تلاوت تصویری
دریافت با کیفیت HD
حجم: 176 مگابایت؛ مدت زمان: 2 دقیقه 22 ثانیه
ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز خدمات رایانهای حوزه علمیه اصفهان"
تفسیر مختصر آیات ۷۰ تا ۷۶ سوره بقره (صفحه ۱۱)
(آیه ۷۰)- باز «گفتند: از پروردگارت بخواه براى ما روشن کند این چگونه گاوى باید باشد»؟ از نظر نوع کار کردن (قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ).
«چرا که این گاو براى ما مبهم شده» (إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَیْنا).
«و اگر خدا بخواهد ما هدایت خواهیم شد»! (وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ).
(آیه ۷۱)- مجدّدا «موسى گفت: خدا مىفرماید: گاوى باشد که براى شخم زدن، رام نشده، و براى زراعت آبکشى نکند» (قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِی الْحَرْثَ).
«و از هر عیبى بر کنار باشد» (مُسَلَّمَةٌ).
و حتى «هیچ گونه رنگ دیگرى در آن نباشد» (لا شِیَةَ فِیها).
در اینجا که گویا سؤال دیگرى براى مطرح کردن نداشتند «گفتند: حالا حق مطلب را ادا کردى»! (قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ).
سپس گاو را با هر زحمتى بود به دست آوردند «و آن را سر بریدند، ولى مایل نبودند این کار را انجام دهند»! (فَذَبَحُوها وَ ما کادُوا یَفْعَلُونَ).
(آیه ۷۲)- قرآن بعد از ذکر ریزه کاریهاى این ماجرا، باز آن را بصورت خلاصه و کلى در این آیه و آیه بعد چنین مطرح مىکند: «به خاطر بیاورید هنگامى که انسانى را کشتید، سپس در باره قاتل آن به نزاع پرداختید و خداوند (با دستورى که در آیات بالا آمد) آنچه را مخفى داشته بودید آشکار ساخت» (وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فِیها وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ).
(آیه ۷۳)- «سپس گفتیم قسمتى از گاو را به مقتول بزنید» تا زنده شود و قاتل خود را معرّفى کند (فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها).
«آرى! خدا این گونه مردگان را زنده مىکند» (کَذلِکَ یُحْیِ اللَّهُ الْمَوْتى).
«و این گونه آیات خود را به شما نشان مىدهد تا تعقّل کنید» (وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ).
(آیه ۷۴)- در این آیه به مسأله قساوت و سنگدلى بنى اسرائیل پرداخته مىگوید: «بعد از این ماجراها و دیدن این گونه آیات و معجزات و عدم تسلیم در برابر آنها دلهاى شما سخت شد همچون سنگ یا سختتر» (ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً).
چرا که «پارهاى از سنگها مىشکافد و از آن نهرها جارى مىشود» (وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ).
یا لا اقل «بعضى از آنها شکاف مىخورد و قطرات آب از آن تراوش مىنماید» (وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ).
و گاه «پارهاى از آنها (از فراز کوه) از خوف خدا فرو مىافتد» (وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ).
اما دلهاى شما از این سنگها نیز سختتر است، نه چشمه عواطف و علمى از آن مىجوشد و نه قطرات محبتى از آن تراوش مىکند، و نه هرگز از خوف خدا مىطپد.
و در آخرین جمله مىفرماید: «خداوند از آنچه انجام مىدهید غافل نیست» (وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ).
و این تهدیدى است سر بسته براى این جمعیّت بنى اسرائیل و تمام کسانى که خط آنها را ادامه مىدهند.
نکات آموزنده این داستان:
این داستان عجیب، علاوه بر این که دلیل بر قدرت بىپایان پروردگار بر همه چیز است، دلیلى بر مسأله معاد نیز مى باشد.
از این گذشته این داستان به ما درس مىدهد که سختگیر نباشیم تا خدا بر ما سخت نگیرد به علاوه انتخاب گاو براى کشتن شاید براى این بوده که بقایاى فکر گوساله پرستى و بتپرستى را از مغز آنها بیرون براند.
(آیه ۷۵)- انتظار بیجا! در این آیه قرآن، ماجراى بنى اسرائیل را رها کرده، روى سخن را به مسلمانان نموده و نتیجهگیرى آموزندهاى مىکند، مىگوید: «شما چگونه انتظار دارید که این قوم به دستورات آیین شما ایمان بیاورند، با این که گروهى از آنان سخنان خدا را مىشنیدند و پس از فهم و درک آن را تحریف مىکردند، در حالى که علم و اطلاع داشتند»؟! (أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ).
(آیه ۷۶)- شأن نزول: در مورد نزول این آیه و آیه بعد از امام باقر علیه السّلام چنین نقل کردهاند: «گروهى از یهود که دشمنى با حق نداشتند هنگامى که مسلمانان را ملاقات مىکردند از آنچه در تورات پیرامون صفات پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله آمده بود به آنها خبر مىدادند، بزرگان یهود از این امر آگاه شدند و آنها را از این کار نهى کردند، و گفتند شما صفات محمد صلّى اللّه علیه و اله را که در تورات آمده براى آنها بازگو نکنید تا در پیشگاه خدا دلیلى بر ضدّ شما نداشته باشند، این دو آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت».
تفسیر: این آیه پرده از روى حقیقت تلخ دیگرى پیرامون قوم یهود، این جمعیت حیلهگر و منافق بر مىدارد و مىگوید: «پاکدلان آنها هنگامى که مؤمنان را ملاقات مىکنند اظهار ایمان مىنمایند» و صفات پیامبر را که در کتبشان آمده است خبر مىدهند (وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا).
«اما در پنهانى و خلوت، جمعى از آنها مىگویند: «چرا مطالبى را که خداوند در تورات براى شما بیان کرده به مسلمانان مىگویید»؟ (وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ).
«تا در قیامت در پیشگاه خدا بر ضدّ شما به آن استدلال کنند، آیا نمىفهمید»؟ (لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ).
از این آیه به خوبى استفاده مىشود که ایمان این گروه منافق در باره خدا آن قدر ضعیف بود که او را همچون انسانهاى عادى مىپنداشتند و تصور مىکردند اگر حقیقتى را از مسلمانان کتمان کنند از خدا نیز مکتوم خواهد ماند!
منبع: برگزیده تفسیر نمونه