تلاوت تصویری
دریافت با کیفیت HD
حجم: 157 مگابایت؛ مدت زمان: 2 دقیقه 7 ثانیه
ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز خدمات رایانهای حوزه علمیه اصفهان"
دریافت فایل
حجم: 2.82 مگابایت؛ 3 دقیقه و 4 ثانیه
تفسیر مختصر آیات ۲۵ تا ۲۹ سوره بقره (صفحه ۵)
(آیه ۲۵)- ویژگى نعمتهاى بهشتى! از آنجا که در آیه قبل، کافران و منکران قرآن به عذاب دردناکى تهدید شدند، در این آیه سرنوشت مؤمنان را بیان مىکند نخست مىگوید: «به آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادهاند بشارت ده که براى آنها باغهائى از بهشت است که نهرها از زیر درختانش جریان دارد» (وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
مىدانیم باغهائى که آب دائم ندارند و باید گاهگاه از خارج، آب براى آنها بیاورند، طراوت زیادى نخواهند داشت، طراوت از آن باغى است که همیشه آب در اختیار دارد، آبهائى که متعلق به خود آن است و هرگز قطع نمىشود، خشکسالى و کمبود آب آن را تهدید نمىکند و چنین است باغهاى بهشت، سپس ضمن اشاره به میوههاى گوناگون این باغها مىگوید: «هر زمان از این باغها میوهاى به آنها داده مىشود مىگویند: این همان است که از قبل به ما داده شده است» (کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ). سپس اضافه مىکند: «و میوههائى براى آنها مىآورند که با یکدیگر شبیهند» (وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً). یعنى همه از نظر خوبى و زیبائى همانندند، آنچنان در درجه اعلا قرار دارند که نمىشود یکى را بر دیگرى ترجیح داد، یک از یک خوشبوتر، یک از یک شیرینتر و یک از یک جالبتر و زیباتر! و بالاخره آخرین نعمت بهشتى که در این آیه به آن اشاره شده همسران پاک و پاکیزه است مىفرماید: «براى آنها در بهشت همسران مطهر و پاکى است» (وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ). پاک از همه آلودگیهایى که در این جهان ممکن است داشته باشند، پاک از نظر روح و قلب و پاک از نظر جسم و تن. و در پایان آیه مىفرماید: «مؤمنان جاودانه در آن باغهاى بهشت خواهند بود» (وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ).
همسران پاک:
جالب اینکه تنها وصفى که براى همسران بهشتى در این آیه بیان شده وصف «مُطَهَّرَةٌ» (پاک و پاکیزه) است و این اشارهاى است به اینکه: اولین و مهمترین شرط همسر، پاکى و پاکیزگى است، و غیر از آن همه تحت الشعاع آن قرار دارد، حدیث معروفى که از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله نقل شده نیز این حقیقت را روشن مىکند آنجا که مىفرماید: «از گیاهان سر سبزى که بر مزبلهها مىروید بپرهیزید! عرض کردند: اى پیامبر! منظور شما از این گیاهان چیست؟ فرمود: زن زیبائى است که در خانواده آلودهاى پرورش یافته».
نعمتهاى مادى و معنوى در بهشت
گر چه در بسیارى از آیات قرآن، سخن از نعمتهاى مادى بهشت است ولى در کنار این نعمتها اشاره به نعمتهاى معنوى مهمترى نیز شده است، مثلا در آیه ۷۲ سوره توبه مىخوانیم: «خداوند به مردان و زنان با ایمان، باغهائى از بهشت وعده داده که از زیر درختانش نهرها جارى است، جاودانه در آن خواهند بود، و مسکنهاى پاکیزه در این بهشت جاودان دارند، همچنین خشنودى پروردگار که از همه اینها بالاتر است و این است رستگارى بزرگ».
(آیه ۲۶) شأن نزول: هنگامى که در آیات قرآن، مثلهائى به «الذُّبابُ» (مگس) و «عنکبوت» نازل گردید، جمعى از مشرکان این موضوع را بهانه قرار داده زبان به انتقاد گشودند و مسخره کردند که این چگونه وحى آسمانى است که سخن از «عنکبوت» و «مگس» مىگوید؟ آیه نازل شد و با تعبیراتى زنده به آنها جواب داد.
تفسیر:
آیا خدا هم مثال مىزند؟! نخست مىگوید: «خداوند از اینکه به موجودات ظاهرا کوچکى مانند پشه و یا بالاتر از آن مثال بزند هرگز شرم نمىکند» (إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها). مثال وسیلهاى است براى تجسم حقیقت، گاهى که گوینده در مقام تحقیر و بیان ضعف مدعیان است بلاغت سخن ایجاب مىکند که براى نشان دادن ضعف آنها، موجود ضعیفى را براى مثال انتخاب کند. مثلا در آیه ۷۳ سوره حجّ مىخوانیم: «آنها که مورد پرستش شما هستند هرگز نمىتوانند «مگسى» بیافرینند اگر چه دست به دست هم بدهند، حتى اگر مگس چیزى از آنها برباید آنها قدرت پس گرفتن آن را ندارند، هم طلبکننده ضعیف است و هم طلب شونده».
در اینکه منظور از «فَما فَوْقَها» (پشه یا بالاتر از آن) چیست؟ مفسران دو گونه تفسیر کردهاند: گروهى گفتهاند «بالاتر از آن در کوچکى» است، زیرا مقام، مقام بیان کوچکى مثال است، و برترى نیز از این نظر مىباشد، این درست به آن مىماند که گاه به کسى بگوئیم تو چرا براى یک تومان اینهمه زحمت مىکشى شرم نمىکنى؟
او مىگوید شرمى ندارد من براى بالاتر از آن هم زحمت مىکشم حتى براى یک ریال! بعضى دیگر گفتهاند: مراد «بالاتر از نظر بزرگى» است، یعنى خداوند هم مثالهاى کوچک را مطرح مىکند و هم مثالهاى بزرگ را- ولى تفسیر اول مناسبتر بنظر مىرسد- سپس در دنبال این سخن مىفرماید: «امّا کسانى که ایمان آوردهاند مىدانند که آن مطلب حقى است از سوى پروردگارشان» (فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ). آنها در پرتو ایمان و تقوا از لجاجت و عناد و کینه توزى با حق دورند. «ولى آنها که کافرند مىگویند: خدا چه منظورى از این مثال داشته که مایه تفرقه و اختلاف شده، گروهى را به وسیله آن هدایت کرده، و گروهى را گمراه»؟! (وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً).
ولى خداوند به آنها پاسخ مىگوید که «تنها فاسقان و گنهکارانى را که دشمن حقند به وسیله آن گمراه مىسازد». (وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ). منظور از «الْفاسِقِینَ» کسانى هستند که از راه و رسم عبودیت و بندگى پا بیرون نهادهاند زیرا «فسق» از نظر لغت به معنى خارج شدن هسته از درون خرما است سپس در این معنى توسعه داده شده و به کسانى که از جاده بندگى خداوند بیرون مىروند اطلاق شده است.
هدایت و اضلال الهى
- هدایت و ضلالت در قرآن به معنى اجبار بر انتخاب راه درست یا غلط نیست، بلکه به شهادت آیات متعددى از خود قرآن «هدایت» به معنى فراهم آوردن وسائل سعادت و «اضلال» به معنى از بین بردن زمینههاى مساعد است، بدون اینکه جنبه اجبارى به خود بگیرد.
(آیه ۲۷)- زیانکاران واقعى! از آنجا که در آیه قبل، سخن از اضلال فاسقان بود در این آیه با ذکر سه صفت فاسقان را معرفى مىکند:
۱- «فاسقان کسانى هستند که پیمان خدا را پس از آنکه محکم ساختند مىشکنند» (الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ). انسانها در واقع پیمانهاى مختلفى با خدا بستهاند، پیمان توحید و خداشناسى، پیمان عدم تبعیت از شیطان و هواى نفس، فاسقان همه این پیمانها را شکسته، و از خواستههاى دل و شیطان پیروى مىکنند.
