کَفَى بِالأَجَلِ حاَرِساً.
امام علیه السلام فرمود : اجل و سرنوشت قطعى، براى حفظ انسان کافى است. (تا عمر به پایان نرسد هیچ حادثهاى نمىتواند انسان را از پاى درآورد).


شرح و تفسیر

سرآمد مقدّر، حافظ انسان است! امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به نکتهاى اشاره مى کند که توجه به آن انسان را در برابر حوادث سخت شجاعت مى بخشد، مى فرماید: «اجل و سرنوشت حتمى براى حفظ انسان کافى است»؛ (کَفَى بِالأَجَلِ حاَرِساً). اشاره به اینکه هرکس سرنوشت حتمى معینى دارد و تا آن زمان فرا نرسد جان او محفوظ است؛ اما هنگامى که فرمان نهایى رسید، هیچکس و هیچ چیز نمى تواند در برابر آن مقاومت کند. همانگونه که در سند این کلام شریف ذکر کردیم، مرحوم «صدوق» آن را در ضمن بیان ماجرایى از جنگ صفین آورده است. طبق این روایت یکى از یاران على علیه السلام مى گوید: در روز صفین على علیه السلام در مقابل معاویه ایستاده بود و حتى شمشیر خود را از نیام درنیاورده بود. یکى از اصحابش عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! مراقب خویش باش، ما از این مى ترسیم که این مرد در حمله اى غافلگیرانه شما را از پاى درآورد. امام ۷ فرمود: درست است که او انسان بى دین و شقاوتمندى است ولى اجل و سرنوشت قطعى، براى حفظ انسان کافى است. هیچکس نیست مگر اینکه فرشتگانى از سوى خدا مأمور حفظ او هستند تا در چاهى سقوط نکند یا دیوارى بر او فرود نیاید و یا مصیبت بد دیگرى دامن او را نگیرد تا اجلش فرا رسد. هنگامى که اجل او فرا رسید او را در مقابل حوادث تنها مى گذارند. من نیز چنین هستم؛ هنگامى که اجلم فرا رسد، شقى ترین امت مى آید و محاسنم را با خون سرم رنگین مى سازد. این وعده اى مسلم و کاملاً صدق است. شبیه همین کلام شریف به شکل دیگرى در حکمت ۲۰۱ آمده بود. در اینجا سؤالى پیش مى آید که اگر این سخن را بپذیریم باید تمام اقدامات احتیاطى در برابر حوادث گوناگون و در مقابل دشمنان را ترک کنیم؛ نه سپرى در جنگ لازم خواهد بود و نه درست کردن سنگر، نه وسایل اختفا و نه پرهیز از جاده هاى خطرناک وغذاهاى مشکوک، بلکه باید بگوییم تا سرآمد عمر ما نرسد هیچ چیز و هیچکس نمى تواند به ما آسیبى برساند. این مطلبى است که نه با تعلیمات قرآن و اسلام منطبق است و نه با منطق عقل. حتى قرآن مجید مى فرماید که به هنگام نمازِ خوف در برابر دشمن تا ناچار نشوید وسایل حفاظتى خود (مانند سپر و زره و خود) را از خود دور نسازید. پیش از این در ذیل همان حکمت ۲۰۱ و همچنین در جلد سوم، ذیل خطبه ۶۲ پاسخى به این سؤال داده ایم. در اینجا به کلامى که از علامه مجلسى؛ در بحارالانوار یافتیم اشاره مى کنیم. او درواقع در پاسخ این سؤال چنین مى گوید : اوّلاً این در مواردى بوده است که مردم به اندک چیزى از حوادث مى ترسیدند وبه احتمالات بعیده ترتیب اثر مى دادند. امام علیه السلام مى فرماید: به اینگونه احتمالات و توهمات بعید اعتنا نکنند؛ تا اجل کسى فرا نرسد از دنیا نمى رود. ثانیآ ممکن است این از خصائص خود امام علیه السلام باشد، زیرا او طبق خبرى که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله به آن حضرت داده بود، زمان اجل خود را مى دانست و یقین داشت که پیش از آن، حادثه اى او را تهدید نمى کند، ازاینرو مى فرمود: اجل من، حارس و نگهبان من است؛ ولى دیگران که چنین اطلاعى ندارند، از مواردى که خطر عقلایى دارد باید بپرهیزند و به حکم «(وَلاَ تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ) خود را به خطر نیفکنند. سپس به حدیثى از امام صادق علیه السلام اشاره مى کند که آن حضرت مى گوید : رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «خَمْسَةٌ لا یُسْتَجَابُ لَهُمْ أَحَدُهُمْ رَجُلٌ مَرَّ بِحَائِطٍ مَائِلٍ وَهُوَ یُقْبِلُ إِلَیْهِ وَلَمْ یُسْرِعِ الْمَشْیَ حَتَّى سَقَطَ عَلَیْهِ...؛ پنج گروهند که دعایشان مستجاب نمى شود: اوّل کسى است که از کنار دیوار کجى عبور مى کند در حالى که دیوار به سوى او خم شده و با این حال، سریع نمى گذرد تا دیوار بر او سقوط مى کند (این شخص اگر آهسته عبور کند و دعا کند خدایا! مرا حفظ کن، دعاى او مستجاب نمى شود)». به هرحال تفسیراوّل مناسبتر به نظر مى رسد،زیراظاهرروایت عمومیت دارد.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی