عَلى قَبْرِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه وآله ساعَةَ دَفْنِهِ : إِنّ الصَّبْرَ لَجَمِیلٌ إِلاَّ عَنْکَ، وَإِنَّ الْجَزَعَ لَقَبِیحٌ إِلاَّ عَلَیْکَ، وَإِنَّ الْمُصابَ بِکَ لَجَلِیلٌ، وَإِنَّهُ قَبْلَکَ وَبَعْدَکَ لَجَلَلٌ.

امام علیه السلام هنگامى که مى خواست رسول خدا صلی الله علیه وآله را به خاک بسپارد در کنار قبر آن حضرت چنین عرضه داشت : صبر و شکیبایى زیباست ولى نه درباره تو و جزع و بى تابى زشت است اما نه بر فراق تو. مصیبت وفات تو بسیار سنگین و هر مصیبتى پیش از تو و بعد از تو در برابر آن کوچک و حقیر است.


شرح و تفسیر

اینجا جاى صبر نیست! امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه که آن را در کنار قبر پیغمبر صلی الله علیه وآله و به هنگام دفن او بیان کرد، خطاب به آن حضرت چنین عرضه مىدارد: «(اى رسول خدا!) صبر و شکیبایى زیباست ولى نه درباره تو و بىتابى زشت و قبیح است ولى نه در فراق تو»؛ (و قال علیه السلام، على قبر رسولالله صلی الله علیه وآله ساعة دفنه: إِنّ الصَّبْرَ لَجَمِیلٌ إِلاَّ عَنْکَ، وَإِنَّ آلْجَزَعَ لَقَبِیحٌ إِلاَّ عَلَیْکَ). ظاهر عبارت این است که این کلام درواقع به صورت استثنایى از گفتار حکیمانه اى است که امام پیش از این خطاب به «اشعث بن قیس» فرموده بود وهمچنین نسبت به تمام روایاتى که دعوت به صبر و نهى از جزع مى کند. بنابراین مفهوم کلام چنین مى شود که زیبایى صبر و شکیبایى نیز در بعضى از موارد استثنایى دارد و همچنین زشتى جزع و بى تابى. آنجا که براى موارد شخصى و فردى باشد (مانند مصیبت از دست دادن فرزند و برادر و عزیزان دیگر) صبر، جمیل است و جزع، قبیح؛ اما آنجا که براى اهداف مهم اجتماعى باشد مانند آنچه امیرمؤمنان علیه السلام پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله انجام داد وهمچنین بانوى اسلام فاطمه زهرا سلام الله علیها در مصیبت پدر، و بازماندگان خاندان پیغمبرصلی الله علیه وآله در مصائب کربلا و عاشورا، در این موارد نه صبر جمیل است و نه جزع قبیح، زیرا اهمیت مقام والاى پیامبر صلی الله علیه وآله و شهداى کربلا و مانند آن را نشان مى دهد. البته این گونه مصائب ـ برخلاف مصائب شخصى ـ باید هرگز فراموش نشود. به همین دلیل جزع، جمیل مىشود و صبر قبیح. ولى بعضى از شارحان نهج البلاغه استثنا را در اینجا حقیقى ندانسته و آن را کنایه از عظمت مصیبت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله شمرده اند، زیرا با فقدان آن حضرت مشکلات عظیمى در جهان اسلام به وجود آمد. قابل توجه است که در خطبه ۲۳۵ کلامى از امیرمؤمنان على علیه السلامنقل شد که به هنگام غسل و دفن پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله بیان فرمود و مى تواند شاهدى باشد بر آنچه در بالا آمد، مى فرماید: «بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَالاِْنْبَاءِ وَأَخْبَارِ السَّمَاءِ... وَلَوْ لا أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ، وَنَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ، لاََنْفَدْنَا عَلَیْکَ مَاءَ الشُّوُونِ؛ پدر و مادرم فدایت باد اى رسول خدا، با مرگ تو چیزى قطع شد که با مرگ دیگرى قطع نگشت و آن نبوّت و پیام آوردن (از سوى خدا) و اخبار آسمان بود... اگر تو ما را به صبر و شکیبایى امر نفرموده بودى و از جزع و بى تابى نهى نمى کردى، آنقدر بر تو گریه مى کردیم که اشکهایمان تمام شود». آنگاه امام علیه السلام در ادامه سخن مى افزاید: «مصیبت وفات تو بسیار سنگین و هر مصیبتى پیش و بعد از تو در برابر آن کوچک و حقیر است»؛ (وَإِنَّ الْمُصابَ بِکَ لَجَلِیلٌ، وَإِنَّهُ قَبْلَکَ وَبَعْدَکَ لَجَلَلٌ). «جَلَل» به معناى کوچک است، هرچند گاه به معناى بزرگ نیز مىآید و در اینجا همان معناى اول اراده شده است. این گفتار امام علیه السلام تأییدى است بر آنچه در جمله اول گذشت و آن اینکه مصیبت فقدان پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و رحلت او از دار دنیا مصیبتى بى نظیر بود و همه مصائب در برابر آن کوچک شمرده مى شد. دلیل آن نیز همان است که در خطبه ۲۳۵ در بالا اشاره شد. وجود پیامبر صلی الله علیه وآله موجب خیر و برکت عظیم و هدایت امت وپیوند به عالم وحى و اخبار آسمان بود؛ ولى با موت آن حضرت ارتباط با عالم وحى براى ابد از میان رفت و این مصیبتى بسیار بزرگ بود. اضافه بر این با رحلت پیغمبر صلی الله علیه وآله منافقان به حرکت آمدند و کینه هاى نهفته آشکار شد و خلافت از مسیر آن منحرف و مصائب براى اهل بیت پیغمبر : آغاز گشت و روزبه روز فزونى گرفت. ازاینرو در روایتى مى خوانیم که امام امیرمؤمنان علیه السلام پس از این ماجرا بر اساس روایتى که قاضى قضاعى در دستور معالم الحکم به صورت مسند ذکر کرده، صبح و عصر کنار قبر آن حضرت مى رفت و سخت مى گریست سپس به این شعر توسل مى جست : ما ذا عَلى مَنْ شَمَّ تُرْبَةَ أحْمَدَ أنْ لا یَشُمَّ مَدَى الزَّمانِ غَوالِیآ صُبَّتْ عَلَىَّ مَصائِبَ لَوْ أَنَّها صُبَّتْ عَلَى الاْیَّامِ صِرْنَ لَیالِیآ چه مى شود کسى را که خاک قبر پیغمبر صلی الله علیه وآله را ببوید ـ ولى تا عمر دارد (عزادار باشد و) بوى خوش دیگرى نبوید؟ (بعد از آن حضرت) مصیبت هایى بر من فرو ریخت که اگر ـ به روزهاى روشن ریخته مى شد همچون شبها تیره و تار مى گشت. معروف این است که حضرت زهرا سلام الله علیها نیز همین اشعار را در کنار قبر پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله مى خواند. به گفته علامه مجلسى؛ در دیوان منسوب به امیرمؤمنان على علیه السلام نیز در مرثیه پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله آمده است : نَفْسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَةٌ یَا لَیْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَاتِ لا خَیْرَ بَعْدَکَ فِی الْحَیَاةِ وَإِنَّمَا أَبْکِی مَخَافَةَ أَنْ تَطُولَ حَیَاتِی جان من در چنگال آه و ناله هایش محبوس است ـ اى کاش جانم همراه آه وناله ها بیرون مى آمد. بعد از تو (اى رسول خدا!) زندگى ارزشمند نیست و اگر ـ من گریه مى کنم به دلیل آن است که مى ترسم عمرم بعد از تو طولانى شود. معروف این است که امیرمؤمنان على علیه السلام همین اشعار را در مرثیه بانوى اسلام فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز بیان فرمود. این سخن را با یک بیت از «حسان بن ثابت»، شاعر معروف در رثاى پیامبر صلی الله علیه وآله پایان مى دهیم، او مى گوید : وَما فَقَدَ الماضُونَ مِثْلَ مُحَمَّدٍ ولا مِثْلِهِ حَتَّى الْقِیامَةَ یَفْقِدُ پیشینیان شخصیتى مثل محمد صلی الله علیه وآله را از دست ندادند ـ و آیندگان تا روز قیامت نیز گرفتار فقدان دیگرى همانند او نخواهند بود.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی