وقال علیه السلام:لَوْ رَأَى الْعَبْدُ الآجَلَ وَمَصِیرَهُ لاََبْغَضَ الاَْمَلَ وَغُرُورَهُ.
امام علیه السلام فرمود : اگر انسان، سرآمد زندگى و عاقبت کار خود را مى دید، آرزوهاو غرور ناشى از آن را دشمن مى شمرد.
شرح و تفسیر
اگر پایان کار را مى دیدید... امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به نکته اى اشاره مى فرماید که هرکس در آن بیندیشد و با تمام وجود باور کند از دنیاپرستى کنار خواهد رفت. مى فرماید: «اگر انسان، سرآمد زندگى و عاقبت کارش را مى دید، آرزوها و غرورش را دشمن مى شمرد»؛ (لَوْ رَأَى لْعَبْدُ الآجَلَ وَمَصِیرَهُ لاََبْغَضَ الاَْمَلَ وَغُرُورَهُ). سرآمد زندگى و پایان عمر بر هیچکس روشن نیست؛ خواه جوان باشد یا پیر، سالم باشد یا زمین گیر، زیرا هر روز ممکن است حادثه اى رخ دهد و حتى جوانان و افراد سالم و نیرومند را با خود از این جهان ببرد؛ ولى با توجه به اینکه انسان از پایان عمر خویش به طور دقیق آگاه نیست همین امر گاهى سبب اشتباه او مى شود و زندگى را جاودانه مى پندارد، دامنه آرزوهایش گسترش پیدا مى کند و غرور ناشى از آن تمام وجود او را فرا مى گیرد. البته مکتوم بودن پایان زندگى فلسفه مهمى دارد و آن این است که اگر هرکس از پایان عمر خود باخبر بود، هرگاه پایان آن را نزدیک مى دید در اضطراب شدیدى به سر مى برد و زندگى در کام او تلخ مى شد و اگر پایان آن را دور مى دید در غفلت و غرور فرو مى رفت، خداوند آن را مکتوم داشته تا انسان دائمآ در میان خوف و رجا باشد نه زندگى در کامش تلخ شود و نه غرور و غفلت و آرزوهاى دور و دراز او را احاطه کند. امام صادق علیه السلام در حدیث معروف مُفضّل این مطلب را با عبارات زیبایى بیان کرده، مى فرماید: «اى مفضل! در این امر اندیشه کن که خداوند مدت حیات انسان را بر انسان پوشیده داشت؛ چراکه اگر مقدار عمر خود را مىدید و کوتاه بود هرگز زندگى براى او گوارا نبود، زیرا هر زمان در انتظار مرگ بود و انتظار وقتى را مى کشید که مى دانست پایان عمر است و همچون کسى بود که اموالش بر باد رفته و یا نزدیک است بر باد برود، چنین کسى احساس فقر مى کرد و از فناى اموالش وحشت به او دست مىداد با اینکه وحشتى که بر انسان از فناى عمر دست مى دهد بیش از وحشتى است که از فناى مال دست مىدهد، زیرا کسى که مالش کم مىشود یا از بین مى رود امید دارد در آینده مال دیگرى به دست بیاورد؛ اما کسى که یقین به پایان عمر خود داشته باشد نومیدى مطلق بر او حاکم مى شود و هرگاه عمر طولانى داشته باشد و مطمئن به بقاى در دنیا گردد در لذات و گناهان فرو مى رود و چنین مى پندارد که فعلا به شهوترانى مى پردازم ودر اواخر عمر که از آن آگاهم به سراغ توبه مى روم (و به این دلیل خداوند مقدار عمر را بر انسان مخفى داشته است)». ولى امیرالمؤمنین علیه السلام از زاویه دیگرى به این مسئله مى نگرد و مى فرماید: اگر هرکس باخبر بود ـ خواه عمر خود را طولانى مى دید یا کوتاه ـ و مشاهده مى کرد با سرعت به مقصد نهایى و پایان عمر نزدیک مى شود همین حرکت پرشتاب به سوى پایان عمر سبب مى شد که آرزوها و غرور ناشى از آن را دشمن بشمارد. به راستى عمر با شتاب مى گذرد؛ هنوز دوران کودکى تمام نشده جوانى فرا مى رسد، جوانى تمام نشده کهولت و سپس پیرى و فرسودگى است. بسیارند کسانى که به گذشته عمر خود مى نگرند و مى گویند چه با سرعت گذشت؛ چقدر کوتاه بود؛ چه اندازه در غفلت و غرور بودیم. البته مؤمنان راستین و آگاه گرچه از پایان عمر خود باخبر نیستند؛ ولى با توجه به احوال دیگران دائمآ آماده ترک دنیا هستند و به همین دلیل تلاش وکوشش بیشترى براى سراى آخرت و انجام کارهاى خیر دارند و هرگز گرفتار آرزوهاى دور و دراز و غرور و غفلت نمى شوند.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی