وقال علیه السلام:الأَقَاوِیلُ مَحْفُوظَةٌ وَالسَّرَائِرُ مَبْلُوَّةٌ، وَ(کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ)، وَالنَّاسُ مَنْقُوصُونَ مَدْخُولُونَ إِلاَّ مَنْ عَصَمَ اللّهُ: سَائِلُهُمْ مُتَعَنِّتٌ، وَمُجِیبُهُمْ مُتَکَلِّفٌ، یَکَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْیاً یَرُدُّهُ عَنْ فَضْلِ رَأْیِهِ الرِّضَى وَالسُّخْطُ، وَیَکَادُ أَصْلَبُهُمْ عُوداً تَنْکَؤُهُ اللَّحْظَةُ، وَتَسْتَحِیلُهُ الْکَلِمَةُ الْوَاحِدَةُ!

امام علیه السلام فرمود : گفتار انسانها نگهدارى مى شود و باطن آنها آزموده خواهد شد و هرکس در گرو اعمال خویش است. مردم همگى در نُقصانند و داراى عیوبى هستند جز کسى که خدا او را حفظ کند (زیرا) سؤال کنندگان آنان درپى بهانه جویى و آزارند وپاسخ دهندگان، توجیه گر و گرفتار تکلفند. حتى برترین آنها ازنظر فکر واندیشه، به سبب حب وبغض، از رأى خود بازمى گردد و با استقامت ترین آنها (گاه) با یک نگاه یا یک کلمه دگرگون مى شوند (از چنین افرادى باید به خدا پناه برد).


شرح و تفسیر

هرکس در گرو اعمال خویش است امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه درباره چند خطر که در انتظار انسان هاست هشدار مى دهد : نخست مى فرماید: «گفتار انسانها نگهدارى مى شود»؛ (الأَقَاوِیلُ مَحْفُوظَةٌ). همانگونه که قرآن مجید مىفرماید: «(وَلَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ * إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ * مَّا یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ)؛ ما انسان را آفریدیم و وسوسه هاى نفس او را مى دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم! * (به خاطر بیاورید) هنگامى را که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسانند اعمال او را دریافت مى دارند. * انسان هیچ سخنى را بر زبان نمى آورد مگر این که فرشته اى مراقب وآماده براى (ضبط) آن است!». در حدیثى مى خوانیم: معاذ بن جبل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرسید: چه چیز مى تواند مرا وارد بهشت کند و از دوزخ دور دارد؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله دستورى به او دادند و در آخر فرمودند: «إلّا أُخْبِرُکَ بِمِلاکِ ذلِکَ کُلِّهِ؛ آیا اساس و ریشه همه اینها را به تو بگویم؟» معاذ گفت: «آرى یا رسول الله» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : «کَفِّ عَلَیْکَ هذا وَأشارَ إلى لِسانِهِ؛ این را حفظ کن، و اشاره به زبان خود نمود». در دومین هشدار مى فرماید: «باطن اشخاص آزموده خواهد شد»؛ (وَالسَّرَائِرُ مَبْلُوَّةٌ). انسانها در کشاکش امتحانهاى سخت قرار مى گیرند تا آنچه در باطن دارند آشکار گردد و معلوم شود تا چه حد در ادعاهاى خود صادقند. همانگونه که قرآن مجید خطاب به یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مى فرماید: «(وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَالصَّابِرِینَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَکُمْ)؛ ما همه شما را قطعاً مى آزماییم تا معلوم شود مجاهدان واقعى و صابران از میان شما کیانند، و اخبار شما را بیازماییم!». در حدیث شریفى از امیرمؤمنان على علیه السلام در خطبة الوسیلة مىخوانیم : «وَالاَْیَّامُ تُوضِحُ لَکَ السَّرَائِرَ الْکَامِنَة؛ گذشت روزگار آنچه را در باطن نهفته شده براى تو آشکار مىسازد». در ذیل حکمت ۲۱۷ و در ذیل گفتار حکیمانه ۹۳ بحثهاى مشروحى درباره مسئله امتحان و اهداف آن و نقش حوادث در ظاهر ساختن باطن انسانها داشتیم. سپس امام علیه السلام به سراغ هشدار رفته و با استفاده از یکى از آیات قرآن مىفرماید: «و هرکس در گرو اعمال خویش است»؛ (وَکُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ). «رَهینَة» به معناى گروگان از ماده (رهن) گرفته شده و آن وثیقه اى است که معمولاً شخص وام گیرنده به طلبکار مى دهد. از این تعبیر استفاده مى شود که تمام وجود انسانها در گرو اعمالى است که انجام مى دهند و تا وظیفه خود را انجام ندهند این گروگان آزاد نمى شود. هرگاه انسان به این سه هشدار عکس العمل مناسب نشان دهد و ایمان داشته باشد که تمام سخنانش در نامه اعمالش و نزد خداى متعال حفظ مى شود و آنچه در درون دارد روزى آشکار مى گردد و همواره در گرو اعمال خویش و انجام وظایف الهى است، به یقین مصداق روشن فرد مؤمن صالح خواهد بود و به یقین اهل نجات است. آنگاه امام علیه السلام سخن از هشدار چهارم مى گوید: «(بدانید) مردم همگى در نُقصانند و همگى داراى عیوبى هستند جز کسى که خداوند او را حفظ کرده است»؛ (وَالنَّاسُ مَنْقُوصُونَ مَدْخُولُونَ إِلاَّ مَنْ عَصَمَ اللّهُ). منقوص، کسى است که داراى نقص و عیبى است و مدخول نیز همین معنا را مى دهد. ممکن است اوّلى اشاره به نقصان در عقل و اعتقادات باشد و دومى اشاره به نُقصان اعمال و گرفتار بودن در چنگال رذائل اخلاقى. این هشدار چهارم اشاره به کسانى است که گرفتار انواع معاصى و گناهان هستند و مى گویند: ما سرانجام توبه خواهیم کرد و خود را اصلاح مى کنیم. امام علیه السلام مى فرماید: همگى در حال نُقصانند و عیوب به باطن آنها سرایت مىکند وبازگشت و جبران، روزبه روز مشکل تر مى شود. جمله «إِلاَّ مَنْ عَصَمَ آللّهُ» در درجه اوّل شامل حال معصومان : است و لیکن تمام کسانى که پیرو آنانند و در مسیر آنها گام برمى دارند نیز از نوعى عصمت الهى برخوردار مى شوند. قرآن مجید در آیه ۱۷۵ سوره «نساء» بعد از آن که به اهمیت قرآن اشاره کرده، مى فرماید: «(فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَفَضْلٍ وَیَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِرَاطآ مُّسْتَقِیمآ)؛ اما آنها که به خدا ایمان آورده اند و به این کتاب آسمانى چنگ زدند به زودى همه را در رحمت و فضل خود وارد خواهد ساخت و در صراط مستقیم به سوى خودش هدایت مىکند». آنگاه امام علیه السلام نشانه هایى از این گروه آلوده به گناه را بیان مى کند که به وسیله آنها مى توان آنان را شناخت. نشانه اوّل اینکه مى فرماید: «پرسشکنندگان آنها درپى بهانه جویى وآزارند»؛ (سَائِلُهُمْ مُتَعَنِّتٌ). آنها به قصد حلّ مشکلات و کاستن از مجهولات و پى بردن به حقایق، سؤال نمى کنند، بلکه سؤالشان حتّى از عالمان به صورت انحرافى و به قصد بهانه جویى و آزار طرف است. نشانه دیگر اینکه «پاسخگویندگان آنها نیز درپى توجیه و تکلّفند»؛ (وَمُجِیبُهُمْ مُتَکَلِّفٌ). اشاره به اینکه عالِم آنها درپى پاسخگویى صحیح نیست، بلکه آنچه را مطابق میل خود مى بیند بر مبانى شرع و کتاب و سنت تحمیل کرده و از طریق تفسیربه رأى آنها را به مردم ارائه مى دهد و گاه ممکن است چیزى را نداند وبه جاى اینکه با صراحت بگوید نمى دانم، با تکلّف مى خواهد پاسخى براى آن ـ هر چند نادرست ـ پیدا کند. هم پرسش کنندگان در مسیر باطلند و هم پاسخگویان. در گفتار حکیمانه ۳۲۰ نیز گذشت که وقتى کسى مسئله پیچیده اى را از آن حضرت پرسید، امام علیه السلام در پاسخ گفت: «براى به دست آوردن آگاهى پرسش کنید نه براى بهانه جویى و تولید دردسر، چراکه نادانِ آماده یادگیرى شبیه عالم است و عالم و دانشمند خلافگو شبیه جاهل بهانه جوست». در نشانه سوم مى فرماید: «حتى برترین آنها ازنظر فکر و اندیشه به سبب حبّ و بُغض، از رأى خود بازمى گردد»؛ (یَکَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْیاً یَرُدُّهُ عَنْ فَضْلِ رَأْیِهِ الرِّضَى وَالسُّخْطُ). آرى چنان که مى دانیم یکى از موانع معرفت، حُبّ و بُغض هاى افراطى است که سبب مى شود انسان عقیده صائب و رأى صحیح خود را رها سازد و به چیزى که دوست دارد روى آورد، هرچند باطل باشد، و از چیزى که از آن نفرت دارد منصرف شود، گرچه حق باشد. و تا انسان از این صفات رذیله تهى نشود چهره حقیقت را آن چنان که هست نمى تواند مشاهده کند. در آخرین نشانه مى فرماید: «با استقامت ترین آنها با یک نگاه و یا یک کلمه دگرگون مى شود»؛ (وَیَکَادُ أَصْلَبُهُمْ عُوداً تَنْکَؤُهُ اللَّحْظَةُ، وَتَسْتَحِیلُهُ الْکَلِمَةُ الْوَاحِدَةُ!). اشاره به اینکه انسان ممکن است کوه علم و دانش و داراى عقل قوى و در برابر مشکلات نیرومند باشد؛ اما هرگاه تابع هوا و هوس گردد یک نگاه هوس آلود ممکن است زندگى او را دگرگون سازد و یک جمله فریبنده او را از راه به دَربَرَد. در حدیثى که در کتاب شریف کافى از امام باقر علیه السلام نقل شده مى خوانیم: «إنَّما الْمُؤْمِنُ الَّذی إذا رَضِىَ لَمْ یُدْخِلْهُ رِضاهُ فِی إثْمٍ وَلا باطِلٍ وَإذا سَخَطَ لَمْ یُخْرِجْهُ سَخَطُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ وَالَّذِی إذا قَدَرَ لَمْ تُخْرِجْهُ قُدْرَتُهُ إلَى التَّعَدّی إلى ما لَیْسَ لَهُ بِحَقٍّ؛ انسان باایمان کسى است که هرگاه از کسى یا چیزى راضى شود این رضایت و خشنودى، او را در گناه و باطل وارد نمىکند و هرگاه به شخصى یا چیزى خشمگین شود این خشم، او را از قول حق بیرون نمى برد و کسى است که چون قدرت یابد قدرتش او را به سوى تعدّى کردن و به سراغ چیزى رفتن که حق او نیست نمى کشاند». از مجموع آنچه امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه و هشدارگونه بیان فرمود به خوبى استفاده مى شود که همه افراد اعم از مؤمنان عادى و مؤمنان والامقام، همه باید مراقب خویش باشند، چراکه خطرهایى از ناحیه زبان و نیت هاى باطن، همه را تهدید مى کند و گاه ممکن است صحنه هاى هوس آلود، هدایا و سخنان تملق آمیز، انسان را بلغزاند و آثار اعمال او را از میان ببرد. در تواریخ آمده است که «خالد بن معمر» از یاران بااستقامت على علیه السلام بود؛ اما یک جمله معاویه او را دگرگون ساخت و آن اینکه در صفین، «خالد» صدا زد : چه کسى آماده شهادت است و حاضر است جان خود را به خداوند بفروشد؟ هفت هزار نفر با او بیعت کردند به این شرط که دست از نبرد برندارند تا وارد خیمه معاویه شوند. آنها جنگ عظیمى کردند حتى غلاف شمشیر را شکستند (اشاره به اینکه این شمشیر نباید در نیام رود). هنگامى که به نزدیک خیمه معاویه رسیدند او فرار کرد و به بعضى از خیمههاى لشکر پناه برد و کسى را نزد خالد فرستاد وگفت: تو پیروزى، اگر ادامه ندهى من حکومت خراسان را به تو وامىگذارم. در این هنگام طمع بر خالد مسلط شد و کار خود را ناقص رها کرد وبعد از آنکه معاویه مسلط بر عراق شد و مردم با او بیعت کردند، حکومت خراسان را به «خالد» داد؛ ولى عجیب اینکه پیش از آنکه «خالد» به مرکز حکومت خود برسد از دنیا رفت. از قدیم گفته اند: هدایا چشم دانشمندان را کور مى کند و عقل عاقلان را مى گیرد. نیز گفته اند: هنگامى که هدیه از در وارد مى شود حق از پنجره خارج مى گردد.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی