لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللّهُ عَلَى مَعْصِیَتِهِ لَکَانَ یَجِبُ أَلاَّ یُعْصَى شُکْراً لِنِعَمِهِ.
امام علیه السلام فرمود : اگر خدا تهدید به عذاب در برابر عصیان نکرده بود باز واجب بود که به پاس نعمتهایش نافرمانى او نشود.
شرح و تفسیر
به پاس نعمت هایش عصیان مکن امام علیه السلام در این کلام شریف خود به نکته دقیقى در مسائل مربوط به اطاعت وترک معصیت اشاره مى کند، مى فرماید: «اگر خداوند تهدید به عذاب در برابر عصیان نکرده بود باز واجب بود که به پاس نعمتهایش نافرمانى او نشود»؛ (لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ آللّهُ عَلَى مَعْصِیَتِهِ لَکَانَ یَجِبُ أَلاَّ یُعْصَى شُکْراً لِنِعَمِهِ). متکلمان، در علم کلام، نخستین مسئله اى را که مورد بحث قرار مى دهند مسئله وجوب معرفة الله است؛ یعنى ما باید به دنبال این مسئله برویم که خالق این جهان کیست و صفاتش چیست؟ چراکه وجود خود را مشمول نعمتهاى فراوان مادى و معنوى مى بینیم و مى دانیم این نعمتها از ما نیست؛ از لحظه انعقاد نطفه ما در رحم مادر، تا لحظه اى که چشم از این جهان فرو مى بندیم نعمت هایى به سوى ما سرازیر است که بسیارى از آنها را حتّى یک گام براى تحصیلش برنداشتیم. وجدان آدمى قضاوت مى کند که به دنبال آفریننده این نعمتها برویم و شکر منعم به جا بیاوریم. از اینجا مسائل مربوط به خداشناسى و معارف دینى شکل مى گیرد. در مسائل عملى که مربوط به اطاعت و ترک عصیان است نیز همین معنا صادق است. به فرض که خداوند مجازاتى براى معصیت کاران قرار نداده بود بازهم وجدان ما قضاوت مى کرد که از باب شکر منعم عصیان او را ترک کنیم. از اینجا روشن مى شود که مسئله اطاعت فرمان خدا و ترک عصیان او مسئله اى عقلى است که از مسئله شکر منعم، سرچشمه مى گیرد. برخلاف کسانى که تصور مى کنند اینها تنها جنبه شرعى و قرارداد الهى دارد. ازاینرو در حدیثى از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مى خوانیم که شبى از شبها عایشه (هنگامى که تلاش و کوشش پیامبر صلی الله علیه و آله را در عبادت پروردگار دید) گفت: چرا اینقدر خود را به زحمت و رنج مى افکنى در حالى که خداوند گذشته و آینده تو را بخشیده است؟ پیامبر صلی اله علیه و آله فرمود: «اى عایشه! أَلا أَکُونُ عَبْداً شَکُوراً؟؛ آیا بنده شکرگزار خدا نباشم؟». اضافه بر اینها مى دانیم، ترک معصیت پروردگار و اطاعت فرمان او چیزى بر جلال و عظمت او نمىافزاید، بلکه تمام واجبات داراى آثار مثبت و مصالحى است که به فاعل آن مى رسد و تمام معاصى و گناهان داراى زیانها و آثار منفى است که از تارک آن دور مى شود. در کتاب مناقب «ابن جوزى» دو شعر در زمینه همین روایت، از شاعرى آمده است که بعضى گفتهاند گوینده این شعر، مولا امیرمؤمنان علیه السلام است. هَبِ الْبَعْثَ لَمْ تَأْتِنَا رُسُلُهُ وَجَاحِمَةُ النَّارِ لَمْ تُضْرَمْ أَلَیْسَ مِنَ الْوَاجِبِ الْمُسْتَحَقِّ حَیَاءُ الْعِبَادِ مِنَ الْمُنْعِم گیرم خداوند پیامبرانش را به سوى ما نفرستاده بود ـ و آتش دوزخ افروخته نبود. آیا واجب و لازم نیست ـ که بندگان از بخشنده نعمت ها حیا کنند؟ (و ترک نافرمانى و عصیان نمایند؟) مرحوم کمره اى این حدیث را به شعر فارسى درآورده و مى گوید : خدا گر به عصیان نکردى عذاب سزا بود ترکش به شکر نعم قابل توجه اینکه در حدیث دیگرى از همان امام علیه السلام که در غررالحکم آمده است مى خوانیم: «اَقَلُّ ما یَجِبُ لِلْمُنْعِمِ أنْ لا یَعْصِىَ بِنِعْمَتِهِ؛ کمترین چیزى که به عنوان اداى حق بخشنده نعمتها واجب است این است که با نعمت او عصیان او نشود». مثلاً خداوند به انسان چشم و گوش بخشیده است، با چشم و گوش خود او را معصیت نکنیم، اموالى عنایت فرموده، با این اموال به عصیان او برنخیزیم. از آنچه گفته شد این نکته روشن مى شود که پاداش هاى الهى، تفضلى است از سوى او نه استحقاقى از سوى بندگان، چراکه هرگونه اطاعت و ترک معصیت، حداقلِ شکر نعمت است، بنابراین استحقاقى در کار نیست و همانگونه که در بالا آمد در اطاعت فرمان خدا و ترک معصیت او منافعى است که به مکلفان بازمى گردد. در برابر خدمتى که انسان دارد به خود مى کند پاداش، چه مفهومى دارد؟
منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی