وَسُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ،قال علیه السلام: طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلاَ تَسْلُکُوهُ، وَبَحْرٌ عَمِیقٌ فَلاَ تَلِجُوهُ، وَسِرُّ اللّهِ فَلا تَتَکَلَّفُوهُ.

از امام علیه السلام درباره (قضا و) قدر سؤال کردند، امام علیه السلام فرمود : راه تاریکى است در آن گام ننهید، دریاى ژرفى است در آن وارد نشوید و راه پنهان الهى است، براى دستیابى به آن خود را به زحمت نیفکنید.


شرح و تفسیر

راه پر پیچ وخم و ظلمانى امام علیه السلام در این کلام حکیمانه به یکى از مسائل مهم عقیدتى یعنى مسئله قضا و قدر در پاسخ کسى که از این مسئله پرسید اشاره کرده، مى فرماید: «این راه تاریکى است در آن گام ننهید و دریاى ژرفى است در آن وارد نشوید و راز پنهان الهى است، براى گشودن آن خود را به زحمت نیفکنید»؛ (وَسُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فقال علیه السلام: طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلاَ تَسْلُکُوهُ، وَبَحْرٌ عَمِیقٌ فَلاَ تَلِجُوهُ، وَسِرُّ اللّهِ فَلا تَتَکَلَّفُوهُ). مسئله قضا و قدر و جبر و تفویض از بزرگترین و پیچیده ترین مسائلى است که از هزاران سال پیش مورد توجه انسانها بوده و دانشمندان و فلاسفه ومتکلمان در این زمینه سخن بسیار گفته اند. گروهى به دلایل مختلف گرایش به سوى جبر و قضا و قدر جبرى پیدا کرده اند. به گمان اینکه اعتقاد به اختیار انسان با توحید افعالى خداوند سازگار نیست و یا به تصور اینکه قانون علیت، اختیار را نفى مى کند و یا به انگیزه هاى سیاسى و روانى، انسان را در کارهایش مجبور و مسلوب الاختیار دانسته اند. این در حالى است که انکار اختیار، نه تنها انسان را تبدیل به ابزارى فاقد اراده و ارزش مى کند بلکه تمام مسائل تربیتى را زیر سؤال مى برد و دعوت انبیا ونزول کتابهاى آسمانى و تکلیف و آزمایش الهى و ثواب و عقاب و جنت ونار، همه بیهوده خواهد بود. البته فلاسفه و عالمان باید از طرق استدلالى، مشکلات جبر را حل کنند وازنظر ما کاملاً حل شده است که شرح آن ذیل حکمت ۷۸ آمد و از آن مشروح تر در تفسیر نمونه و کتاب انوارالاصول آمده است؛ ولى توده مردم براى اینکه به گمراهى نیفتند باید در این مسئله به همان استدلالات ساده قناعت کنند و به گفته شاعر : این که گویى این کنم یا آن کنم خود دلیل اختیار است اى صنم دلیل اختیار را تصمیم گیرى هاى مختلف، و آزادى اراده را که با وجدان درک مى کنند بدانند و به همین مقدار قانع باشند. به همین دلیل امام علیه السلام در کلام حکیمانه بالا مخاطب و امثال او را که از افراد عادى بودند از پیمودن این راه منع کرده و آن را دریایى ژرف و خطرناک شمرده و از اسرار الهى معرفى فرموده که نباید خود را براى فهم آن به زحمت افکند. قرآن مجید در آیات مختلف، براى فهم عموم، پرده از روى بخشى از آن برداشته مى فرماید: «(إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرآ وَإِمَّا کَفُورآ)؛ ما راه را به انسان نشان دادیم مى خواهد شکرگزار باشد یا کفران کننده». در جاى دیگر مى فرماید: «(فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ)؛ ما اسباب هدایت را در اختیار انسان گذاشتیم. آن کس که مى خواهد ایمان بیاورد و آن کس که نمى خواهد ایمان نیاورد». از آنجا که توجه به مسئله اختیار و آزادى اراده گاه انسان را به تفویض مى کشاند و آدمى سیطره الهى را بر خود انکار مى کند و خویش را «فَعّال ما یَشاء» مىپندارد، در جاى دیگرى قرآن مىگوید: «(وَمَا تَشَاءُونَ إِلاَّ أَنْ یَشَاءَ اللهُ)؛ شما اراده نمى کنید مگر اینکه خدا اراده کند». اشاره به اینکه شما آزادید اما در عین حال خداوند هر زمان مى تواند این آزادى را از شما بگیرد. چه زیباست کلمات اهل بیت : که ما را از هرگونه افراط و تفریط در این مسئله مهم و پیچیده بازداشتند و طبق فرموده امام صادق علیه السلام: «لا جَبْرَ وَلا تَفْوِیضَ وَلَکِنْ أَمْرٌ بَیْنَ أَمْرَیْنِ؛ نه جبر است و نه تفویض بلکه چیزى میان این دو است». امام على بن موسىالرضا علیه السلام در پاسخ یکى از یاران خود که پرسید: آیا خداوند کارها را به بندگانش تفویض کرده است؟ فرمود: «اللَّهُ أَعَزُّ مِنْ ذَلِکَ؛ خداوند تواناتر از آن است». عرض مى کند: آیا آنها را بر معاصى مجبور کرده؟ امام علیه السلام مى فرماید: «اللَّهُ أَعْدَلُ وَأَحْکَمُ مِنْ ذَلِکَ؛ خداوند عادل تر و حکیم تر از این است (که بندگانش را مجبور به معصیت کند و بعد آنها را مجازات نماید)». پیش از این مثال ساده اى براى مسئله «امر بین امرین» ذکر کردیم که براى همه گروهها قابل فهم است. گفتیم هنگامى قطار برقى را به دست راننده آن مى سپارند که مسیرى را طى کند و شخصى که متصدى نیروگاه برق است برق در درون سیمها مى فرستد. راننده با استفاده از نیروى برق، قطار خود را با اختیار خود به حرکت درمى آورد و به آن سمت که مایل است پیش مى برد ولى چنان نیست که این کار مطلقاً به او تفویض شده باشد، زیرا آنکس که تشکیلات مولِّد برق را در اختیار دارد، هر لحظه که بخواهد مىتواند آن را قطع و قطار را در جاى خود متوقف کند، پس نه جبر است و نه واگذارى مطلق و چیزى میان این دو است که هم با توحید افعالى مى سازد و هم با مسئله عدالت و حکمت خداوند. این کلام حکیمانه به صورت دیگرى در کتاب مصادر نهجالبلاغه نقل شده است: «قال علیه السلام وَقَدْ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلا تَسْلُکُوهُ ثُمَّ سُئِلَ ثَانِیاً فَقَالَ بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلا تَلِجُوهُ ثُمَّ سُئِلَ ثَالِثاً فَقَالَ سِرُّ اللَّهِ فَلا تَتَکَلَّفُوهُ؛ از امام علیه السلام درباره قضاو قدر سؤال کردند فرمود: راه تاریکى است در آن گام ننهید، دوباره پرسیدند، فرمود: دریاى عمیقى است وارد آن نشوید. مرتبه سوم سؤال کردند، فرمود: این راه نهان الهى است براى گشودن آن به خود زحمت ندهید». جالب اینکه در کتاب فقه الرضا علیه السلام اضافه اى نیز دارد و آن اینکه براى چهارمین بار از امام علیه السلام پرسیدند که ما را از این مسئله آگاه ساز. امام علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود: «(مَّا یَفْتَحْ اللهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ)؛ آنچه را خداوند از رحمت براى مردم مى گشاید کسى نمى تواند جلوى آن را بگیرد و آنچه را خداوند امساک مى کند کسى نمى تواند آن را بفرستد». شخص سؤال کننده در اینجا عرض کرد: اى امیرمؤمنان! ما از تو درباره اختیار و آزادى اراده که به وسیله آن برمى خیزیم و مى نشینیم پرسش کردیم. امام فرمود: آیا آزادى و اختیار را با خدا دارید یا بدون خدا؟ آنها خاموش شدند و نتوانستند پاسخى بگویند. امام علیه السلام فرمود: اگر بگویید با خدا دارید (یعنى شریک خدا در این امر هستید) من شما را به قتل مىرسانم (زیرا مشرک شده اید) و اگر بگویید بدون خداوند ما داراى آزادى اراده هستیم باز شما را به قتل مىرسانم (زیرا نفى قدرت خدا و حاکمیت او کرده اید). عرض کردند: پس چه بگوییم اى امیرمؤمنان! (که در وادى کفر قدم نگذاریم) فرمود: «تَمْلِکُونَهَا بِالَّذِی یَمْلِکُهَا دُونَکُمْ فَإِنْ أَمَدَّکُمْ بِهَا کَانَ ذَلِکَ مِنْ عَطَائِهِ وَإِنْ سَلَبَهَا کَانَ ذَلِکَ مِنْ بَلائِهِ إِنَّمَا هُوَ الْمَالِکُ لِمَا مَلَّکَکُمْ وَالْقَادِرُ لِمَا عَلَیْهِ أَقْدَرَکُمْ؛ شما صاحب اختیار و اراده مى شوید به سبب اینکه خداوند این آزادى اراده را به شما بخشیده. اگر آن را براى شما نگه دارد از عطاى اوست و اگر سلب کند از بلاى اوست. مالک حقیقىِ آنچه او به شما بخشیده تنها خداست و قادر حقیقى بر چیزى است که شما را بر آن قدرت داده است». سپس امام علیه السلام به جمله شریفه «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ» استدلال فرمود. حاضران تفسیر این جمله را از امام علیه السلام خواستند. امام فرمود: «لا حَوْلَ عَنْ مَعْصِیَتِهِ إِلاَّ بِعِصْمَتِهِ وَلا قُوَّةَ عَلَى طَاعَتِهِ إِلاَّ بِعَوْنِهِ؛ هیچ مانعى در راه معصیت او نیست مگر تقوایى که خدا در اختیار انسان گذارد و هیچ قوتى بر طاعت او نیست مگر به کمک قدرتى که او به انسان بخشیده است». مثالى را که ما آوردیم دقیقاً منطبق است بر آنچه امام علیه السلام در این حدیث نورانى فرموده است. آخرین نکتهاى را که لازم مى دانیم به آن اشاره کنیم این است که واژه «قَدَر» به معناى اندازه گیرى است؛ ولى در اینگونه موارد به معناى تقدیرات الهى ومقدّرات اوست که بعضى از ناآگاهان آن را به معناى جبر تفسیر کرده اند. شرح بیشتر درباره تفسیر کلمه قضا و قدر در ذیل کلمه حکمت آمیز ۷۸ گذشت.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی