وَقَدْ مَرَّ بِقَتْلَى الْخَوَارِجِ یَوْمَ النَّهْرَوَانِ : بُوْساً لَکُمْ لَقَدْ ضَرَّکُمْ مَنْ غَرَّکُمْ، فَقِیلَ لَهُ مَنْ غَرَّهُمْ یَا أَمِیرَ الْمُوْمِنِینَ فَقَالَ علیه السلام : الشَّیْطَانُ الْمُضِلُّ، وَالاَْنْفُسُ الاَْمَّارَةُ بِالسُّوءِ، غَرَّتْهُمْ بِالاَْمَانِیِّ، وَفَسَحَتْ لَهُمْ بِالْمَعَاصِی، وَوَعَدَتْهُمُ الاِْظْهَارَ فَاقْتَحَمَتْ بِهِمُ النَّارَ.
امام علیه السلام روز جنگ نهروان هنگامى که از کنار کشتگان خوارج مى گذشت فرمود : بدا به حال شما. به یقین کسى که شما را فریب داد به شما ضرر زد. به امام علیه السلام عرض کردند: اى امیرمؤمنان! چه کسى آنها را فریب داد؟ امام علیه السلام فرمود : شیطان گمراه کننده و نفس اماره به سوء. آنها را به وسیله آرزوها فریفتند، راه گناه را بر آنان گشودند، نوید پیروزى به آنها دادند و آنان را به سرعت به جهنم فرستادند.


شرح و تفسیر

سرانجامِ وسوسه هاى شیطان و نفس امّاره مى دانیم خوارج، گروهى متعصب و خشک و بسیار نادان و احمق بودند. خود را برترین خلق خدا مى پنداشتند و آینده درخشانى به خود نوید مى دادند. آنها در برابر امیرمؤمنان على علیه السلام قیام کردند و فکر حکومت عراق و تمام بلاد مسلمین را در سر مى پروراندند. امام علیه السلام به آنها نصیحت جالب و جامعى کرد به گونه اى که اکثریت آنها از خواب غفلت بیدار شدند و به سوى امام علیه السلام بازگشتند؛ ولى اقلیتى به شدت مقاومت کردند و تقریبآ همگى به استثناى چند نفر در میدان نبرد نهروان به خاک افتادند. گفتار فوق را امام علیه السلام زمانى بیان کرد که با یاران خود از کنار کشته هاى آنها مى گذشت، فرمود: «بدا به حال شما، به یقین کسى که شما را فریب داد به شما ضرر زد»؛ (وَقال علیه السلام وَقَدْ مَرَّ بِقَتْلَى الْخَوَارِجِ یَوْمَ النَّهْرَوَانِ: بُوْساً لَکُمْ لَقَدْ ضَرَّکُمْ مَنْ غَرَّکُمْ). «بؤس» در اصل به معناى ضرر و شدت است و جمله «بُؤساً لَکُمْ» نفرین درباره خوارج نهروان است که گرفتار شدت و زیان شوند. «غَرّکم» از ماده «غرور» به معناى فریب است. در اینجا بعضى از حاضران از امام علیه السلام توضیح خواستند و عرض کردند: چه کسى آنها را فریب داد؟ امام علیه السلام در پاسخ فرمود: «شیطان گمراه کننده و نفس اماره به بدى»؛ (فَقِیلَ لَهُ مَنْ غَرَّهُمْ یَا أَمِیرَ الْمُوْمِنِینَ فَقَالَ الشَّیْطَانُ الْمُضِلُّ، وَالاَْنْفُسُ الاَْمَّارَةُ بِالسُّوءِ). آرى انسان دو دشمن فریبکار دارد: یکى از برون و دیگرى از درون. شیطان از برون و نفس اماره از درون و مى دانیم نفوذ شیطان در صورتى است که نفس اماره بر انسان مسلط باشد. همانگونه که قرآن مجید مى فرماید: «(إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ * إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ)؛ چراکه او، بر کسانى که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل مى کنند، تسلطى ندارد. * تسلط او تنها بر کسانى است که او را به سرپرستى خود برگزیده اند، و آنها که به او (خدا) شرک مى ورزند (و به فرمان شیطان گردن مى نهند)». بعضى از شارحان، جمله (وَالاَْنْفُسُ آلاَْمَّارَةُ بِالسُّوءِ) را جمله حالیه گرفته اند در حالى که هیچ مناسبتى ندارد و بعضى نیز این جمله را با جمله (الشَّیْطَانُ الْمُضِلُّ) مترادف شمرده اند که آن هم کاملاً بى دلیل است. امام علیه السلام اشاره به دو دشمن اصلى انسان کرده که از درون و برون به سراغ او مى روند. سپس امام علیه السلام به طرق نفوذ نفس اماره و شیطان در وجود انسان اشاره کرده واز سه طریق این نفوذ را تبیین مى کند و مى فرماید: «آنها به وسیله آرزوهاى دراز خوارج نهروان را فریفتند و راه گناه را بر آنان گشودند و نوید پیروزى به آنها دادند و سرانجام آنان را سریعاً به جهنم فرستادند»؛ (غَرَّتْهُمْ بِالاَْمَانِیِّ، وَفَسَحَتْ لَهُمْ بِالْمَعَاصِی، وَوَعَدَتْهُمُ الاِْظْهَارَ فَاقْتَحَمَتْ بِهِمُ النَّارَ). «فَسَحَتْ» از ماده «فُسحت» به معناى گشایش و «اظْهار» به معناى پشتیبانى وپیروزى است. «اقتحام» در اصل به معناى ورود در کارهاى سخت و هولناک است. سپس به ورود در هر کار دشوارى اطلاق شده است. آنها به گمان اینکه بر امیرمؤمنان علیه السلام و عموم مسلمانان پیروز مى شوند وحکومتى مانند هواى نفس خود تشکیل مى دهند به مخالفت با امام و پیشواى خود برخاستند و مطابق بسیارى از گنهکاران که استفاده از وسایل نامشروع را براى رسیدن به خواسته هاى خود مجاز مى شمرند به انواع معاصى دست زدند وشیطان و نفس اماره پیوسته به آنها وعده پیروزى مى داد؛ ولى هیچکدام از خواسته هاى آنها تحقق نیافت و سرانجام، پیروى از شیطان و نفس اماره آنها را به قهر و غضب الهى گرفتار کرد و روانه جهنم ساخت. در اینکه ضمیر در «غَرَّتْهُم» و «فَسَحَت» و «وَعَدَتْهُم» و «فَاقْتَحَمَتْ» به چه کسى برمى گردد دو احتمال هست: نخست اینکه به نفس اماره برگردد که نزدیکتر است. دیگر اینکه از باب تغلیب، هم به شیطان مُضلّ و هم به انفس اماره برگردد. این احتمال صحیحتر به نظر مى رسد و بسیارى از شارحان نهج البلاغه همین وجه را انتخاب کرده اند. هنگامى که تاریخ سیاه و ننگین خوارج را مطالعه مىکنیم، گفتار امام علیه السلام در سراسر آن آشکار است. این گروه که زمام اختیار خود را به دست شیطان و هواى نفس سپرده بودند به ظاهر به عبادات و قرائت قرآن اهمیت بسیار مى دادند؛ ولى از ریختن خون بى گناهان و فساد در میان مسلمین ابا نداشتند و با همین تفکرات واهى به اینجا رسیدند که قتل امام امیرمؤمنان على علیه السلام نیز از واجبات است وسرانجام آن حضرت را شهید کردند. در تاریخ اسلام کمتر جمعیتى به حماقت و گمراهى خوارج دیده شده است، هرچند وهابى هاى امروز نیز از بعضى جهات بى شباهت به آنها نیستند. درباره خوارج و عقاید و اعمال و انحرافات آنها در بحثهاى گذشته به کرار سخن گفته ایم؛ از جمله در شرح خطبه ۳۶ (جلد دوم از همین کتاب) بحث مشروحى دراینباره گذشت، چنانکه ذیل خطبه ۵۹ در جلد دوم نیز بحثى داشتیم.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی