تلاوت تصویری
دریافت با کیفیت HD
حجم: 170 مگابایت؛ مدت زمان: 2 دقیقه 17 ثانیه
ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز خدمات رایانهای حوزه علمیه اصفهان"
تفسیر مختصر آیات ۶۲ تا ۶۹ سوره بقره (صفحه ۱۰)
(آیه ۶۲)- قانون کلى نجات! در تعقیب بحثهاى مربوط به بنى اسرائیل در اینجا قرآن به یک اصل کلى و عمومى، اشاره کرده مىگوید: آنچه ارزش دارد واقعیّت و حقیقت است، نه تظاهر و ظاهر سازى، در پیشگاه خداوند بزرگ ایمان خالص و عمل صالح پذیرفته مىشود «کسانى که (به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله) ایمان آوردهاند و همچنین یهودیان و نصارى و صابئان (پیروان یحیى یا نوح یا ابراهیم) آنها که ایمان به خدا و روز قیامت آورند و عمل صالح انجام دهند پاداش آنها نزد پروردگارشان ثابت است» (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ) «در این که "صابئان" چه کسانى هستند و عقاید آنها چیست؟ رجوع کنید به "تفسیر نمونه" جلد اول، ذیل همین آیه».
و بنابراین «نه ترسى از آینده دارند و نه غمى از گذشته» (وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).
یک سؤال مهم: بعضى از بهانه جویان آیه فوق را دستاویزى براى افکار نادرستى از قبیل صلح کلى و این که پیروان هر مذهبى باید به مذهب خود عمل کنند قرار دادهاند، آنها مىگویند بنابراین آیه لازم نیست یهود و نصارى و پیروان ادیان دیگر اسلام را پذیرا شوند، همین قدر که به خدا و آخرت ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند کافى است.
پاسخ: به خوبى مىدانیم که آیات قرآن یکدیگر را تفسیر مىکنند، قرآن در آیه ۸۵ سوره آل عمران مىگوید: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ: «هر کس دینى غیر از اسلام براى خود انتخاب کند پذیرفته نخواهد شد».
به علاوه آیات قرآن پر است از دعوت یهود و نصارى و پیروان سایر ادیان به سوى این آیین جدید اگر تفسیر فوق صحیح باشد با بخش عظیمى از آیات قرآن تضاد صریح دارد، بنابراین باید به دنبال معنى واقعى آیه رفت.
در اینجا دو تفسیر از همه روشنتر و مناسبتر به نظر مىرسد.
۱- اگر یهود و نصارى و مانند آنها به محتواى کتب خود عمل کنند مسلّما به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله ایمان مىآورند چرا که بشارت ظهور او با ذکر صفات و علایم مختلف در این کتب آسمانى آمده است.
۲- این آیه ناظر به سؤالى است که براى بسیارى از مسلمانان در آغاز اسلام مطرح بوده، آنها در فکر بودند که اگر راه حق و نجات تنها اسلام است، پس تکلیف نیاکان و پدران ما چه مىشود؟، آیا آنها به خاطر عدم درک زمان پیامبر اسلام و ایمان نیاوردن به او مجازات خواهند شد؟
در اینجا آیه فوق نازل گردید و اعلام داشت هر کسى که در عصر خود به پیامبر بر حق و کتاب آسمانى زمان خویش ایمان آورده و عمل صالح کرده است اهل نجات است، و جاى هیچ گونه نگرانى نیست.
بنابراین یهودیان مؤمن و صالح العمل قبل از ظهور مسیح، اهل نجاتند، همان گونه مسیحیان مؤمن قبل از ظهور پیامبر اسلام.
این معنى از شأن نزولى که براى آیه فوق ذکر شده نیز استفاده مىشود.
شرح این شأن نزول را در «تفسیر نمونه» جلد اول ذیل همین آیه مطالعه کنید.
(آیه ۶۳)- آیات خدا را با قوت بگیرید! در این آیه مسأله پیمان گرفتن از بنى اسرائیل، براى عمل به محتویات تورات و سپس تخلّف آنها از این پیمان اشاره شده است، نخست مىگوید: «به خاطر بیاورید زمانى را که از شما پیمان گرفتیم» (وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ).
«و طور را بالاى سر شما قرار دادیم» (وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ).
«و گفتیم آنچه را از آیات الهى به شما دادهایم با قدرت و قوت بگیرید» (خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ).
«و آنچه را در آن است دقیقا به خاطر داشته باشید (و به آن عمل کنید) تا پرهیزکار شوید» (وَ اذْکُرُوا ما فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ).
(آیه ۶۴)- ولى شما پیمان خود را به دست فراموشى سپردید «و بعد از این ماجرا، روى گردان شدید» (ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ).
«و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، از زیانکاران بودید» (فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ).
نکته ها:
۱- چگونه کوه بالاى سر بنى اسرائیل قرار گرفت؟
مفسر بزرگ اسلام مرحوم طبرسى از قول «ابن زید» چنین نقل مىکند: هنگامى که موسى (ع) از کوه طور بازگشت و تورات را با خود آورد، به قوم خویش اعلام کرد کتاب آسمانى آوردهام که حاوى دستورات دینى و حلال و حرام است، دستوراتى که خداوند برنامه کار شما قرار داده، آن را بگیرید و به احکام آن عمل کنید.
یهود به بهانه این که تکالیف مشکلى براى آنان آورده، بناى نافرمانى و سرکشى گذاشتند، خدا هم فرشتگان را مأمور کرد، تا قطعه عظیمى از کوه طور را بالاى سر آنها قرار دهند.
در این هنگام موسى (ع) اعلام کرد چنانچه پیمان ببندید و به دستورات خدا عمل کنید و از سرکشى و تمرّد توبه نمایید این عذاب و کیفر از شما بر طرف مىشود و گر نه همه هلاک خواهید شد.
آنها تسلیم شدند و تورات را پذیرا گشتند و براى خدا سجده نمودند، در حالى که هر لحظه انتظار سقوط کوه را بر سر خود مىکشیدند، ولى به برکت توبه سر انجام این عذاب الهى از آنها دفع شد».
اما در چگونگى قرار گرفتن کوه بالاى سر بنى اسرائیل: این احتمال وجود دارد که قطعه عظیمى از کوه به فرمان خدا بر اثر زلزله و صاعقه شدید از جا کنده شد، و از بالاى سر آنها گذشت بطورى که چند لحظه، آن را بر فراز سر خود دیدند و تصوّر کردند که بر آنها فرو خواهد افتاد.
۲- پیمان اجبارى چه سودى دارد؟
در پاسخ این سؤال مىتوان گفت: هیچ مانعى ندارد که افراد متمرّد و سرکش را با تهدید به مجازات در برابر حق تسلیم کنند، این تهدید و فشار که جنبه موقتى دارد، غرور آنها را در هم مىشکند و آنها را وادار به اندیشه و تفکّر صحیح مىکند و در ادامه راه با اراده و اختیار به وظایف خویش عمل مىکند.
و به هر حال، این پیمان، بیشتر مربوط به جنبههاى عملى آن بوده است و گر نه اعتقاد را نمىتوان با اکراه تغییر داد.
(آیه ۶۵)- عصیانگران روز شنبه! این آیه به روح عصیانگرى و نافرمانى حاکم بر یهود و علاقه شدید آنها به امور مادّى اشاره مىکند، نخست مىگوید:
«قطعا حال کسانى را که از میان شما در روز شنبه نافرمانى و گناه کردند دانستید» (وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ).
و نیز دانستید که «ما به آنها گفتیم: به صورت بوزینهگان طرد شدهاى درآیید و آنها چنین شدند» (فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ).
(آیه ۶۶)- «ما این امر را کیفر و عبرتى براى مردم آن زمان و زمانهاى بعد قرار دادیم» (فَجَعَلْناها نَکالًا لِما بَیْنَ یَدَیْها وَ ما خَلْفَها).
«و همچنین پند و اندرزى براى پرهیزکاران» (وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ).
شرح این ماجرا ذیل آیات (۱۶۳ تا ۱۶۶) سوره اعراف خواهد آمد.
و خلاصه آن چنین است: «خداوند به یهود دستور داده بود، روز «شنبه» را تعطیل کنند، گروهى از آنان که در کنار دریا مىزیستند به عنوان آزمایش دستور یافتند از دریا در آن روز ماهى نگیرند، ولى از قضا روزهاى شنبه که مىشد، ماهیان فراوانى بر صفحه آب ظاهر مىشدند، آنها به فکر حیلهگرى افتادند و با یک نوع کلاه شرعى روز شنبه از آب ماهى گرفتند، خداوند آنان را به جرم این نافرمانى مجازات کرد و چهرهشان را از صورت انسان به حیوان دگرگون ساخت»!
(آیه ۶۷)- ماجراى گاو بنى اسرائیل! از این آیه به بعد بر خلاف آنچه تا به حال در سوره بقره پیرامون بنى اسرائیل خواندهایم که همه بطور فشرده و خلاصه بود، ماجرایى به صورت مشروح آمده.
ماجرا (آن گونه که از قرآن و تفاسیر بر مىآید) چنین بود که یکنفر از بنى اسرائیل به طرز مرموزى کشته مىشود، در حالى که قاتل به هیچ وجه معلوم نیست.
در میان قبایل و اسباط بنى اسرائیل نزاع درگیر مىشود، داورى را براى فصل خصومت نزد موسى (ع) مىبرند و حل مشکل را از او خواستار مىشوند.
موسى (ع) با استمداد از لطف پروردگار از طریق اعجاز آمیزى به حل این مشکل چنانکه در تفسیر آیات مىخوانید مىپردازد.
نخست مىگوید: «به خاطر بیاورید هنگامى را که موسى به قوم خود گفت باید گاوى را سر ببرید» (وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً).
آنها از روى تعجّب «گفتند: آیا ما را به مسخره گرفتهاى»؟! (قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً). «موسى در پاسخ آنان گفت: به خدا پناه مىبرم که از جاهلان باشم» (قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ).
یعنى استهزا نمودن و مسخره کردن، کار افراد نادان و جاهل است، و پیامبر خدا هرگز چنین نیست.
(آیه ۶۸)- پس از آن که آنها اطمینان پیدا کردند استهزایى در کار نیست و مسأله جدّى مىباشد «گفتند: اکنون که چنین است از پروردگارت بخواه براى ما مشخص کند که این چگونه گاوى باید باشد»؟! (قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ).
به هر حال، موسى در پاسخ آنها «گفت: خداوند مىفرماید باید ماده گاوى باشد که نه پیر و از کار افتاده و نه بکر و جوان بلکه میان این دو باشد» (قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِکْرٌ عَوانٌ بَیْنَ ذلِکَ).
و براى این که آنها بیش از این مسأله را کش ندهند، و با بهانه تراشى فرمان خدا را به تأخیر نیندازند در پایان سخن خود اضافه کرد: «آنچه به شما دستور داده شده است انجام دهید» (فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ).
(آیه ۶۹)- ولى باز آنها دست از پرگویى و لجاجت برنداشتند و «گفتند: از پروردگارت بخواه که براى ما روشن کند که رنگ آن باید چگونه باشد»؟! (قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما لَوْنُها).
موسى (ع) در پاسخ «گفت: خدا مىفرماید: گاو مادهاى باشد زرد یکدست که رنگ آن بینندگان را شاد و مسرور سازد» (قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِینَ).
عجب این است که باز هم به این مقدار اکتفا نکردند و هر بار با بهانه جویى کار خود را مشکلتر ساخته، و دایره وجود چنان گاوى را تنگتر نمودند.
منبع: برگزیده تفسیر نمونه