این پیمان کجا و چگونه بسته شد؟
در واقع خداوند هر موهبتى به انسان ارزانى مىدارد، همراه آن عملا پیمانى با زبان آفرینش از او مىگیرد، به او چشم مىدهد، یعنى با این چشم حقایق را ببین، گوش مىدهد یعنى صداى حق را بشنو ...
و به این ترتیب هرگاه انسان از آنچه در درون فطرت او است بهره نگیرد و یا از نیروهاى خداداد در مسیر خطا استفاده کند، پیمان خدا را شکسته است. آرى فاسقان، همه یا قسمتى از این پیمانهاى فطرى الهى را زیر پا مىگذارند.
۲- سپس به دومین نشانه آنها اشاره کرده مىگوید: «آنها پیوندهائى را که خدا دستور داده برقرار سازند قطع مىکنند» (وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ). این پیوندها شامل پیوند خویشاوندى، پیوند دوستى، پیوندهاى اجتماعى، پیوند و ارتباط با رهبران الهى و پیوند و رابطه با خداست.
۳- نشانه دیگر فاسقان، فساد در روى زمین است مىفرماید: «آنها فساد در زمین مىکنند» (وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ). و در پایان آیه مىگوید: «آنها همان زیانکارانند» (أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ). چه زیانى از این برتر که انسان همه سرمایه هاى مادى و معنوى خود را در طریق فنا و نیستى و بدبختى و سیه روزى خود به کار برد؟!
اهمیت صله رحم در اسلام
- گر چه آیه فوق از احترام به همه پیوندهاى الهى سخن مىگفت، ولى پیوند خویشاوندى یک مصداق روشن آن است. اسلام نسبت به صله رحم و کمک و حمایت و محبت نسبت به خویشاوندان اهمیت فوق العادهاى قائل شده است و قطع رحم و بریدن رابطه از خویشاوندان و بستگان را شدیدا نهى کرده است، زشتى و گناه قطع رحم به حدى است که امام سجّاد علیه السّلام به فرزند خود نصیحت مىکند که از مصاحبت با پنج طایفه بپرهیزد، یکى از آن پنج گروه کسانى هستند که قطع رحم کردهاند: «بپرهیز از معاشرت با کسى که قطع رحم کرده که قرآن او را ملعون و دور از رحمت خدا شمرده است».
(آیه ۲۸) نعمت اسرارآمیز حیات!
قرآن دلائلى را که در گذشته (آیه ۲۱ و ۲۲ همین سوره) در زمینه شناخت خدا ذکر کرده بود تکمیل مى کند و در اینجا براى اثبات وجود خدا از نقطه اى شروع کرده که براى احدى جاى انکار باقى نمىگذارد و آن مسأله پیچیده حیات و زندگى است. نخست مى گوید: «چگونه خدا را انکار مىکنید در حالى که اجسام بىروحى بودید و او شما را زنده کرد و لباس حیات بر تنتان پوشانید» (کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ).
قرآن به همه ما یادآورى مى کند که قبل از این شما مانند سنگها و چوبها و موجودات بىجان مرده بودید، و نسیم حیات اصلا در کوى شما نوزیده بود. ولى اکنون داراى نعمت حیات و هستى مى باشید، اعضاء و دستگاههاى مختلف، حواس و ادراک به شما داده شده، و این مسأله آنقدر اسرار آمیز است که افکار میلیونها دانشمند و کوششهایشان تاکنون از درک آن عاجز مانده! آیا هیچ کس مىتواند چنین امر فوق العاده دقیق و ظریف را که نیازمند به یک علم و قدرت فوق العاده است به طبیعت بىشعور که خود فاقد حیات بوده است نسبت دهد! اینجاست که مى گوئیم پدیده حیات در جهان طبیعت بزرگترین سند اثبات وجود خدا است، پس از یادآورى این نعمت، دلیل آشکار دیگرى را یادآور مىشود و آن مسأله «مرگ» است مىگوید: «سپس خداوند شما را مىمیراند» (ثُمَّ یُمِیتُکُمْ).
آرى آفریننده حیات همان آفریننده مرگ است، چنانکه در آیه ۲ سوره ملک مىخوانیم: «او خدائى است که حیات و مرگ را آفریده که شما را در میدان حسن عمل بیازماید».
قرآن پس از ذکر این دو دلیل روشن بر وجود خدا به ذکر مسأله معاد و زنده شدن پس از مرگ پرداخته، مىگوید: «سپس بار دیگر شما را زنده مىکند» (ثُمَّ یُحْیِیکُمْ). البته این زندگى پس از مرگ به هیچ وجه جاى تعجب نیست، و با توجه به دلیل اول یعنى اعطاى حیات به موجود بىجان، پذیرفتن اعطاى حیات پس از متلاشى شدن بدن، نه تنها کار مشکلى نیست بلکه از نخستین بار آسانتر است (هر چند آسان و مشکل براى وجودى که قدرتش بىانتهاست مفهومى ندارد!). و در پایان آیه مىگوید: «سپس به سوى او بازگشت مىکنید» (ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ). مقصود از رجوع به سوى پروردگار بازگشت به سوى نعمتهاى خداوند مىباشد، یعنى در قیامت و روز رستاخیز به نعمتهاى خداوند بازگشت مىکنید.
(آیه ۲۹) پس از ذکر نعمت حیات و اشاره به مسأله مبدء و معاد، به یکى دیگر از نعمتهاى گسترده خداوند اشاره کرده مىگوید: «او خدائى است که آنچه روى زمین است براى شما آفریده» (هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً).
و به این ترتیب ارزش وجودى انسانها و سرورى آنان را نسبت به همه موجودات زمینى مشخص مىکند، آرى او عالیترین موجود در این صحنه پهناور است و از تمامى آنها ارزشمندتر.
تنها این آیه نیست که مقام والاى انسان را یادآور مىشود بلکه در قرآن آیات فراوانى مىیابیم که انسان را هدف نهائى آفرینش کل موجودات جهان معرفى مىکند «براى توضیح بیشتر رجوع کنید به "تفسیر نمونه" جلد دهم صفحه ۱۲۰ و ۳۴۹».
بار دیگر به دلائل توحید بازگشته مىگوید: «سپس خداوند به آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود، و او به هر چیز آگاه است» (ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ) جمله «اسْتَوى» از ماده «استواء» در لغت به معنى تسلّط و احاطه کامل و قدرت بر خلقت و تدبیر است.
آسمانهاى هفت گانه
در اینکه مقصود از آسمانهاى هفتگانه چیست؟
آنچه صحیحتر به نظر مىرسد، این است که مقصود همان معنى واقعى آسمانهاى هفتگانه است و از آیات قرآن چنین استفاده مىشود که تمام کرات و ثوابت و سیاراتى را که ما مىبینیم همه جزء آسمان اول است، و شش عالم دیگر وجود دارد که از دسترس دید ما و ابزارهاى علمى امروز ما بیرون است و مجموعا هفت عالم را به عنوان هفت آسمان تشکیل مىدهند شاهد این سخن اینکه، قرآن مىگوید: «ما آسمان پائین را با چراغهاى ستارگان زینت دادیم». (فصلت: ۱۲).
امّا اینکه گفتیم شش آسمان دیگر براى ما مجهول است و ممکن است علوم از روى آن در آینده پرده بردارد، به این دلیل است که علوم ناقص بشر به هر نسبت که پیش مىرود از عجائب آفرینش تازههائى را به دست مىآورد.
منبع: برگزیده تفسیر نمونه