِلُوا یعنى: «گروهى بودند که بر قله هاى کوهها، دژهاى محکمى ساخته بودند ومردانى نیرومند از آنها پاسدارى مى کردند؛ اما هرگز این قله ها به حال آنها سودى نداشت. چیزى نگذشت که از پناهگاه خود، از آن مقام عزت، به ذلت کشانده شدند، ودر حفره هاى گور ساکن گشتند و چه بد فرود آمدند. فریادگرى بعد از دفن آنها صدا زد: کجا رفت آن دستبندهاى طلا و آن تاجها وزینتها؟! کجا رفتند آن صورتهایى که آثار ناز و نعمت در آنها نمایان بود و در پشت پردهها قرار داشتند؟! آرى مدت طولانى خوردند و نوشیدند؛ ولى امروز همه آنها در کام زمین فرو رفته اند». در حدیث دیگرى در بحارالانوار آمده است که متوکل بعد از شنیدن این اشعار، جام شراب را بر زمین زد و مجلس عیشش به هم خورد. متوکل شرمنده شد و آن حضرت را با احترام به منزل بازگرداند. آرى، گاهى حجاب غفلت کنار مى رود و موعظه ها اثربخش مى شود؛ اما افسوس که این کنار رفتن حجاب براى بسیارى موقتى است. جریان عبرت انگیز دیگرى درباره یکى دیگر از خلفاى عباسى؛ یعنى هارون الرشید نقل شده که طعام زیادى ترتیب داد و مجلس خود را آراست وشاعر معروف عرب، «ابوالعتاهیه» را دعوت کرد و از وى خواست تا حال او را توصیف کند. ولى ابوالعتاهیه برخلاف انتظار هارون و حاضران به جاى اینکه اشعار سرگرم کننده اى درباره زیبایى مجلس وى و اقتدار هارون بخواند، اشعار زیر را خواند : عِشْ ما بَدا لَکَ سالِمآ فِی ظِلِّ شاهِقَةِ الْقُصِورِ! یُهْدى إلَیْکَ بِمَا اشْتَهَیْـ تَ لَدَى الرَّواحِ وَفِی الْبُکُورِ! فَإذَا النُّفُوسُ تَقَعْقَعَتْ فی ظِلِّ حَشْرِجة الصُّدُورِ فَهُناکَ تَعْلَمُ مُوقِنآ ما کُنْتَ إلّا فِی غُرُورٍ! تا مى خواهى در سایه قصرهاى سر به آسمان کشیده، سالم زندگى کن! در حالى که آنچه مورد علاقه توست هر صبح و شام براى تو هدیه مى کنند. ولى هنگامى که جان در فضاى سینه به ناله مى افتد ـ به یقین خواهى دانست که عمرى در غرور و غفلت بودى! اطرافیان هارون از خواندن این اشعار که به گمان آنها متناسب با چنان مجلسى نبود و موجب کدورت خاطر هارون مىشد ناراحت شدند؛ ولى عجب اینکه هارون ناراحت نشد و اشعارش را ستود و اظهار داشت: مایه بیدارى من گشت. در تاریخ کامل ابن اثیر آمده است که هارون بعد از شنیدن این اشعار گریه کرد. وزیرش، فضل بن یحیى، رو به ابوالعتاهیه نمود و گفت: خلیفه تو را دعوت کرده بود که مسرورش کنى، چرا غمگینش ساختى؟ هارون به فضل بن یحیى گفت : رهایش کن، او ما را در غرور و غفلت دید، نخواست بر آن بیفزاید.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی