وقال علیه السلام: أَقَلُّ مَا یَلْزَمُکُمْ لِلّهِ أَلاَّ تَسْتَعِینُوا بِنِعَمِهِ عَلَى مَعَاصِیهِ.

امام علیه السلام فرمود : کمترین حقى که خدا بر شما دارد این است که با استمداد از نعمتهایش او را معصیت نکنید.


شرح و تفسیر با نعمتهایش او را معصیت مکن امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به نکته مهمى اشاره مى کند و آن اینکه «انسان در برابر نعمتهایى که خداوند به وى داده کمترین وظیفه اش این است که نعمتهایش را وسیله معصیت او قرار ندهد»؛ (أَقَلُّ مَا یَلْزَمُکُمْ لِلّهِ أَلاَّ تَسْتَعِینُوا بِنِعَمِهِ عَلَى مَعَاصِیهِ). نافرمانى مولا همیشه زشت است، ولى زشت ترین حالات نافرمانى و عصیان این است که انسان نعمتهاى او را وسیله نافرمانى وى قرار دهد. در بعضى از تواریخ آمده است «سبکتکین» که از کارکنان عزالدوله بختیار بود بر ضد او خروج کرد. «صابى» نویسنده معروف از طرف عز الدوله نامه اى به او نوشت که اى کاش مى دانستم با چه وسیله اى بر ضد ما قیام کرده اى، در حالى که پرچم ما بالاى سرت در اهتزاز است و بردگان ما در طرف راست و چپ تو قرار دارند و اسبهاى سوارى تو علامت ما را بر خود دارند و لباسهایى که بر تن دارى به وسیله ما بافته شده است و سلاح هایى که براى دشمنانمان تهیه کرده بودیم در دست توست. از این مثال تاریخى به خوبى روشن مى شود که چه اندازه زشت است که انسان مشمول نعمتى از سوى دیگرى شود و همان نعمت را بردارد و بر ضد او اقدام کند. پیام دیگرى که این گفتار حکیمانه دارد این است که انسان هر گناهى که مى کند به یقین با استفاده از یکى از نعمتهاى الهى است؛ چشم، گوش، دست، پا، فکر، قدرت و مواهب دیگر همه نعمتهاى پروردگارند و انسان بدون استفاده از اینها نمى تواند کار خلافى انجام دهد، بنابراین مفهوم کلام این مى شود که انسان منصف نباید هیچ گناهى کند، زیرا هر گناهى مرتکب شود با استفاده از یکى از نعمتهاى خداست و این کار بسیار شرم آور است. در حدیث قدسى آمده است: «مَنْ لَمْ یَرْضَ بِقَضَائِی وَلَمْ یَشْکُرْ لِنَعْمَائِی وَلَمْ یَصْبِرْ عَلَى بَلائِی فَلْیَتَّخِذْ رَبّاً سِوَای وَلْیَخْرُجْ مِنْ أرْضی وَسَمائی؛ کسى که شکر نعمتهاى مرا به جا نیاورد و صبر بر بلا و آزمونهاى من نکند، پروردگارى غیر از من را جستوجو کند و از میان زمین و آسمان من خارج شود». در حدیث دیگرى امام حسین علیه السلام در پاسخ کسى که گفت: من مرد گناهکارى هستم و نمىتوانم ترک معصیت کنم مرا موعظه اى کن. فرمود: «افْعَلْ خَمْسَةَ أَشْیَاءَ وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ فَأَوَّلُ ذَلِکَ لا تَأْکُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَالثَّانِی اخْرُجْ مِنْ وَلایَةِ اللَّهِ وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَالثَّالِثُ اطْلُبْ مَوْضِعاً لا یَرَاکَ اللَّهُ وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَالرَّابِعُ إِذَا جَاءَ مَلَکُ الْمَوْتِ لِیَقْبِضَ رُوحَکَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِکَ وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَالْخَامِسُ إِذَا أَدْخَلَکَ مَالِکٌ فِی النَّارِ فَلا تَدْخُلْ فِی النَّارِ وَأَذْنِبْ مَا شِئْت؛ پنج چیز را انجام بده سپس هرچه مى خواهى گناه کن. (نخست آنکه) روزىِ خدا را مخور وهرچه مى خواهى گناه کن. (دوم) از ولایت خدا بیرون رو و هرچه مى خواهى گناه کن، (سوم) محلى را طلب کن که خدا تو را در آنجا نبیند و هر گناهى مى خواهى انجام ده، (چهارم) هنگامى که فرشته مرگ به سراغ تو مى آید تا قبض روحت کند او را از خود دور کن سپس هر گناهى مى خواهى انجام ده. (پنجم) هنگامى که مالک دوزخ تو را وارد آن مى کند مقاومت کن و داخل در آتش مشو وهر گناهى مى خواهى انجام ده». در این حدیث منطق روشنى به کار رفته است و آن اینکه انسان در پنج موقف گرفتار است که هر یک از آنها براى ترک گناه کافى است: از یکسو دائماً بر سر خوان نعمت خدا نشسته و از رزق او استفاده مى کند. آیا با این حال وجدان انسانِ بیدار اجازه مى دهد گناهى کند؟ دیگر اینکه دائمآ تحت سرپرستى خداست و خدا فرشتگانى را براى حفظ او مأمور کرده است. آیا شرم آور نیست که انسان تحت این حفاظت به معصیت مولایش بپردازد؟ سوم اینکه تمام عالم، محضر خداست آیا شرم آور نیست که انسان در محضر او مرتکب گناه شود؟ چهارم و پنجم اینکه انسان گنهکار چه بخواهد و چه نخواهد روزى به دست ملک الموت قبض روح مى شود و در عرصه محشر به حساب او مى رسند و او را مجازات خواهند کرد. آیا مى تواند در مقابل فرشته مرگ مقاومت کند و یا بر مالک دوزخ غلبه نماید؟ حال که خود را اسیر چنگال آنها مى بیند چگونه به خود اجازه مى دهد آشکارا به مخالفت فرمان خدا برخیزد و آلوده انواع گناهان شود؟ فکر کردن در این امور براى بازداشتن انسان از گناه، به یقین کافى است.

منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی