تلاوت تصویری


دریافت با کیفیت HD
حجم: 172 مگابایت؛ مدت زمان: 2 دقیقه 19 ثانیه 


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز خدمات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"

 

«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات ۱۷۷ تا ۱۸۱ سوره بقره (صفحه ۲۷)

 

(آیه ۱۷۷)- شأن نزول: 

چون تغییر قبله سر و صداى زیادى در میان مردم بخصوص یهود و نصارى به راه انداخت، یهود که بزرگترین سند افتخار خود (پیروى مسلمین از قبله آنان) را از دست داده بودند زبان به اعتراض گشودند، که قرآن در آیه ۱۴۲ با جمله (سَیَقُولُ السُّفَهاءُ) به آن اشاره کرده است. این آیه نازل گردید و تأیید کرد که این همه گفتگو در مسأله قبله صحیح نیست بلکه مهم‏تر از قبله مسائل دیگرى است که معیار ارزش انسانهاست و باید به آنها توجه شود و آن مسائل را در این آیه شرح داده است.

تفسیر:

ریشه و اساس همه نیکی ها- در تفسیر آیات تغییر قبله گذشت که مخالفین اسلام از یک سو و تازه مسلمانان از سوى دیگر چه سر و صدایى پیرامون تغییر قبله به راه انداختند.

این آیه روى سخن را به این گروهها کرده، مى ‏گوید: «نیکى تنها این نیست که به هنگام نماز صورت خود را به سوى شرق و غرب کنید و تمام وقت خود را صرف این مسأله نمایید» (لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ).

قرآن سپس به بیان مهمترین اصول نیکی ها در ناحیه ایمان و اخلاق و عمل ضمن بیان شش عنوان پرداخته چنین مى‏ گوید: «بلکه نیکى (نیکوکار) کسانى هستند که به خدا و روز آخر و فرشتگان و کتابهاى آسمانى و پیامبران ایمان آورده ‏اند» (وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ).

پس از ایمان به مسأله انفاق و ایثار و بخشش هاى مالى اشاره مى‏ کند، و مى‏ گوید: «مال خود را با تمام علاقه ‏اى که به آن دارند به خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و واماندگان در راه، و سائلان و بردگان مى‏ دهند» (وَ آتَى الْمالَ عَلى‏ حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقابِ). بدون شک گذشتن از مال و ثروت براى همه کس کار آسانى نیست. چرا که حبّ آن تقریبا در همه دلها است، و تعبیر عَلى‏ حُبِّهِ نیز اشاره به همین حقیقت است که آنها در برابر این خواسته دل براى رضاى خدا مقاومت مى‏ کنند.

سومین اصل از اصول نیکی ها را برپا داشتن نماز مى‏ شمرد و مى‏ گوید: «آنها نماز را برپا مى‏ دارند» (وَ أَقامَ الصَّلاةَ).

چهارمین برنامه آنها را اداى زکات و حقوق واجب مالى ذکر کرده، مى ‏گوید: «آنها زکات را مى‏ پردازند» (وَ آتَى الزَّکاةَ).

بسیارند افرادى که در پاره اى از موارد حاضرند به مستمندان کمک کنند اما در اداى حقوق واجب سهل ‏انگار مى ‏باشند، و به عکس گروهى غیر از اداى حقوق واجب به هیچ گونه کمک دیگرى تن در نمى‏دهند، آیه فوق نیکوکار را کسى مى‏ داند که در هر دو میدان انجام وظیفه کند.

پنجمین ویژگى آنها را وفاى به عهد مى‏ شمرد، و مى‏ گوید: «کسانى هستند که به عهد خویش به هنگامى که پیمان مى ‏بندند وفا مى ‏کنند» (وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا).

چرا که سرمایه زندگى اجتماعى اعتماد متقابل افراد جامعه است، لذا در روایات اسلامى چنین مى‏ خوانیم که مسلمانان موظفند سه برنامه را در مورد همه انجام دهند، خواه طرف مقابل، مسلمان باشد یا کافر، نیکوکار باشد یا بدکار، و آن سه عبارتند از: وفاى به عهد، اداى امانت و احترام به پدر و مادر.

و بالاخره ششمین و آخرین برنامه این گروه نیکوکار را چنین شرح مى ‏دهد:

«کسانى هستند که در هنگام محرومیت و فقر، و به هنگام بیمارى و درد، و همچنین در موقع جنگ با دشمن، صبر و استقامت به خرج مى ‏دهند، و در برابر این حوادث زانو نمى ‏زنند» (وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ).

و در پایان آیه به عنوان جمع بندى و تأکید بر شش صفت عالى گذشته مى‏ گوید: «آنها کسانى هستند که راست مى‏ گویند و آنان پرهیزکارانند» (أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ).

راستگویى آنها از اینجا روشن مى شود که اعمال و رفتارشان از هر نظر با اعتقاد و ایمانشان هماهنگ است، و تقوا و پرهیزکاریشان از اینجا معلوم مى‏ شود که آنها هم وظیفه خود را در برابر «اللّه» و هم در برابر نیازمندان و محرومان و کل جامعه انسانى و هم در برابر خویشتن خویش انجام مى ‏دهند.

جالب این که شش صفت برجسته فوق هم شامل اصول اعتقادى و اخلاقى و هم برنامه ‏هاى عملى است.

 

(آیه ۱۷۸)- شأن نزول:

عادت عرب جاهلى بر این بود که اگر کسى از قبیله آنها کشته مى‏شد تصمیم مى‏ گرفتند تا آنجا که قدرت دارند از قبیله قاتل بکشند، و این فکر تا آنجا پیش رفته بود که حاضر بودند بخاطر کشته شدن یک فرد تمام طایفه قاتل را نابود کنند این آیه نازل شد و حکم عادلانه قصاص را بیان کرد.

این حکم اسلامى، در واقع حد وسطى بود میان دو حکم مختلف که آن زمان وجود داشت بعضى قصاص را لازم مى‏ دانستند و بعضى تنها دیه را لازم مى‏ شمردند، اسلام قصاص را در صورت عدم رضایت اولیاى مقتول، و دیه را به هنگام رضایت طرفین قرار داد.

تفسیر:

قصاص مایه حیات شماست! از این آیه به بعد یک سلسله از احکام اسلامى مطرح مى‏ شود نخست از مسأله حفظ احترام خونها آغاز مى‏ کند، و خط بطلان بر آداب و سنن جاهلى مى‏ کشد، مؤمنان را مخاطب قرار داده چنین مى‏ گوید:

«اى کسانى که ایمان آورده ‏اید حکم قصاص در مورد کشتگان بر شما نوشته شده است» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلى‏).

انتخاب واژه «قصاص» نشان مى‏ دهد که اولیاء مقتول حق دارند نسبت به قاتل همان را انجام دهند که او مرتکب شده.

ولى به این مقدار قناعت نکرده، در دنباله آیه مسأله مساوات را با صراحت بیشتر مطرح مى‏کند و مى‏گوید: «آزاد در برابر آزاد، برده در برابر برده، و زن در برابر زن» (الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى‏ بِالْأُنْثى‏).

البته این مسأله دلیل بر برترى خون مرد نسبت به زن نیست و توضیح آن خواهد آمد.

سپس براى این که روشن شود که مسأله قصاص حقى براى اولیاى مقتول است و هرگز یک حکم الزامى نیست، و اگر مایل باشند مى ‏توانند قاتل را ببخشند و خونبها بگیرند، یا اصلا خونبها هم نگیرند، اضافه مى‏ کند: «اگر کسى از ناحیه برادر دینى خود مورد عفو قرار گیرد (و حکم قصاص با رضایت طرفین تبدیل به خونبها گردد) باید از روش پسندیده ‏اى پیروى کند (و براى پرداخت دیه طرف را در فشار نگذارد) و او هم در پرداختن دیه کوتاهى نکند» (فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ‏ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسانٍ).

در پایان آیه براى تأکید و توجه دادن به این امر که تجاوز از حد از ناحیه هر کس بوده باشد مجازات شدید دارد مى‏گوید: «این تخفیف و رحمتى است از ناحیه پروردگارتان، و کسى که بعد از آن از حد خود تجاوز کند عذاب دردناکى در انتظار او است» (ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى‏ بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ).

این دستور عادلانه «قصاص» و «عفو» از یکسو روش فاسد عصر جاهلیت را که همچون دژخیمان عصر فضا، گاه در برابر یک نفر صدها نفر را به خاک و خون مى ‏کشیدند محکوم مى ‏کند.

و از سوى دیگر راه عفو را به روى مردم نمى‏ بندد، و از سوى سوم مى‏ گوید بعد از برنامه عفو و گرفتن خونبها هیچ یک از طرفین حق تعدى ندارند، بر خلاف اقوام جاهلى که اولیاى مقتول گاهى بعد از عفو و حتى گرفتن خونبها قاتل را مى‏ کشتند! اما جنایتکارانى که به جنایت خود افتخار مى‏ کنند و از آن ندامت و پشیمانى ندارند نه شایسته نام برادرند و نه مستحق عفو و گذشت!

  

(آیه ۱۷۹)- این آیه با یک عبارت کوتاه و بسیار پرمعنى پاسخ بسیارى از سؤالات را در زمینه مسأله قصاص بازگو مى‏کند و مى‏گوید: «اى خردمندان! قصاص براى شما مایه حیات و زندگى است، باشد که تقوا پیشه کنید» (وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ).

این آیه آن چنان جالب است که به صورت یک شعار اسلامى در اذهان همگان نقش بسته، و به خوبى نشان مى‏دهد که قصاص اسلامى به هیچ وجه جنبه انتقامجویى ندارد. از یکسو ضامن حیات جامعه است، زیرا اگر حکم قصاص به هیچ وجه وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنیت مى‏کردند. جان مردم بى‏گناه به خطر مى‏افتاد. همان گونه که در کشورهایى که حکم قصاص به کلى لغو شده آمار قتل و جنایت به سرعت بالا رفته است.

و از سوى دیگر مایه حیات قاتل است، چرا که او را از فکر آدمکشى تا حد زیادى باز مى ‏دارد و کنترل مى ‏کند.

آیا خون مرد رنگین‏ تر است؟

ممکن است بعضى ایراد کنند که در آیات قصاص دستور داده شده که نباید «مرد» بخاطر قتل «زن» مورد قصاص قرار گیرد، مگر خون مرد از خون زن رنگین‏ تر است؟ در پاسخ باید گفت: مفهوم آیه این نیست که مرد نباید در برابر زن قصاص شود، بلکه اولیاى زن مقتول مى‏توانند مرد جنایتکار را به قصاص برسانند به شرط آن که نصف مبلغ دیه را بپردازند.

توضیح این که: مردان غالبا در خانواده عضو مؤثر اقتصادى هستند و مخارج خانواده را متحمل مى‏شوند، بنابراین تفاوت میان از بین رفتن «مرد» و «زن» از نظر اقتصادى و جنبه‏هاى مالى بر کسى پوشیده نیست، لذا اسلام با قانون پرداخت نصف مبلغ دیه در مورد قصاص مرد، رعایت حقوق همه افراد را کرده و از این خلاء اقتصادى و ضربه نابخشودنى، که به یک خانواده مى‏خورد جلوگیرى نموده است.

اسلام هرگز اجازه نمى ‏دهد که به بهانه لفظ «تساوى» حقوق افراد دیگرى مانند فرزندان شخصى که مورد قصاص قرار گرفته پایمال گردد.

 

(آیه ۱۸۰)- وصیّت هاى شایسته! در آیات گذشته سخن از مسائل جانى و قصاص در میان بود، در این آیه و دو آیه بعد به قسمتى از احکام وصایا که ارتباط با مسائل مالى دارد مى‏ پردازد و به عنوان یک حکم الزامى مى‏ گوید: «بر شما نوشته شده هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد اگر چیز خوبى (مالى) از خود بجاى گذارده وصیت بطور شایسته براى پدر و مادر و نزدیکان کند» (کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ).

و در پایان آیه اضافه مى ‏کند «این حقى است بر ذمه پرهیزکاران» (حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ).

جالب این که در اینجا به جاى کلمه «مال» کلمه «خیر» گفته شده است.

این تعبیر نشان مى‏دهد که اسلام ثروت و سرمایه‏اى را که از طریق مشروع به دست آمده باشد و در مسیر سود و منفعت اجتماع بکار گرفته شود خیر و برکت مى‏داند و بر افکار نادرست آنها که ذات ثروت را چیز بدى مى‏دانند خط بطلان مى‏ کشد.

ضمنا این تعبیر اشاره لطیفى به مشروع بودن ثروت است، زیرا اموال نامشروعى که انسان از خود به یادگار مى‏ گذارد خیر نیست بلکه شر و نکبت است.

 

(آیه ۱۸۱)- هنگامى که وصیت جامع تمام ویژگیهاى بالا باشد، از هر نظر محترم و مقدس است، و هر گونه تغییر و تبدیل در آن ممنوع و حرام است، لذا این آیه مى‏گوید: «کسى که وصیت را بعد از شنیدنش تغییر دهد گناهش بر کسانى است که آن را تغییر مى‏دهند» (فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ).

و اگر گمان کنند که خداوند از توطئه‏هایشان خبر ندارد سخت در اشتباهند.

 «خداوند شنوا و دانا است» (إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ).

آیه فوق اشاره به این حقیقت است که خلافکاریهاى «وصى» (کسى که عهده دار انجام وصایا است) هرگز اجر و پاداش وصیت کننده را از بین نمى‏برد، او به اجر خود رسیده، تنها گناه بر گردن وصى است که تغییرى در کمیت یا کیفیت و یا اصل وصیت داده است.

 

منبع: برگزیده تفسیر نمونه