تلاوت تصویری


دریافت با کیفیت HD
حجم: 172 مگابایت؛ مدت زمان: 2 دقیقه 19 ثانیه


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز خدمات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"

 

«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات ۱۰۶ تا ۱۱۲ سوره بقره (صفحه ۱۷)

 

(آیه ۱۰۶)- هدف از نسخ «"نسخ" از نظر لغت به معنى از بین بردن و زائل نمودن است، و در منطق شرع، تغییر دادن حکمى و جانشین ساختن حکم دیگر به جاى آن است.» باز در این آیه سخن از تبلیغات سوء یهود بر ضدّ مسلمانان است.

آنها گاه به مسلمانان مى‏ گفتند: دین، دین یهود است و قبله، قبله یهود، و لذا پیامبر شما به سوى قبله ما (بیت المقدس) نماز مى‏ خواند، اما هنگامى که حکم قبله تغییر یافت و طبق آیه ۱۴۴ همین سوره مسلمانان موظف شدند به سوى کعبه نماز بگذارند این دستاویز از یهود گرفته شد، آنها نغمه تازه‏اى ساز کردند و گفتند:

اگر قبله اولى صحیح بود پس دستور دوم چیست؟ و اگر دستور دوم صحیح است اعمال گذشته شما باطل است؟

قرآن به ایرادهاى آنها پاسخ مى‏گوید و قلوب مؤمنان را روشن مى‏سازد.

مى‏ گوید: «هیچ حکمى را نسخ نمى‏ کنیم، و یا نسخ آن را به تأخیر نمى‏اندازیم مگر بهتر از آن یا همانندش را جانشین آن مى‏سازیم» (ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها).

و این براى خداوند آسان است «آیا نمى‏دانى که خدا بر همه چیز قادر است» (أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ).

 

(آیه ۱۰۷)- «آیا نمى‏دانى حکومت آسمانها و زمین از آن خدا است» (أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).

او حق دارد هر گونه تغییر و تبدیلى در احکامش طبق مصالح بدهد، و او نسبت به مصالح بندگانش از همه آگاهتر و بصیرتر است.

«و آیا نمى‏دانى که جز خدا سرپرست و یاورى براى شما نیست»؟ (وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ).

 

(آیه ۱۰۸) - شأن نزول:

از ابن عباس نقل شده که: «وهب بن زید» و «رافع بن حرمله» نزد رسولخدا صلّى اللّه علیه و اله آمدند و گفتند: از سوى خدا نامه‏اى به عنوان ما بیاور تا آن را قرائت کنیم و سپس ایمان بیاوریم! و یا نهرهایى براى ما جارى فرما تا از تو پیروى کنیم! آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.

 

تفسیر:

بهانه‏ هاى بى‏ اساس- شاید پس از ماجراى تغییر قبله بود که جمعى از مسلمانان و مشرکان بر اثر وسوسه یهود، تقاضاهاى بى‏ مورد و نابجایى از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله کردند.

خداوند بزرگ آنها را از چنین پرسشهایى نهى کرده مى‏فرماید: «آیا شما مى‏خواهید از پیامبرتان همان تقاضاهاى نامعقول را بکنید که پیش از این از موسى کردند» و با این بهانه جوییها شانه از زیر بار ایمان خالى کنید (أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسى‏ مِنْ قَبْلُ).

و از آنجا که این کار، یک نوع مبادله «ایمان» با «کفر» است، در پایان آیه اضافه مى‏کند: «کسى که کفر را به جاى ایمان بپذیرد، از راه مستقیم گمراه شده است» (وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ).

در واقع قرآن مى‏ خواهد به مردم هشدار دهد که اگر شما دنبال چنین تقاضاهاى نامعقول بروید، بر سرتان همان خواهد آمد که بر سر قوم موسى آمد.

اشتباه نشود اسلام هرگز از پرسشهاى علمى و سؤالات منطقى و همچنین تقاضاى معجزه براى پى بردن به حقّانیّت دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله جلوگیرى نمى‏کند چرا که راه درک و فهم و ایمان همینها است.

  

(آیه ۱۰۹)- حسودان لجوج! بسیارى از اهل کتاب مخصوصا یهود بودند که تنها به این قناعت نمى‏کردند که خود آیین اسلام را نپذیرند بلکه اصرار داشتند که مؤمنان نیز از ایمانشان باز گردند، قرآن به انگیزه آنان در این امر اشاره کرده مى‏گوید:

«بسیارى از اهل کتاب به خاطر حسد دوست داشتند شما را بعد از اسلام و ایمان به کفر باز گردانند با این که حق براى آنها کاملا آشکار شده است» (وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ).

در اینجا قرآن به مسلمانان دستور مى‏دهد که در برابر این تلاشهاى انحرافى و ویرانگر «شما آنها را عفو کنید و گذشت نمایید تا خدا فرمان خودش را بفرستد چرا که خداوند بر هر چیزى توانا است» (فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ).

 

(آیه ۱۱۰)- این آیه دو دستور سازنده مهم به مؤمنان مى‏دهد یکى در مورد نماز که رابطه محکمى میان انسان و خدا ایجاد مى‏کند و دیگرى در مورد زکات که رمز همبستگى‏هاى اجتماعى است و این هر دو براى پیروزى بر دشمن لازم است، مى‏گوید: «نماز را بر پا دارید و زکات را ادا کنید» و با این دو وسیله روح و جسم خود را نیرومند سازید (وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ).

سپس اضافه مى‏کند: تصوّر نکنید کارهاى نیکى را که انجام مى‏دهید و اموالى را که در راه خدا انفاق مى‏کنید از بین مى‏رود، نه «آنچه از نیکیها از پیش مى‏فرستید آنها را نزد خدا (در سراى دیگر) خواهید یافت» (وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ).

«خداوند به تمام اعمال شما بصیر است» (إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ). او بطور دقیق مى‏داند کدام عمل را به خاطر او انجام داده‏اید و کدام یک را براى غیر او.

 

(آیه ۱۱۱)- انحصار طلبان بهشت! قرآن در این آیه اشاره به یکى دیگر از ادّعاهاى پوچ و نابجاى گروهى از یهودیان و مسیحیان کرده و سپس پاسخ دندان شکن به آنها مى‏گوید: «آنها گفتند: هیچ کس جز یهود و نصارى داخل بهشت نخواهد شد» (وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصارى‏).

در پاسخ ابتدا مى‏فرماید: «این تنها آرزویى است که دارند» و هرگز به این آرزو نخواهند رسید (تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ).

بعد روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده مى‏گوید: «به آنها بگو هر ادّعایى دلیلى مى‏خواهد چنانچه در این ادّعا صادق هستید دلیل خود را بیاورید» (قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).

 

(آیه ۱۱۲)- پس از اثبات این واقعیّت که آنها هیچ دلیلى بر این مدّعى ندارند و ادّعاى انحصارى بودن بهشت، تنها خواب و خیالى است که در سر مى‏پرورانند، معیار اصلى و اساسى ورود در بهشت را به صورت یک قانون کلى بیان کرده، مى‏گوید: آرى! کسى که در برابر خداوند تسلیم گردد و نیکوکار باشد پاداش او نزد پروردگارش ثابت است» (بَلى‏ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ).

چنین کسانى نیکوکارى وصف آنها شده و در عمق جانشان نفوذ کرده است، و بنابراین «چنین کسانى نه ترسى خواهند داشت و نه غمگین مى‏شوند» (وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).

نفى خوف و غم از پیروان خط توحید، دلیلش روشن است، چرا که آنها تنها از خدا مى‏ترسند، و از هیچ چیز دیگر وحشت ندارند، ولى مشرکان خرافى از همه چیز ترس دارند، از گفته‏هاى این و آن، از فال بد زدن، از سنتهاى خرافى و از بسیارى چیزهاى دیگر.

 

منبع: برگزیده تفسیر نمونه